در حال حاضر مراکزی محدود در سازمان بهزیستی کار توانبخشی معلولان را انجام میدهند که کمیت و کیفیت خدمات آنها همواره ناکافی و مورد نقد بوده است، پوشش این خدمات در بیمه سلامت میتواند موجب گسترش و کاهش بار مالی این خدمات گردد
شفاآنلاین>سلامت> کودک معلولی که با کاردرمانی عضلات دست و پایش را تقویت میکند تا بتواند بایستد، به تنهایی غذا بخورد، راه برود و به دیگران وابسته نباشد و آن دیگری که شنواییاش را «تربیت» میکند تا اصوات را از هم تمییز دهد تا بتواند با قدرت کلام با دیگران صحبت کند و نیز نابینایی که با تربیت بینایی باقیماندهاش میتواند دنیا و زیباییهایش را کمی ملموستر درک کند، حروف الفبا را ببیند و بخواند همه و همه به مدد توانبخشی به این سطح از توانمندی خواهند رسید با حوصله و صبر بیپایان والدین و درمانگرانشان و با صرف وقت و هزینه بسیار.
به گزارش شفاآنلاین، در حال حاضر مراکزی محدود در سازمان بهزیستی کار توانبخشی معلولان را انجام میدهند که کمیت و کیفیت خدمات آنها همواره ناکافی و مورد نقد بوده است، پوشش این خدمات در بیمه سلامت میتواند موجب گسترش و کاهش بار مالی این خدمات گردد.
اینک قانون حمایت از حقوق معلولان پس از سالها بیتکلیفی اصلاح و برای اجرا ابلاغ شده و گویا دور جدیدی از تلاشها برای اجرای بهتر آن آغاز شده است. قانونی که سال 83 بدون پشتوانه بودجهای تصویب شد و تا حال نتوانسته امید معلولان را به بار نشاند، امسال سازمان برنامه و بودجه را ملزم به تعیین اعتبار برای بند بند خود کرده است.
بر اساس ماده ۶ این قانون؛ وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی مکلف است پوشش بیمه سلامت افراد دارای معلولیت تحتپوشش سازمان را بهگونهای تأمین نماید که علاوه بر تأمین خدمات درمانی مورد نیاز افراد دارای معلولیت، خدمات توانبخشی جسمی و روانی این افراد را هم پوشش دهد. خدمات توانبخشی به گفته وزیر بهداشت «حلقه مفقوده» نظام سلامت است و روزی باید مورد توجه قرار گیرد. شاید اجرای این قانون بتواند در نخستین گام خدمات توانبخشی را برای معلولان ارائه دهد؛ خدماتی که برای این قشر از جامعه ضروری و حیاتی است.
هزینههای توانبخشی پزشکی بسیار سنگین است
در فصل بودجه که اعتبارات مورد نیاز هر سازمان و وزارتخانه تأمین میشود متولی خدمات توانبخشی پزشکی معلولان یعنی وزارت بهداشت نیز باید اعتبار مورد نیاز خود را برای پوشش این خدمات تعیین کند. دکتر ایرج حریرچی، سخنگوی وزارت بهداشت با بیان اینکه درحال حاضر هم برخی از معلولان خدمات توانبخشی را با بیمه دریافت می کنند گفت: در حال حاضر اکثریت جامعه معلولان تحت پوشش بیمه سلامت هستند و خدمات درمانی را دریافت میکنند. در این ماده قانونی خدمات توانبخشی جسمی و روانی نیز به وظایف بیمه سلامت اضافه شده است و انجام این کار مستلزم اختصاص منابع جدید است البته در حال حاضر بخشی از توانبخشیهای جسمی و روانی تحت پوشش است، مثلاً معلولان روان یا معلولان عادی که با مشکل روانپزشکی روبهرو میشوند خدمات توانبخشی روان را با بیمه دریافت میکنند ولی این ماده قانونی کار را وسیعتر دیده و کلیه خدمات توانبخشی را شامل شده است. ما در این خصوص در حال پیگیری و مذاکره با سازمان برنامه و بودجه هستیم تا بتوانیم منابع لازم را برای انجام این خدمات دریافت کنیم. خدمات توانبخشی تا به حال در بیمه سلامت دیده نشده ولی الان این موضوع در قانون آمده است. هزینههای این نوع خدمات بسیار بالاست مانند خدمات درمانی افراد هموفیلی یا تالاسمی که خیلی هزینه بر است و سرانه دهها نفر را به خود اختصاص میدهد. امسال بودجه بیمه سلامت 14 تا 15 هزار میلیارد تومان بوده که تمام آن اختصاص داده نشده است. تعریف خدمات جدید مستلزم پیشبینی منابع جدید است که قاعدتاً یا باید حق بیمه سازمانهای بیمه گر مثل تأمین اجتماعی، نیروهای مسلح و خود بیمه سلامت افزایش یابد یا از طریق دیگری به آنها کمک شود. ما هم معتقدیم این مطالبه حقی است که باید محقق شود.
