از او در مورد روش غیر جراحی خارج کردن سنگهای شاخ گوزنی کلیه که از موارد بسیار مشکل است چند سوال نمودم. او نیز ضمن تأیید آنکه چنین مواردی بسیار مشکل است، حدود نیم ساعت با من بحث کرد و راه حلهای مرا پرسید. نکتۀ جالب آن بود که در پایان از من پرسید شما از کجا آمده اید، گفتم از ایران، با کمال تعجب پرسید مگر در ایران چنین کارهائی انجام می شود، گفتم ما خود بدون هیچگونه راهنمائی در مورد این تکنیک آنرا راه اندازی نموده و در این کنگره نتایج آن را گزارش می کنیم. بلافاصله منشی خود را صدا کرد و کارت ویزیت خود را از اوگرفته و با نوشتن آدرس و تلفن خود بمن داد و گفت حتماً به دانشگاه ما بیا و تا 6 ماه میهمان من خواهید بود.
تعهد من نسبت به
سربلندی ایران عزیز و خدمت به هموطنان گرامی اجازه نداد که حتی یک لحظه به پیشنهاد
او فکر کنم ولی برای من جالب بود که یک استاد دانشگاه چقدر اعتبار و اختیار دارد
که می تواند چنین دعوتی و با این هزینه را تقبل نماید.
در سال 1377 برای یک مأموریت علمی بمدت یک ماه در شهر خنت (Ghent)در بلژیک در یک بیمارستان دولتی نزد پروفسور Theli بودم. در آن روز از نظر ظاهری بنظر می رسید که حداقل 15 سال از بنده بزرگتر است. محیط کارش بسیار آرام و ساکت بود. پرستاران و متخصص بیهوشی بیمار را برایش آماده کردند و او بمدت 15 دقیقه یک پروستات را تراشید، بعد از جراحی به اطاق کارش رفت و مشغول کار با کامپیوتر شد. از او پرسیدم بابت این جراحی چقدر می گیرید، گفت 450 دلار. گفتم باور می کنید که ما در ایران با کمتر از 45 دلار پیوند کلیه می کنیم، در پاسخ من گفت You are ….. او را ده سال بعد در کنگره ای در هند دیدم باور کنید بنظر می رسید که 15 سال از بنده جوان تر است.
یکبار آقای دکتر Louis Kavoussi را دیدم که در مرکز ارولوژی Arthur Smith در آمریکا از کلینیک برمی گشت به من گفت بسیار خسته و کلافه شدم. پرسیدم چرا، گفت امروز همراه با دستیارانم بیمارانبسیاری را دیدیم. گفتم مگر چند بیمار ویزیت کردید، گفت امروز خیلی شلوغ بود و 13 بیمار ویزیت کردیم. با خود گفتم پس ما که در ایران بهمراه دستیارانمان متجاوز از 120 بیمار در بیمارستان ویزیت می کنیم حتماً معنی کلافه شدن را نمی دانیم.
آخرین خاطره ای که از بین صدها خاطره ذکر می کنم مربوط به زمانی است که آقای دکتر بابانوری جراح کلیه مقیم آمریکا به ایران آمد و از من خواست که به اطاق عمل ما بیاید. اول صبح به اطاق عمل طبقۀ دوم رفتیم و یک کلیه پیوندکردم، سپس از من پرسید حالا کجا می روی، بنظر می رسید منظورش آن بود که چه تفریحی را در نظر دارید. دست او را گرفته و به اطاق عمل طبقه اول آوردم، دید که در اطاق انتظار حدود 20 بیمار نشسته اند، پرسید این ها چه کسانی هستند، گفتم بیمارانی هستند که باید بنده و دستیارانم تا آخر امروز آنها را عمل کنیم. سرش را در گوش من گذاشت و گفت، باور کن اگر این تعداد بیمار را بنده عمل کنم تا چندین ماه راحت زندگی می کنم. در پاسخ او گفتم تقریباً ما هفته ای دو روز همین تعداد عمل می کنیم و هرگز چند روز هم راحت نمی خوابیم و استراحت نمی کنیم.
ذکر این خاطره ها بدلیل دو پدیدۀ تقریباً همزمان بود که در این روزها اتفاق افتاد.
1- نمایش سریال در حاشیه از شبکه سه سیما
2- یورش مجدد بعضی از رسانه ها و حتی مسئولین قبلی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی به میزان درآمد پزشکان و ادعای پردرآمدتر بودن پزشکان ایرانی نسبت به همکاران آمریکائی و اروپائی آنان. این دو پدیدۀ همزمان و خاطرات شخصی مرا به یک پیشنهاد هدایت کرد.
