اجتماعی یا عمومی کردن یک مسئله به معنایی یعنی این که ما آن مسئله را از حالت خصوصی به یک مسئله عمومی یا اجتماعی تبدیل کنیم.
شفا آنلاین:
به عنوان یک جامعه شناس، چند سالی می شود
که مسئله محیط زیست و بحران آب <water crisis>را به عنوان موضوع مهم جامعه امروز و آینده
ایران بررسی می کند.به گزارش
شفا آنلاین:او جامعه ایران و بحران های اقتصادی، اجتماعی و
فرهنگی اش را به خوبی می شناسد و معتقد است یکی از راهکارهای حل بحران آب،
اجتماعی کردن آن است. محمد امین قانعی راد، رئیس سابق انجمن جامعه شناسان
ایران معتقد است امروز محیط زیست برای حفاظت نیازمند خروج از نگاه
پوپولیستی و آینده نگری است؛ چیزی که در تصمیمات و برنامه های دولت و
شهرداری ها دیده نمی شود.
شما در
یکی از سخنرانی های خود برای حل بحران آب بر این نظر بودید که مسئله آب را
باید اجتماعی کرد. چرا فکر می کنید یکی از راه حل های ممکن برای این مسئله
اجتماعی کردن آن است؟
- اجتماعی یا عمومی کردن یک مسئله به
معنایی یعنی این که ما آن مسئله را از حالت خصوصی به یک مسئله عمومی یا
اجتماعی تبدیل کنیم. منظورمان این است که مسئله آب را در وهله اول صورت
بندی کنیم. این که مسئله آب اصلا چیست. دوم این که یافتن راهکارها و
راهبردها برای حل مسئله آب را از انحصار تخصصی خاص از نظر علمی یا سازمان
یا وزارتی خاص در بیاوریم و در نظر داشته باشیم این موضوع زندگی عمومی
شهروندان در ارتباط است. این که مثلا فقط مهندسان آب به این قضیه بپردازند و
وزارت نیرو به طور انحصاری بخواهد به این قضیه رسیدگی کند یعنی خصوصی کردن
مسئله آب.
ما می گوییم مسئله آب باید در گستره وسیع تری صورت بندی بشود تا اصلا
ببینیم با چه مسئله ای مواجه هستیم و چه ابعادی دارد. در این موضوع باید
نیروهای اجتماعی گوناگون و همچنین تخصص ها و دانش های مختلف مشارکت داشته
باشند تا بتوانند مسئله را صورت بندی و برایش راهبردهایی پیدا کنند. این
نیروها می تواند بخش دولتی باشد یا مربوط به جامعه مدنی یا بخش خصوصی. در
هر صورت افرادی می توانند در این مسئله مشارکت داشته باشند. در سه بخش
جامعه، بازار و دولت تقسیم بندی می شوند اما در وضعیت کنونی حتی دولت هم به
عنوان یک کلیت خیلی در طرح مسئله آب دخالت ندارد.
مشکلاتی که در اینجا «مسئله» آب را تشکیل می دهند، دقیقا چیست؟ یعنی این «مسئله» دقیقا به چه چیزی اشاره دارد؟
-
مسئله کمبود آب و خشکسالی است که ما با آن مواجه هستیم. مسئله درک این است
که درگیری ما با کمبود آب و خشکسالی اساسا هنوز در سطح یک دغدغه کوچک است
یا به یک بحران بزرگ تبدیل شده است.