ضرورت ایجاد نهاد هماهنگی بین دو وزارتخانه برای انجام قانون
دکتر محمد تقی جغتایی مشاور وزیر بهداشت در امور توانبخشی ضمن اشاره به آمادگی وزارت بهداشت برای اجرای این بند از قانون حمایت از حقوق معلولان، به ضرورت تعیین منابع اشاره کرد و افزود: اجرای قانون منوط به این است که سازمان برنامه و بودجه منابع اجرای آن را هر ساله پیشبینی کند زیرا منابع فعلی سازمان بیمه سلامت مربوط به تعهداتی است که در قبال دولت دارد و تا به حال در آن خدمات توانبخشی گنجانده نشده است.
برآورد شما از بودجه مورد نیاز برای انجام خدمات توانبخشی چقدر است؟
این بستگی به این دارد که چه حجمی از خدمات را بخواهیم پوشش دهیم. بهطور کلی خدمات توانبخشی پرهزینه هستند از اینرو انتظار نداریم در وهله اول همه خدمات تحت پوشش قرار گیرند. پیشنهاد ما در مرحله اول پوشش بیمهای خدمات مربوط به بیماران اختلالات(Disorders) تکاملی مثل اوتیسم، سکته و ضربه مغزی، پارکینسون، اماس و قطع عضو است که بهصورت کار تیمی در مراکز جامع توانبخشی و بیمارستانهای دولتی و خصوصی که بخش توانبخشی دارند، انجام شود.
آیا این خدمات با خدمات توانبخشی که در بهزیستی انجام میشود تداخل ندارد؟
بخشی از خدمات توانبخشی جنبه اجتماعی و آموزشی دارد که وظیفه سازمان بهزیستی است. اما خدمات توانبخشی پزشکی که سطح سوم خدمات سلامت محسوب میشود باید در ساختارهایی که وزارت بهداشت به آنها مجوز میدهد انجام شود. مثلاً بیماری که ام اس دارد در یک کار گروهی به متخصص نورولوژیست، طب فیزیک، کاردرمان، فیزیوتراپ و روانشناس نیاز دارد و حتی همزمان به توانبخشی شناختی نیاز دارد یا کسی که سکته مغزی کرده است بعد از کارهای درمانی؛ باید در بخش توانبخشی بستری شود تا کار توانبخشی برایش انجام شود.
در مورد جنبههای دیگر توانبخشی مثل گفتار درمانی یا تربیت شنوایی معلولان شنوایی چه؟
این نوع از خدمات که جنبه آموزشی دارند در حیطه وظایف بهزیستی میگنجند اما اگر نیمه شنوایی نیاز به خدماتی برای بهتر شنیدن داشته باشد این وظیفه به وزارت بهداشت برمیگردد. در اغلب کشورهای دنیا از قبیل کانادا، آلمان، فرانسه، امریکا، استرالیا و ترکیه، یک ساختار تحت عنوان وزارت بهداشت و رفاه اجتماعی بر توانبخشی پزشکی و اجتماعی مدیریت دارد اما در کشورهایی مانند ما که برای این دو مقوله دو وزارتخانه تعریف کردهایم به نهادی برای هماهنگ کردن حدود وظایف این دو وزارتخانه نیاز است که ما این سیستم را نداریم و ضرورت ایجاد آن احساس میشود.
