شفا آنلاين-پسر جوان از ماشین پیاده میشود و به نظر میرسد که قصد رفتن دارد، اما چند ثانیه بعد، انگار که چیزی داخل ماشین جا گذاشته باشد، دستش را بلند میکند و به سمت ماشین که به آرامی در حال حرکت است میرود.
به گزارش
شفا آنلاين،قدم هایش اما کند است و گویی هیچ عجلهای ندارد؛ حتماً به خاطر همین هم هست
که همانطور آرام و بیخیال پشت ماشین راه میرود و راننده هم عجیب است که
چرا ترمز نمیکند. اندکی بعد پسر جوان سوار ماشین میشود و راننده بر سرعت
میافزاید و در عرض چند ثانیه از آنجا دور میشود. چشم ات که به پلاک
ماشین میافتد، تازه شست ات خبردار میشود که ماجرا از چه قرار است.
صحنهسازی برای فرار از طرح!
« یکی پیاده میشود و جلوی پلاک را میگیرد تا دوربین نتواند آن را ضبط
کند. کافی است چند متر پشت ماشین راه برود و بعد خلاص! این روش البته دیگر
کمی قدیمی شده و خیلی وقتها لو میرود. شانس بیاوری پلیس دور و بر نباشد.
من که خودم زیاد گیر افتادهام اما وقتی فرار میکنی خیلی میچسبد!»
اینها را احمد میگوید که سر خیابان دکه دارد؛ خیابانی که مانند خیلی جاهای دیگر، از آن دوربیندارهاست!
او ادامه میدهد: «انواع و اقسام راه و روشها را برای فرار از طرح دیده
ام. درست همین جا جلوی چشمام است آخر. یکی پلاکاش را گل مالی میکند و آن
یکی یک تکه لنگ میاندازد روی پلاک. بعضیها هم ابتکار عمل شان بیشتر است.
مینشینند فکر میکنند راههای جدید پیدا میکنند. یکی شان همین چند روز
پیش بود ؛ یک دعوای ساختگی درست کردند که دو دقیقه هم طول نکشید. کاملاً
مشخص بود که برای فرار از طرح است. یکی از موارد هم خیلی خنده دار بود. یک
پراید درب و داغان را چند تا گل گلایول پلاسیده پشتاش چسبانده بودند که
مثلاً ماشین عروس است! گلهای آویزان از بالای پلاک هم نمرهاش را پوشانده
بود. اما هر کسی از 10 متری هم ماشین را میدید، میفهمید الکی است.»
حرفهای احمد که به اینجا میرسد، آقایی حدوداً 50 ساله که برای خرید آمده
و در جریان قسمتی از مکالمه ما قرار گرفته است، وارد بحث میشود.
«میگویید مردم چه کار کنند؟! همه جا طرح است! خب آدم در این گرما
نمیتواند هر روز بدون ماشین از خانه دربیاید؛ داخل تاکسی که مینشینی،
انگار وارد جهنم شده ای؛ اتوبوس هم که دیگر بدتر! با مترو هم که نمیشود
همه جا رفت، میماند همین ماشین شخصی خودمان که آن هم دائم اسیر طرح ایم.
خب گاهی مجبور میشوی کلک هم بزنی. البته من خودم اهل این کارها نیستم و
نهایتاً همینطوری در رفتهام و چندبارش جریمه هم شدهام اما شنیدهام که
بعضیها پلاک شان را مخدوش میکنند و از این جور کارها!»
وسوسه برای چوب زدن زاغ سیاه فراریان طرح، حواسم را دوباره به سر خیابان
جمع میکند. 20 دقیقهای میگذرد و خبری نیست. فرارکنندگان عادی یا به قول
آن آقا، همینطوری، بدون توسل به راهی خاص، وارد طرح میشوند و احتمالاً
کارشان را به شانس و اقبال حواله میکنند و دعا میکنند که دوربین، ورودشان
را ضبط نکند و پلیس سر راه شان سبز نشود.
سوژه اما خودش با پای خودش که نه، با چهار چرخ خودش، نزدیک میشود. تحت
تأثیر صحبتهای احمد دکه دار است یا نوعی خود تیزبین بینی، نمیدانم؛ اما
حالات و حرکاتاش از همان دور، مشکوک به نظر میرسد. از کم کردن سرعتاش
معلوم است که نقشهای دارد.
نزدیک که میشود، توقف میکند و از ماشین پیاده میشود. احتمال اینکه
بخواهد مانند نفر قبلی، پشت ماشین راه برود تا جلوی پلاک را بگیرد، کاملاً
بعید است چرا که سرنشین دیگری در ماشین وجود ندارد. راننده صندوق را باز
میکند و ظاهراً مشغول جابهجا کردن باری است که در آن قرار دارد.
کارش که
تمام میشود، در صندوق را میبندد و دوباره پشت فرمان مینشیند. تا اینجای
کار که چیز مشکوکی وجود ندارد. فکر میکنم حتماً اشتباه کردهام اما ماشین
که راه میافتد، تکه پارچه آویزان که ظاهراً از صندوق عقب، بیرون مانده
توجهم را جلب میکند؛ پارچهای که به طرزی کاملاً اتفاقی روی پلاک
ماشین را پوشانده و زمینه فرار راننده را از دوربین طرح فراهم میکند.