باید ببینیم چگونه ما مسئله را
تعریف می کنیم. ابعاد مسئله چیست و عواملی که در ایجاد مسئله مشارکت داشتند
چه هستند؟ وقتی ما مسئله را تعریف می کنیم باید ببینیم چه ابعاد، عوامل،
فاکتورها و عللی در شکل گیری آن موثر هستند. «مسئله» هم طبیعتا همین کمبود و
بحران آب و خشکسالی در کشور است. اجتماعی کردن یعنی این که ببینیم این علل
و عوامل چیست و تا چه میزان اجتماعی است؟ چه مقداری اقلیمی است و چه
مقداری ناشی از مدیریت است؟ چقدر ناشی از عملکرد دولت، چه مقدار ناشی از
بخش خصوصی و چه مقدار ناشی از عملکرد گروه های مختلف مردم است؟
از
این رو نخست باید مسئله را تعریف کنیم تا ببینیم عوامل دخیل چه هستند و فقط
این نباشد که دائم بگوییم کمبود آب و بحران داریم. مثلا سراغ عوامل دخیل
در این قضیه برویم و ببینیم از لحاظ تاریخی چه مسائلی وجود داشته تا این
بحران شکل بگیرد. حداقل در 50 سال اخیر کدام عوامل موثرتر بوده اند و سهم
هر کدام از این عوامل چه میزان است و این که با توجه به تاثیر این عوامل
برای بیرون آمدن از این وضعیت چه راهکارهایی می توانیم داشته باشیم. بعد
بپرسیم این راهبردها باید به چه چیزهایی توجه کند؟ به چه چیزهایی بپردازد؟
چه اولویت هایی را باید در نظر بگیرد؟ آیا ما برای حل مسئله باید به مردم
آموزش بدهیم؟ از مردم صرفه جویی بخواهیم؟ یا این که به قول برخی که صحبت از
رفتار ریاضتی در ارتباط با آب می کنند، مردم را تشویق به ریاضت بکنیم؟
آن
دست از راهکارهایی که فقط مردم را تشویق به رفتار ریاضتی و صرفه جویی می
کند، قطعا نقش نهادها، سازمان های دولتی، وزارتخانه ها، حتی نقش قوانین و
مقررات و وضعیت نهادهای مختلف درگیر در این قضیه را در پیدایش بحران نادیده
می گیرد. آنها در این میان فقط جامعه را مقصر می دانند؛ در حالی که به نظر
می آید جامعه کمترین نقش را دارد یعنی افراد جامعه و شهروندان به عنوان
فرد، کمترین نقش را در ایجاد بحران دارند. مثلا مسئله ای با عنوان کلان
شهرها نقش زیادی در افزایش مصرف آب دارند ولی خود پدیده کلان شهر را من به
عنوان شهروند ایجاد نکرده ام. این پدیده تحت شرایط نهادینی شکل گرفته و آن
شرایط نهادین است که باید اصلاح بشود.
آن
طور که من متوجه شدم، در واقع اجتماعی کردن یعنی این که نیروهای اجتماعی
مختلف، هم در درک مسائل دخیل در این بحران شرکت داشته باشند و هم در حل آن؟-
بله، بحث این است که نیروهای اجتماعی بتوانند در طرح، حل و البته شناخت و
راهبرد قضیه مشارکت داشته باشند تا بتوانند قضیه را به خوبی تبیین کنند.
نیروهای اجتماعی مختلف که شامل دولت، بخش خصوصی و جامعه مدنی هستند در درون
خودشان طبقه بندی می شوند. مثلا درون خود دولت هم جریان های مختلفی وجود
دارد مثل وزارت نیرو، وزارت کشاورزی، جهاد کشاورزی و سازمان حفاظت محیط
زیست. بعد نهادهای حاکمیتی و شهرداری ها هستند که با ایجاد کلان شهرها و
سیاست های غلط شهرسازی به نوعی در ایجاد بحران سهیم بوده اند؛ مثلا وزارت
نیرو به نحوی با برنامه هایی که داشته یا وزارت جهان کشاورزی احتمالا با
مجوزهای بی رویه ای که برای احداث چاه های عمیق در بخش کشاورزی داده است،
به نحوی در این بحران نقش داشته اند.