این سیستم را چگونه تعریف میکنید؟
این را بگویم که وزارت بهداشت اصرار یا حساسیتی ندارد که مسئولیت خدمات توانبخشی را برعهده بگیرد چون در هر حال هزینه بر است اما از طرفی توانبخشی پزشکی وظیفه ماست چون خدمات توانبخشی از نظام سلامت آغاز میشود. بهنظر من شورای عالی سلامت و امنیت غذا مرجعی است که میتواند در مورد خدمات توانبخشی بین این دو مجموعه هماهنگی ایجاد کند.
توانبخشی پزشکی ادامه درمان محسوب میشود. بیماری که دچار ضایعه نخاعی شده بلافاصله بعد از جراحی و ثابت شدن وضعیت جسمی، باید در همان بیمارستان کار توانبخشی او شروع شود و بعد در مراکز «تحت حاد توانبخشی» بستری شود و خدمات فشرده بگیرد. اگر در این مرحله کار توانبخشی بیمار انجام شود جلوی بسیاری از مشکلاتی که در آینده ممکن است برایش به وجود آید گرفته میشود. بیمار میتواند به جای نشستن روی صندلی چرخدار با عصا راه برود. نشستن روی صندلی چرخدار بعد از مدتی زخم بستر و مشکلات کلیوی و گوارشی به همراه میآورد و هزینههای گزافی را بر سیستم سلامت تحمیل میکند. در حال حاضر بیمهها اینگونه مشکلات جسمی را پوشش میدهند اما اگر بخواهیم قبل از بروز این مشکلات و در مرحله حاد بیماری، کار توانبخشی بیمار را انجام دهیم تا از بروز این مشکلات جلوگیری کنیم تحت پوشش بیمه قرار نمیگیرد از اینرو خدمات توانبخشی در صرفهجویی در نظام سلامت مؤثرند.
در بسیاری از کشورها بهعنوان مثال بیماری که مشکل قلبی پیدا میکند و برای گذاشتن استنت داوطلب میشود که کاری پرهزینه است بعد از جراحی برای توانبخشی معرفی میکنند و بیمهها تا این مرحله هزینهها را پوشش میدهند اما اگر بیمار کار توانبخشی را انجام ندهد و برای بار دوم به جراحی نیاز پیدا کند بیمه هزینه مجدد جراحی را قبول نمیکند زیرا اگر برای بیمار کار توانبخشی انجام میشد به جراحی بار دوم نیازی نبود.
اما به نظر میرسد این ماده قانون در خصوص معلولانی است که با معلولیت دائمی زندگی میکنند؟
البته این معلولان هم به خدمات توانبخشی نیاز دارند اما خدمات آنها محدود است. در این قانون منظور خدمات توانبخشی پزشکی است که با عنوان خدمات توانبخشی جسمی و روانی آمده است. در همه دنیا هم بیمهها خدماتی را پوشش میدهند که در نظامهای سلامت ارائه میشوند. به خدماتی که جنبه آموزشی دارند، خدمات توانبخشی اجتماعی و حمایتی گفته میشود.
آیا خدمات توانبخشی موضوع این قانون، تحت پوشش بیمههای دیگر هم قرار خواهند گرفت؟
قاعدتاً وقتی این خدمات در شورای عالی بیمه تصویب شوند به بیمههای دیگر هم تسری مییابند.