پیشنهاد من این است که مسئولین محترم وزارت متبوع و سازمان محترم نظام پزشکی سفارش ساخت سریالی را بدهند که زندگی یک پزشک و مخصوصاً یک جراح را به نمایش در آورد. این بار، نه زندگی بوعلی سینا و رازی و نه زندگی دکتر قریب و دکتر شیخ، بلکه زندگی یک پزشکی که در همین دو دهۀ اخیر فارغ التحصیل شده و مشغول به کار است.
در این سریال نشان داده شود که چگونه او از سیم خاردارهای کنکور گذشته و وارد دانشکدۀ پزشکی شده است. چه متونی را خوانده و چه کتابهائی را دوره کرده است. چند شب در ماه را در بیمارستانهای مختلفی در دوران کارورزی (انترنی) کشیک داده و چند شب را تا صبح نخوابیده و در عین حال برای چند مریض بدحال اقدامات اورژانس از قبیل دوخت و دوزهای زخمها و یا احیاء قلبی عروقی کرده و بعضاً از طرف چند همراه بیماری که در اورژانس فوت کرده است مورد حمله و هجوم قرار گرفته و چگونه در بیمارستانهای دانشگاهی از آنها پذیرائی می شود.(1) نشان داده شود که پس از طی دوران سربازی با چه زحمتی کنکور ورودی دورۀ تخصصی را گذرانده و وارد دورۀ تخصصی شده است. در این دوران آیا هرگز توانسته با حقوق حدود ماهی هفصد هزار تومان ازدواج کند ویا اصلاً فرصت ازدواج داشته است.
در صورتی که امکان مالی خانواده به کمک او آمده و توانسته تشکیل خانواده دهد آیا هرگز توانسته فرصتی کند و مانند دیگران خواسته های خانواده را فراهم نماید. آیا اگر زمانی فراغت از کار داشته، نگرانی از بیمارانش و یا اعلام تاریخ امتحانات سالیانه و در نهایت امتحان پایان دورۀ تخصصی به او اجازه داده است که فارغ از استرس و نگرانی، زندگی راحت و بی دغه دغه ای داشته باشد. به قول یکی از دستیاران می گفت فرزندم از بس مرا نمی بیند به جای پدر به من می گوید عمو.
نمی گویم مانند دستیاران دورۀ تخصصی در آمریکا و اروپا که علاوه بر حمایتهای مالی و شغلی هر ساله بصورت اجباری و با هزینۀ دانشگاه محل تحصیل باید در یک کنگرۀ بین المللی شرکت کنند، آیا آنها قادر هستند در یک کنفرانس داخلی نیز با وضعیت قابل قبول شرکت کنند و می دانیم که هیچ سیاست حمایتی برای چنین فعالیتی وجود ندارد.
نشان داده شود که پس از فارغ التحصیلی و اخذ مدرک تخصصی باید با چه شرایطی کار کنند. آیا بجای ویزیت روزی 8-7 بیمار که پزشکان آمریکائی و اروپائی با حق ویزیت حدود100دلار که با خدمات جانبی به حدود 300 دلار می رسد کار می کنند یا با ویزیت سی هزار تومان در بخش خصوصی و یا هشت هزار تومان در بخش دولتی که 40% آن را به پزشک مربوطه می پردازند را تجربه کنند.
این عدد و رقم قبل از آن است که دولت تدبیر و امید و مسئولین محترم فعلی وزارت متبوع تغییرات مثبتی در پرداختهای کادر پزشکی بدهند که بجای خود جای تشکر فراوان دارد.
به کسانی که با عدد و رقم اعلام می کنند که درآمد پزشکان در بخش دولتی ایران معادل بخش دولتی اروپا و آمریکا است (240 هزار دلار در سال) نشان داده شود که این گروه از پزشکان انگشت شمار بوده و همانها نیز باید به جای 2-3 جراحی در روز که همکاران آنها در خارج از کشور انجام می دهند باید حداقل 20-30 جراحی انجام دهد تا بتواند چنین درآمدی داشته باشند و با طرح جدید پلکانی وزارت متبوع هرگز کسی با این تعرفه ها به چنین درآمدی نخواهد رسید.
این نحوه زندگی در طول عمر پزشکان، مشکلات سلامتی خود و خانوادۀ آنان را بدنبال داشته است که بعضاً به صورت مقالاتی تحت عنــاوین بررسی سندرم همسران پزشکان(2) و عدم رعایت سلامتی پزشکان(3)به چاپ رسیده که همگی نشانۀ یک عمر تلاش طاقت فرسا و خارج از توان یک انسان است که هرگز درک دوران نوجوانی و جوانی و میانسالی را نداشته و ناگهان خود را مواجه با دوران سالخوردگی و بیماریهای گوناگون آن می بیند. اینها در شرایطی است که حادثۀ ناگواری رخ ندهد و گرفتار بیماریهای گوناگونی که از بیماران به آنها منتقل می شود نگردند که مثال حاضر آن ابتلای بنده به بیماری هپاتیت B بود که در سال دوم دورۀ دستیاری از بیماری در سنندج گرفتم و تا پای مرگ پیش رفتم.