با خودم فکر میکنم، چه ابتکاری! اما این روش فرار طرح ظاهراً آنقدرها هم
جدید نیست. مهران 27 ساله و دارای شغل آزاد میگوید: «من خودم استاد فرار
از طرح ام. انداختن پارچه و لنگ روی پلاک که دیگر قدیمی شده و کاملاً لو
رفته است. فوقاش اگر پلیس جلوی آدم را بگیرد میتوانی بگویی پارچه از
صندوق درآمده، البته آنها هم باور نمیکنند! اما بعضی راهها هست که ردخور
ندارد.»
کمی تردید میکند و ادامه میدهد: «اگر من شگردهایم را لو بدهم، کار خودم
را خراب کردهام. دست زیاد میشود. گوشی هم دست پلیس میآید! اما اشکال
ندارد. یک راهاش استفاده از اسپری مخصوصی است که پلاک را مخدوش میکند و
خاصیتاش این است که بعد از 20 ثانیه هم محو میشود. البته باید دست توی
جیب تان کنید و نوع خوبش را بخرید که تقلبی نباشد. بعضیها هم از برف شادی
استفاده میکنند که تقریباً همین عملکرد را دارد و بعد از چند ثانیه محو
میشود و از بین میرود.»
می پرسم: «به جای اینکه اینقدر وقت و انرژی برای فکر کردن و اجرای نقشه
مصرف کنید، به صرفهتر نیست اگر آرم طرح ترافیک روزانه بخرید؟»
« برای ما که محل کارمان بازار و مرکز شهر است، صرف نمیکند. البته جریمه
هم تا دل تان بخواهد شده ام. اما دور زدن طرح هم خیلی به آدم میچسبد.
اصلاً دوربین را که میبینی، نا خودآگاه وسوسه میشوی فرار کنی. راستی یادم
رفت بگویم، ظاهراً دوربینها به بالای حد مشخصی از سرعت، حساس هستند و
مثلاً اگر با سرعت خیلی پایین از محدوده شان عبور کنید، قادر به ضبط تصویر
نیستند. البته من خودم این روش را امتحان نکردهام اما از دوستانم شنیدهام
که جواب میدهد!»
چقدر میگیری از طرح ردم کنی؟!
با گذشت زمان و تغییر سبک زندگی انسانها، همواره شغلهای جدیدی ظهور
کردهاند که تا پیش از آن تصورشان هم بسیار بعید به نظر میرسید. این یکی
اما از آن شغلهای نوظهور و نوبر است که در وهله اول خنده دار به نظر
میرسد.
دو سه نفری هستند؛ با فاصله کوتاه از هم کنار خیابان ایستادهاند و
حواسشان به عبور و مرور ماشینهاست. اگر از قبل نمیدانستم، هیچ وقت در
وهله اول به ذهنم هم خطور نمیکرد که مشغول چه کاری هستند. بعضی رانندهها
که گویی تجربه قبلی دارند، توقف میکنند و چند کلمهای بین آنها و فراری
دهندگان، رد و بدل میشود. این رانندهها معمولاً تنها هستند و به همین
دلیل یک نفر را لازم دارند تا نقش پوشاننده پلاک را بازی کند. به هر حال هر
کار قیمتی دارد و نرخ رد کردن از دوربین طرح هم 2 هزار تومان برای راننده
آب میخورد که البته خیلی به صرفه هم به نظر میرسد.
یکی از سه نفر مورد نظر، مسنتر و معقولتر از دو نفر دیگر به نظر میآید.
میگوید: «میخواهی کارمان را کساد کنی؟ ننویس کجاها میایستیم! »
البته بعید به نظر میرسد که فقط همین سه نفر در محدودهای خاص، به این کار مشغول باشند؛ به هرحال به قول دوستان، دست زیاد میشود.
« روزی چقدر کاسبی میکنی؟» با اکراه پاسخ میدهد:« زیاد نمیشود. همه که
در جریان نیستند. بعضیها هستند که ما را میشناسند. همه ساعتهای روز هم
که اینجا نیستیم. تابلو میشود.»
دلش نمیخواهد حرف بزند. جملات کوتاه را خلاصهتر میکند و از جواب دادن طفره میرود.
چشمام انگار ناخودآگاه پلاک ماشینها را دنبال میکند. زوجها با خیال
راحت میگذرند و فردها تک و توک بین شان هستند و خودشان را لابد میسپارند
به بخت و اقبال یا بیخیال جریمه میشوند. آنهایی هم که فکر فرار در سر
دارند و راههای مختلف را امتحان میکنند، البته اگر بارها و بارها هم فرار
کنند باید بدانند که ممکن است بالاخره روزی مشتشان باز شود. آنوقت است
که پای قانون به میان میآید. نمونههای به دام افتاده هم کم نیستند که با
وجود تمام ترفندهای به کار برده شده، در نهایت سر و کارشان با پلیس و قانون
افتاده یا با جریمههای میلیونی مواجه شدهاند.
بر اساس ماده 720 قانون مجازات اسلامی تغییر در ارقام و مشخصات پلاک وسایل
نقلیه موتوری یا نصب یا استفاده از پلاک تقلبی و تغییر در شماره شاسی،
موتور یا پلاک موتور از 6 ماه تا یک سال حبس به همراه دارد. حالا دیگر پای
خودتان است که سرتان را مقابل قانون خم کنید یا صابون جریمه و حبس را به تن
تان بمالید؛ آن هم برای یک فرار ناقابل!
ایران