بدون توانبخشی معلولیت معلولان شدیدتر میشود
دکتر حسین نحوی نژاد معاون توانبخشی سازمان بهزیستی کشور سلامت را مقوله ای به هم پیوسته دانست که شامل بهداشت،درمان و توانبخشی می شود. وی با اذعان به اینکه در همه جای دنیا خدمات توانبخشی مشمول بیمه است اظهار کرد: خدمات توانبخشی باید تحت شمول بیمه باشند چراکه برخی از این هزینه ها انسان را دچار فلاک می کند و حتماً باید راهی برای آن اندیشیده شود تا مردم احساس ناامنی نکنند. اما در ایران بیمههای سلامت اعم از بیمه تأمین اجتماعی و بیمه خدمات درمانی که بعداً به بیمه سلامت تغییر نام یافت، توانبخشی را جز وظایف خود تعریف نکردهاند زیرا دیدگاه این بوده است که قرار است بهزیستی این خدمات را ارائه دهد. این فکر کاملاً غیرعلمی است چون بهزیستی بیمه گر نیست و نباید مجری خدمات توانبخشی باشد. همانطور که دیدیم برای بهزیستی کلینیکهایی ایجاد کردند ولی جوابگوی نیاز مردم نبود و به علاوه تنها در شهرهای بزرگ وجود داشت که در نهایت هم مردم ماندند و هزینههای سنگین و این سؤال که این هزینهها را چه کسی باید متقبل شود. بنابراین نگاه علمی این است که خدمات توانبخشی باید تحت شمول بیمه باشد.
مسئولان وزارت بهداشت می گویند: بخشی از خدمات توانبخشی تحت پوشش بیمه است چه خد مات توانبخشی تحت پوشش بیمه سلامت قرار دارد؟
الان بیمههای سلامت تنها جلسات محدودی از فیزیوتراپی را تحت پوشش قرار میدهند در حالی که کاردرمانی، گفتار درمانی و خدمات آموزشی روزانه و حتی خدمات مراقبتی در درازمدت باید در شمول بیمه باشند. البته شاید این خیلی خوشبینانه باشد که در این مرحله مراکز روزانه هم در شمول بیمه قرار گیرند ولی گام اول این است که خدمات توانپزشکی مثل کاردرمانی؛ گفتاردرمانی و خدمات ارتوپدی فنی، فعلاً در شمول بیمه قرار گیرند. وزارت بهداشت هم بر اساس قانون و هم از آنجا که رئیس شورای عالی بیمه است و هم اینکه بیمه سلامت از وزارت تعاون جدا و از امسال تحت پوشش وزارت بهداشت قرار گرفته باید هم هر چه سریعتر حساب کند که چقدر بودجه نیاز دارد و هم شمول خدمات بیمه را در یک گروه تخصصی تعریف کند. ممکن است ما خدمات را تعریف کنیم و تعهدات را ایجاد کنیم و بگوییم فعلاً برای سال 98 برای 20 درصد این کار، بودجه داریم. ولی در سالهای بعد و در نهایت اعتبار مورد نیاز تأمین خواهد شد.»
پس اگر آنچه مدنظر بهزیستی و وزارت رفاه است در این ماده اعمال شود معلولانی که به خدمات توانبخشی نیاز دارند برای اینکه درجه معلولیتشان کمتر شود همه شامل بیمه میشوند؟
قطعاً همین است وقتی کسی برای گرفتن این خدمات تحت پوشش بیمه نباشد باید چکار کند. یا باید از جیب مردم برود یا باید با کمکهای موردی به افراد کمک کنیم. ما در این شرایط چقدر میتوانیم جوابگوی افراد باشیم؟ صحبت از صدها میلیارد تومان است اگر ما یک سال هم 10 میلیارد تومان برای این کار بودجه بگذاریم به جایی نمیرسیم، این وضعیت باعث نارضایتی مردم میشود. معلولیت معلولان شدیدتر میشود یا خانواده چون پول و امکانات ندارد فرزند خود را برای کاردرمانی نمیبرد و بچهای که میتواند در سلامت زندگی کند سلامتش به خطر میافتد، عقب مانده میشود و مشکلات دیگری که برایش پیش میآید. کاردرمانی؛ گفتار درمانی و... جزو توانبخشی پزشکی است که برای همه مردم از جمله معلولان مادرزادی و اکتسابی کاربرد دارد و بحث توانبخشی اجتماعی و آموزشی جدا است که بهزیستی برای آن یارانه میدهد.