در بخش خصوصی هم می شود همین
بررسی را کرد. از سوی دیگر جامعه مدنی و گروه های مختلف مدنی از روستایی
گرفته تا سازمان های غیر دولتی و شهروندان شهرنشین، هر کدام می توانند هم
در طرح مسئله و هم دادن راهبرد مشارکت داشته باشند. بحث دیگر هم ورود تخصص
ها و دانش های مختلف است به ویژه دو دانشی که به نظر می رسد کمتر به آنها
توجه شده یعنی علوم اجتماعی و زیست محیطی که باید نقش بیشتری در تعریف
مسئله و ارائه راهبردها داشته باشند.
در
پس مسئله اجتماعی کردن آب نکته دیگری نیز مطرح است و آن این که آب، بحران
های مربوط به آن و کلا محیط زیست با وجود اهمیت بسیار و نقش مهمی که در
زندگی ما دارد هنوز برای افراد و گروه های اجتماعی و مدنی به دغدغه تبدیل
نشده است. چنانچه در انتخابات هایی که صورت گرفت از ریاست جمهوری گرفته تا
مجلس و شورای شهر، آن قدر که به شعارهای اقتصادی توجه می کردیم؛ شعار و
اهداف منوط به حفظ محیط زیست را در نظر نمی گرفتیم. گویا غم نان داریم اما
غم آب هنوز نداریم. این مسئله از درک نکردن شرایط نشأت می گیرد یا اولویت
داشتن دیگر مشکلات برای مردم؟- عامه مردم ما فکر می کنند هر
جایی کمبودی باشد، دولت باید آن را رفع کند و دولت را غول قدری می دانند
که می تواند با یک تصمیم گیری و بخشنامه خیلی از مسائل را حل کند. از نظر
توده مردم فعلا مشکلاتی که برای ما حادتر است، اشتغال، دستمزدها، تورم و به
قول شما دغدغه نان است.
به مسئله زیست محیطی، آلودگی هوا، بحران آب
و حتی مسائلی مثل گسترش بیماری ها در جامعه که بخشی از مسئله زیست محیطی
هستند، کمتر توجه می شود. مصرف مواد غذایی غیر ارگانیک و تولیدات صنایع
غذایی کارخانه ای، بیماری های ناشی از شهرنشینی، ترافیک، آلودگی هوا و
ریزگردها و حتی آلودگی هایی که از طریق آب منتقل می شود، سلامت ما را به
طور مستقیم هدف گرفته اند. ما اینها را نمی بینیم به دلیل این که سیاست در
ایران عوام گراست. معمولا این سیاست هم سیاست غیر حزبی است و مبتنی بر
برنامه نیست و نقش نخبگان سیاسی و فرهنگی هم در آن اندک است.
بنابراین
سیاست هم روی خواسته های مردم و مطالبات اورژانسی آنها متمرکز می شود.
نباید پاسخ به مطالبات کوتاه مدت مردم به معنای نادیده گرفتن مشکلات آینده
شان باشد. سیاستمداران، دولتمردان و احزاب ما باید افق هایی را ببینند که
از دید یک شهروند معمولی گاهی مواقع غایب است. نخبگان ما باید آینده اندیش
باشند و به آینده بپردازند و نباید اجازه بدهند سیاست عرصه رفتارهای
پوپولیستی بشود.
متاسفانه برخی از سیاستمدارهای ما فقط به مسائل حاد
می پردازند و راه حل هایی را مطرح می کنند که گمراه کننده است. برای مثال
من در همین صحبت اخیرم که شما به آن اشاره کردید، گفتم چگونه بحث تولید
مواد پتروشیمی یکدفعه در انتخابات 96 به عنوان راه حل نجات اقتصاد کشور
مطرح شد که می تواند اشتغال را توسعه و درآمد ملی را افزایش بدهد و مشکلات
مردم با این قضیه حل خواهد شد. من این موضوع را با عنوان پتروشیمی شدن
اقتصاد کشور مطرح کردم که دولت روحانی هم کم و بیش در این مسیر پیش می رود
در حالی که دوستان متوجه نیستند و بر جریانی اصرار می کنند که بحران های
زیست محیطی زیادی را ایجاد می کند؛ زیرا صنایع پتروشیمی نقش مهمی در ایجاد
آلودگی های زیست محیطی دارد.