در کنار مطالب فوق باید موفقیت های ذیل را نیز مدنظر داشت:
1- در حالیکه بودجۀ پژوهشی کشور فقط 12 درصد از بودجۀ پژوهشی کشور است ولی تولیدات علمی پزشکی 40% تولیدات علمی کشور را تشکیل می دهد و ایران را در سطح مرجعیت علمی پزشکی در منطقه بالا برده است.(4)
2- گروه پزشکی جزء اولین گروههای علمی و تخصصی و خدماتی کشور بودند که پس از انقلاب در اکثر روشهای درمانی کشور را به مرز خودکفائی رسانده و از اعزام بیماران با صرف میلیاردها دلار به خارج از کشور جلوگیری نمودند.
3- با تربیت نیروی انسانی در حوزه های مختلف پزشکی و پیراپزشکی توانستند کشور را از متخصصان خارجی که در ایران مشغول کار بودند بی نیاز و از خروج مبالغ هنگفت ارز از کشور جلوگیری نمایند.
4-
در بین متخصصان و اساتید ایرانی بسیار کسانی هستند که تکنیکها و روشهای ابداعی
در سطح بین المللی ارائه داده اند و بیماران غیرقابل درمان را درمان پذیر نموده و
روشهای درمانی را بسیار کم ضررتر و کم مخاطره تر کرده اند. این نوآوریهارا می توان
براحتی از بررسی منابع علمی ثبت شده استخراج نمود. آوازۀ این نوآوریها حتی منجر به
جذب بسیاری از
بیماران نه تنها از کشورهای مجاور بلکه از اروپا و آمریکا گردیده است.
و در نهایت:
* نشان داده شود که پزشکان سانسورچی نیستند که از نشان دادن یک سریال به خشم آیند بلکه خواستار ارائه متوازن واقعیتها هستند.
* نشان داده شود که پزشکان خود را تافتۀ جدا بافته نمی دانند بلکه خواستار آن هستند که کلیۀ اقشار کشوری غنی و ثروتمند نظیر ایران،زندگی مرفهی داشته باشند و باید بدنبال علل عدم رفاه عمومی گشت که ما نیز حاضر به مشارکت در این حوزه هستیم.
* نشان داده شود که بدور از هیاهو و جار و جنجال، گروههای پزشکی هم خواستار زندگی آرام، کم استرس و با کیفیت برای همۀ مردم عزیزمان و از جمله کادر پزشکی هستند.
* نشان داده شود که نه تنها ما با هنر و هنرمند مخالف نیستم بلکه حرفۀ ما ذاتاً یک حرفۀ هنری است و خلاقیت یک پزشک در درمان و یا جراحی زیبا و قشنگ یک بیمار، اولین کسی را که به وجد می آورد خود پزشک است ولی باید این زیبائی ها را به جامعه نشان داد و طبع هنری ظریف یک جراح را بعنوان یک هنر زیبا در معرض دید مردم قرار داد.
دکتر عباس بصیری
جراح کلیه و مجاری ادراری
استاد دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی
رئیس مرکز تحقیقات بیماریهای کلیوی و مجاری ادراری
دبیر انجمن ارولوژی ایران
عضو هیئت مدیرۀ انجمن اندویورولوژی و یورولاپاراسکوپی ایران
سردبیر مجله بین المللی Urology Journa
1- مسجدی – نوید- کتاب لحظه ها- رشت: انتشارات طاعتی، سال 1393
2- مجلۀ دانشکدۀ پزشکی- دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی – دکتر احمدی و همکاران
3- هدایتی- مهرنگ و همکاران- تعیین میزان سلامت و بیماری و مراقبت از خود توسط پزشکان..... مجله حکیم- پائیز 89- دورۀ سیزدهم- شماره 3- صفحه 144-137
4- خبرگزاری مهر- چهارشنبه 2 دیماه 1393 (کد خبر 2451552- دکتر آخوندزاده قائم مقام معاونت تحقیقات و فناوری وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی
در هر صنفی افراد اندکی هستند که سودجو بوده و کارهای نا درست انجام می دهند.|آیا باید چنین افرادی باید کل زحمات یک صنف را فراموش کرد؟
بسيار زيبا، روان و آكنده از تكريم هنر و پزشكى، هنرمند و پزشك نوشتيد
به نوبه خود از شما سپاسگزارم
به عنوان جزئى كوچك از جامعه پزشكى و سازمان نظام پزشكى تمام توان خود را در جهت فراهم ساختن شرايط اجراى پيشنهاد حضرتعالى به كار مى بندم
با آرزوى طول عمر شما و ساير پزشكان اخلاقمدار ايران زمين