به نظر میرسد در مورد شمول خدمات بیمهای با وزارت بهداشت، اختلاف دیدگاه دارید؟
ما اختلاف دیدگاهی نداریم تنها میگوییم زمان محدود است و باید سریعتر اقدام کنید آنها هم قبول دارند که این وظیفه بر اساس قانون به آنها محول شده است. به نظر ما تنها اعلام آمادگی برای انجام این کار؛ کافی نیست باید کار کارشناسی شود چون سازمان برنامه و بودجه باید ریز درخواستها را برای تأمین اعتبار آنها بداند.
بیم آن دارم که خدمات توانبخشی معلولان در تعاریف گم شود
در ماده 6 قانون حمایت از حقوق معلولان، تمام شاخههای توانبخشی پزشکی مورد نیاز معلولان مدنظر است از آن جمله وقتی این ماده آورده شد مشاورههای روانی هم مدنظر بود زیرا وقتی کسی دچار معلولیت میشود تنها از نظر جسمی آسیب نمیبیند بلکه معلولیت یک آسیب توأمان جسمی و روحی است که آسیب روحی نیز باید با مشاوره مورد توجه قرار گیرد، این در حالی است که جلسات مشاوره روان اغلب طولانی و هزینه بر هستند از اینرو خدمات توانبخشی روان هم برای بازتوانی فرد در این ماده قانون گنجانده شده است. در حال حاضر بخش عمدهای از روان درمانگرها در بخش دولتی کار نمیکنند و رواندرمانگرهایی که به طور محدود در بیمارستانها حضور دارند بیشتر وقتی که فرد دچار تروما شده و در بیمارستان بستری است میتوانند به او کمک کنند. هزینه بالای این نوع خدمات موجب شده بسیاری از معلولان که به این نوع خدمات نیاز دارند سراغ آن نروند و در نتیجه دچار اختلالات پایدار روان شوند.
خدمات روان در این ماده به صراحت آمده و سایر گروههای توانبخشی پزشکی هم در این قانون ذکر شده است. از فیزیوتراپی و کاردرمانی و گفتاردرمانی. دکتر سهیل معینی مدیرعامل شبکه تشکل های نابینایان و از دست اندرکاران تصویب قانون جامع حمایت از حقوق معلولان در پاسخ به این سؤال که آیا با انجام خدمات توانبخشی کسانی که معلولیت دارند میتوانند درصد معلولیت خود را کاهش دهند و تواناییهای بیشتری کسب کنند؟گفت: صددرصد همینطور است به علاوه اگر توانبخشی نشوند شاخصهای عمومی سلامتشان کاهش مییابد. مثلاً کسی که دچار ضایعه نخاعی شده اگر توانبخشی نشود دچار زخم بستر میشود، مشکلات اسکلتی پیدا میکند، توان ماهیچهای عضلانیاش پایین میآید و مشکل معلولیتش حادتر و حادتر میشود. این موضوع بسیار در بین معلولان دیده میشود که به علت نگرفتن خدمات توانبخشی و خدمات آموزشی، درجه معلولیتشان افزایش یافته است. یکی از مواردی که در آن ضعف داریم بحث آموزش است. خیلیها روی صندلی چرخدار مینشینند ولی نمیدانند چه صندلیای برایشان مناسب است یا اینکه چگونه بنشینند و خود را نگه دارند خیلی از بچهها که حتی تحصیلکرده هستند؛ در بالای سی سالگی دچار مشکلات مضاعف میشوند. مثلاً فرد میگوید از چهارده سالگی که دچار مشکل شدم کسی به من نگفت چگونه بنشینم یا حمام کنم چقدر در روز دراز بکشم، چقدر پشت رایانه بنشینم و آیا باید از وسایل کمکی استفاده کنم یا نه؟ یا آموزشهای پیشگیری از زخم بستر را به این افراد نمیدهند.