چهارم
مرداد امسال وزیر صنایع برای افتتاح مجتمع پتروشیمی دشتستان آنجا رفت و
مردم اجازه ندادند این پروژه افتتاح بشود به دلیل این که مجوز زیست محیطی
نداشت. سوال این است که چگونه وزارت صنایع کشور می تواند سازمان حفاظت از
محیط زیست را دور بزند؟ یعنی بخشی از دولت می تواند بخشی دیگر را دور بزند.
متاسفانه
ما سیاستی داریم که با توجه به نیازهای کوتاه مدت حرکت می کند و از چشم
اندازهای بلندمدت غافل است. ما باید ببینیم چگونه از سیاست پوپولیستی می
توانیم عبور کنیم. خوشبختانه در انتخابات اخیر نوعی بلوغ در بخشی از مردم
دیده شد که خیلی فریفته برخی شعارهای پوپولیستی به خصوص درباره افزایش
یارانه ها نشدند. احزاب، نخبگان سیاسی، روشنفکرها و دانشگاهی ها باید تقویت
شوند تا با گسترش آگاهی و کنشگری مثبت در زمینه های مختلف بتوانیم به نحوی
دغدغه محیط زیست را برجسته کنیم و در برنامه ها و قوانین و مقررات به آن
بپردازیم؛ مثلا اکنون دولت روحانی به هیچ وجه زیر بار پروژه هایی که فاقد
توجیهات زیست محیطی هستند نرود.
به هر حال ما در اجتماعی کردن مسئله
آب به حکمرانی خوب در قلمرو آب نیاز داریم که حکمرانی خوب هم به معنای
دخالت گروه های اجتماعی با علائق و منافع مختلف و همچنین دانش ها و تخصص
های مختلف است که بتوانند پیچیدگی اوضاع را بررسی و با مسئله توسعه کشور و
زیست محیطی آن ساده برخورد نکنند.
شما
به نقش و اهمیت کار دولت در حفاظت از محیط زیست اشاره کردید. با توجه به
این که تا ماه آینده شهرداری های جدید هم بر سر کار می آیند از نقش شهرداری
ها به عنوان بزرگترین نهاد به اصطلاح غیر دولتی برای حفاظت از محیط زیست
بگویید.
- شهرداری ها به شیوه های مختلف تلاش می کنند از
نظارت بگریزند. اتفاقی که در ایران افتاده این است که شهرداری ها قبلا زیر
نظر وزارت کشور بدند، حالا شوراهای شهر آمدند و شهردار را انتخاب می کنند.
وظیفه کنترل آن هم دست شورای شهر است ولی ظرفیت این کنترل را ندارد که این
خود دلایل مختلفی دارد و بحث مفصلی است.
به
همین دلیل پیله حفاظتی تهران از نظر زیست محیطی و نفسگاه ها از بین می رود
یا همچنان روی کوه ها ساختمان می سازند. همین گسترش بی رویه شهر تهران هم
کیفیت زندگی را کاهش داده هم فضای زیست محیطی را از بین برده و هم
کمبودهایی ایجاد کرده که با وجود این حجم وسیع جمعیت معلوم نیست چگونه می
شود امکانات لازم از جمله آب، برق، گاز و سایر خدمات شهری را به اینها
رساند. این نشان می دهد روی فعالیت شهرداری ها هم کنترل وجود ندارد؛
بنابراین ارتباط نهادهای نظارتی از جمله سازمان های حفاظت از محیط زیست با
شهرداری ها هم باید بازبینی شود.هفته
نامه جامعه پویا