شفا آنلاین>روانشناسی>اجتماعی >صد سال هم که از ازدواجتان گذشته باشد، باز خاطرات جلسه خواستگاری و ساعت های حرف زدن دو نفره با همسر برایتان تازه اند.
به گزارش شفا آنلاین،دقیق یادتان است که در آن زمان همسرتان چه پوشیده بود، چقدر
اضطراب داشت، چه طور نگاهتان می کرد، چند بار از سوتی های شیرینش خنده تان
گرفت و چه کلمات و چه مسائلی را به زبان آورد.حرفهایی که در جلسه
خواستگاری بین طرفین ازدواج رد و بدل می شود، از مهم ترین حرفهایی هستند که
یک انسان در طول زندگی اش می زند. یک راه خوب برای تبدیل کردن این صحبت ها
به خاطراتی شیرین و خوشبختی آفرین رعایت رسم دوراندیشی است.گاهی پیش
می آید به خاطر معرف ومسائلی از این قبیل خجالت می کشیم و سوالات مان را از
خواستگار نمی پرسیم. پازل ذهنی مان را در مورد خواستگار با آنچه دستگیرمان
شده است، پر می کنیم و این خطرناک ترین کاری است که آینده زندگی ما را
تهدید می کند.اگر بخواهید اتفاقات آن روز را از لحاظ ماندگاری با
هم مقایسه کنید خواهید دید حرفهایی که در خلوت چند ساعته گفتگو بین شما و
همسرتان مطرح شده اند، نسبت به باقی قضایا (مثل لباس و نگاه و غیره) اثری
با دوام تر بر زندگی شما داشته اند، چرا که شما هنوز هم قسمتی از
شادیهای زندگی تان را سهم پرسش های آن روز می دانید. به دلیل همین اهمیت و
تأثیر گذاری است که حالا به فرزندان دم بخت تان توصیه می کنید که با دور
اندیشی کامل وارد گفت و گو های جلسه خواستگاری شان بشوند و چیزهایی را
بگویند که فردای روزگار به کار زندگی شان بیاید نه اینکه آفتی شود بر پیکره
رابطه شان.
چه حرفی بزنیم؟
بخشی
از دوراندیشی در جلسه خواستگاری مربوط به گفتن چیزهایی می شود، که اگر به
هر دلیلی در این زمان گفته نشوند، بالأخره روزی توسط خود ما و یا شخص سومی
فاش خواهد شد. بدیهی است که در این موقعیت قانع کردن همسر نسبت به ادله و
مصلحت اندیشی های آن موقع دشوار تر از قبل بوده و شاید مستلزم تلاشی مادام
العمر باشد.
«ناصر 31 ساله است. دیپلم دارد و شاغل است. خوش قد و
بالا و ورزشکار هم است. دو سال و اندی پیش همراه با پدر و مادر و خواهر و
برادر به خواستگاری پروانه که آشنایی قبلی با آنها نداشت رفت. بعد از آمد و
شدهای معارفه نوبت حرف زدن دختر و پسر رسید. در این چند ساعت ناصر خیلی
حرفها راجع به خودش زد، پروانه هم همینطور... بالأخره ازدواج سر گرفت و از
آن روز همه چیز خوب بود و هر دو از زندگی شان راضی بودند. تا اینکه یک ماه
پیش یکی از دوستان ده، دوازده سال پیش ناصر به خاطر قرض کردن پول پرسان
پرسان خانه او را پیدا کرد و زنگ آنها را به صدا درآورد. با دیدن سر و وضع
ژولیده مرد که اعتیاد از آن مشخص بود، پروانه خشکش زد. نمی توانست رابطه
بین آن مرد معتاد و آقا ناصر ورزشکارش را هضم کند. وقتی ناصر به خانه آمد
به ناچار زبان باز کرد و گفت که در اوایل جوانی مدتی گرفتار اعتیاد شده بود
و این مرد مربوط به دوستیهای تمام شده آن سالهاست. پروانه با اینکه می
دانست ناصر همان طور که می گوید سالهاست به سمت مواد و دوستان آن دوران
نرفته و به همین دلیل ظاهراً عذرخواهی او را پذیرفت، اما نتوانست از او
نپرسد که چرا همان جلسه خواستگاری این مطلب را به او نگفت. سوالی که ناصر
در برابر آن چند پاسخ گنگ بیشتر نداشت: «گفتنش برام آسون نبود، نمی خواستم
از دستت بدم، فکر نمی کردم به اینجا بکشه و ... ». از آن روز به بعد پروانه
آدم سابق نبود و در هر فرصتی به شوخی و جدی از بی کم و کاست بودن چیزهایی
که شوهرش به او می گوید، می پرسد، انگار به دنبال نگفته های دیگر ناصر در
جلسه خواستگاری می گردد».
مسائلی که در گذشته پرونده اش بسته شده است
حالت
دیگری از رسم دوراندیشی در جلسه خواستگاری، به حرفهایی مربوط می شود که
بیان نکردنشان به نفع زندگی آتی شما خواهد بود. این ها مسائلی هستند که در
همان گذشته حل و تمام شده اند و دیگر تأثیری در زندگی مشترک شما نخواهند
داشت.
به فرزندان دم بخت تان توصیه می کنید که با دور اندیشی کامل
وارد گفت و گو های جلسه خواستگاری شان بشوند و چیزهایی را بگویند که فردای
روزگار به کار زندگی شان بیاید نه اینکه آفتی شود بر پیکره رابطه شان
بنابراین به زبان آوردن آنها حتی اگر در وضعیت صداقت صد در صد باشد، تنها
به حساسیت و بدبینی آتی همسر نسبت به شما خواهد انجامید. لغزشها، اشتباهات و
گناهانی که در طی سالهای گذشته انجام داده اید وتوفیق جبران و حل و فصل
کامل آن را داشته اید، به زندگی مشترک شما ارتباطی پیدا نخواهند کرد. روابط
عاطفی بی سرانجام و یا یک طرفه ای که در گذشته داشته اید، نام بردن از
خواستگاران قبلی خود و یا کسانی که به خواستگاری آنها رفته و مایل به
ازدواج با آنها بوده اید از جمله این موارد هستند.
«شب خوبی بود.
نرگس و حمید در خلوت مشغول صحبت با هم بودند و خانواده هایشان در پذیرایی
منتظر تمام شدن مذاکرات آنها. آن دو از هر دری گفتند و شنیدند و طبق
قرارشان برای صادق بودن متقابل چیزهای زیادی را با هم در میان گذاشتند. یکی
از این حرفها صحبت نرگس درباره رابطه عاطفی تمام شده با یک جوان هم سن و
سال خود در طی سالهای دبیرستان بود. قصدش اثبات صداقتش به حمید و جلب
اعتماد او بود،اما نتیجه بلندمدت آن بر عکس شد. با این که ازدواج کردند و
حالا یک پسر پنج ساله دارند و ظاهراً از زندگی شان راضی هم هستند، اما آن
رابطه خام نوجوانی نرگس هنوز در ذهن حمید وول می خورد. این را از سخت گیری
های گاه و بیگاه و بی دلیل او نسبت به نرگس می توان فهمید».
به طور کلی،
اگر قصد برگزاری یک جلسه خواستگاری را دارید، از همین حالا حرفهایی که می
خواهید با طرف مقابل تان بزنید، آماده کنید و تأثیر آنها بر آینده مشترک
تان را بسنجید.