اگر وظیفه خدمات توانبخشی به وزارت بهداشت واگذار شود چه بخشی از توانبخشی در بهزیستی انجام خواهد شد؟
یکی از بحثهای همیشگی اختلاف بین همین دو وزارتخانه بوده که در گذشته بهزیستی زیرمجموعه وزارت بهداشت بود. این دو مجموعه با این دیدگاه از هم جدا شدند که غیر از توانبخشی پزشکی، توانبخشی جنبههای دیگری هم دارد مثل حرفه آموزی و توانبخشی اجتماعی. در آن زمان این پیش فرض بود که کار وزارت بهداشت ارائه خدمات توانبخشی پزشکی است به این معنا که توانبخشی تداوم درمان است و همانطور که شاخههای مختلف توانبخشی برای فعالیت از وزارت بهداشت مجوز میگیرند پس وزارت بهداشت باید کار توانبخشی پزشکی افراد معلول را هم برعهده داشته باشد و خدمات توانبخشی اجتماعی به معنی ایجاد زمینههای مشارکت اجتماعی و اینکه فرد معلول باید به جامعه برگردد، شغل داشته باشد و فعالیت فرهنگی داشته باشد، چون از جنس توانمندسازیهای اجتماعی است. کار یک سازمان خدمات اجتماعی مثل بهزیستی است اگر این تفکیک صورت گیرد سازمان بهزیستی برای انجام کارهای دیگر آزاد میشود. از بحثهای دیگری که محل مناقشه است بحث معتادان است و افرادی که اختلالات اعصاب و روان دارند. به اعتقاد ما این گروهها نیز باید تحت پوشش وزارت بهداشت باشند چون نیاز به درمان دارند. همانگونه که میگوییم معتاد بیمار است.
با این تعریف بسیاری از کارهایی را که در حال حاضر بهزیستی انجام میدهد از این پس باید تحت نظر وزارت بهداشت انجام شوند؟
در موقع تصویب قانون بحث این نبود که خدمات از کجا به کجا برود. در مورد افراد معتاد و بیمارانی که اختلالات مزمن روان دارند خیلی وقت است که بین بهزیستی و وزارت بهداشت بحث وجود دارد. بهزیستی معتقد است که رسیدگی به وضعیت این گروه وظیفه او نیست و چون کار روی زمین مانده آن را انجام میدهد. البته بعد از درمان و گرفتن خدمات توانبخشی پزشکی کار حمایت اجتماعی اینها بر عهده بهزیستی است. بر اساس این ماده قانونی، فرد معلولی که بیمه سلامت دارد باید یا با آن خدمات توانبخشی را بگیرد یا باید کارتی برای این خدمات دریافت کند. بحثهای اجرایی پوشش بیمهای ماده 6 باید روشن شود و شفاف. وزارت بهداشت باید زودتر از اینها وارد عمل شود. بحثهای کارشناسی عملیاتی کردن این پوشش بیمهای خیلی طولانی است و قاعدتاً بر مبنای آن باید درخواست اعتبار شود.
پس بهنظر قانونگذار بحث توانبخشی معلولان باید جدا از توانبخشی سایر مردم دیده شود؟
«بله؛ باید دقت کرد بحث پوشش بیمهای خدمات توانبخشی افراد معلول تحتالشعاع ضرورت خدمات توانبخشی برای کل مردم قرار نگیرد. منظور این نیست که معلولان تافته جدابافته از جامعه هستند. تمام افرادی که نگاهی به عدالت اجتماعی دارند و اعتقاد دارند باید به جز حق بیمه سایر هزینههای درمان از سبد خانوار خارج شود و این جزو وظایف حاکمیتی است این اعتقاد را دارند که همه مردم باید تحت پوشش خدمات توانبخشی قرار گیرند منتها اگر الان میخواهیم این دو مقوله را از هم جدا کنیم برای این است که معلولان به این خدمات بیشتر نیاز دارند چون مردم در شرایط نرمال به این خدمات نیاز ندارند مگر اینکه دچار آسیبی شوند و بهعنوان مثال دست یا پایشان بشکند. ولی افراد معلول بشدت به این خدمات نیاز دارند و این خدمات نیاز روزانه آنها است و اگر این خدمات را نگیرند شاخصهای دیگر سلامتشان افت میکند پس باید در اولویت قرار بگیرند و با توجه به اینکه تعدادشان نسبت به کل جمعیت کمتر است و اینکه دولت شرایط سخت بودجهای دارد انتظار میرود فعلاً افراد معلول تحت پوشش قرار گیرند و اعتباراتش تأمین شود تا بعدها که وضعیت دولت بهتر شود و بتدریج تمام مردم را تحت پوشش قرار دهد. در این مقطع از وزارت بهداشت انتظار داریم این کار را خلط نکند و با طرح لزوم تأمین خدمات توانبخشی برای همه مردم؛ بحث معلولان گم نشود. ما معلولانی داریم که کارهای بیمارستانیشان سالها پیش انجام شده ولی اتفاقاً در همه این سالها خدمات توانبخشی نگرفتهاند و برای همین وضعیتشان روز به روز بدتر میشود و ما باید وضعیت او را بهتر و او را توانمند کنیم تا بتواند به مسیر عادی زندگی برگردد. این نگاه بخشی کردن مسائل عمومی مردم به کشور آسیب زده است. وزارت بهداشت و رفاه دو بخش این مملکت هستند که رقابتهای میان بخشی غلط، به مردم و از جمله معلولان آسیب میزند.»
به امید آنکه توانبخشی معلولان خود به حلقه مفقودهای در قانون بدل نشود و حال که این مهم مورد توجه قرار گرفته، هر چند گام به گام، اصولی و علمی تحقق یابد.
نیم نگاه
دکتر ایرج حریرچی: ما در این خصوص در حال پیگیری و مذاکره با سازمان برنامه و بودجه هستیم تا بتوانیم منابع لازم را برای انجام این خدمات دریافت کنیم. خدمات توانبخشی تا به حال در بیمه سلامت دیده نشده ولی الان این موضوع در قانون آمده است. هزینههای این نوع خدمات بسیار بالاست مانند خدمات درمانی افراد هموفیلی یا تالاسمی که خیلی هزینه بر است و سرانه دهها نفر را به خود اختصاص میدهد
دکتر محمدتقی جغتایی: بهطور کلی خدمات توانبخشی پرهزینه هستند از اینرو انتظار نداریم در وهله اول همه خدمات تحت پوشش قرار گیرند. پیشنهاد ما در مرحله اول پوشش بیمهای خدمات مربوط به بیماران اختلالات تکاملی مثل اوتیسم، سکته و ضربه مغزی، پارکینسون، اماس و قطع عضو است که بهصورت کار تیمی در مراکز جامع توانبخشی و بیمارستانهای دولتی و خصوصی که بخش توانبخشی دارند؛ انجام شود
دکتر حسین نحوی نژاد: خدمات توانبخشی در تمام دنیا تحت شمول بیمه هستند زیرا برخی از هزینههای توانبخشی اینقدر انسان را دچار فلاکت میکنند که حتماً باید برای آن راهی اندیشیده شود تا مردم احساس ناامنی و مشکل نکنند. در ایران بیمههای سلامت اعم از بیمه تأمین اجتماعی و بیمه خدمات درمانی که بعداً به بیمه(Insurance) سلامت تغییر نام یافت، توانبخشی را جزء وظایف خود تعریف نکردهاند زیرا دیدگاه این بوده است که قرار است بهزیستی این خدمات را ارائه دهد
دکتر سهیل معینی: در ماده 6 این قانون، تمام شاخههای توانبخشی پزشکی مورد نیاز معلولان مدنظر است از آن جمله وقتی این ماده آورده شد مشاورههای روانی هم مدنظر بود زیرا وقتی کسی دچار معلولیت میشود تنها از نظر جسمی آسیب نمیبیند بلکه معلولیت یک آسیب توأمان جسمی و روحی است که آسیب روحی نیز باید با مشاوره مورد توجه قرار گیرد، این در حالی است که جلسات مشاوره روان اغلب طولانی و هزینه بر هستند از اینرو خدمات توانبخشی روان هم برای بازتوانی فرد در این ماده قانون گنجانده شده است. ایران