وارد مغازه میشوم و از مغازهدار درباره خریدارها و نوع خریدها میپرسم. او میگوید اکثریت قریب بهاتفاق آنهایی که پسر دارند مشتری ماشینهای بزرگ و اسلحه و عروسک بتمن هستند و برای دخترها هم بیشتر لوازم آشپزخانه و باربی با لباسهای چیندار برده میشود. جعبه یکی از عروسکهای باربی را نشانم میدهد که بیشتر از همه مشتری دارد؛ عروسک باربی با یک کمد پر از لباس و میز آرایش، سشوار و کفشهای پاشنهبلند؛ بسته هیجانانگیزی که ١٥٠ هزار تومان قیمت دارد و از همان ابتدا نقش زن را به او یادآوری میکند. کلیشههای جنسیتی در ابتدای امر اسباببازیها را بهخوبی نشانه رفتهاند.
طلیعه زنی ٣٤ساله دارای یک دختر ششساله به نام درساست. آمده تا برای دخترش اسباببازی بخرد، عروسکها را بالاوپایین میکند و بعد از کلی وسواس، عروسک السا و لباسهایش را روی پیشخوان میگذارد. از او میپرسم هیچوقت برای دخترش ماشین خریده یا نه و او میگوید دخترش به طور کلی علاقهای به ماشین ندارد و بیشتر دلش میخواهد عروسکهای متنوع داشته باشد. البته طلیعه میگوید هیچوقت به فرزندش پیشنهاد داشتن ماشین نداده و فکر هم میکند زنها با توجه به ظرافت زنانهشان، بهتر است از اسباببازیهای دخترانه استفاده کنند.
خیابان حسنآباد تهران مرکز فروش وسایل چوبی نوزادان است. با نگاهی به
ویترین و اسباب مغازه، میشود سیسمونی دخترانه و پسرانه را از هم تشخيص
داد. روی کمدها و تختهای دخترانه عکس خرگوش و گربه چسبانده شده و رنگ اکثر
آنها صورتی است و وسایل پسرانه انتخاب رنگهای بیشتری دارد. آبی،
سورمهای، قرمز و قهوهای رنگهای پسرانه هستند و روی تخت و کمدها عکس
شیر، خرس و سگهای پشمالو نقاشی شده. مغازه بزرگی در ابتدای خیابان جامی در
ویترینش تخت قرمزی به شکل ماشینهای مسابقهای گذاشته و کمدش نیز شبیه یک
پمپبنزین کوچک است، صاحب مغازه میگوید به یاد ندارد خانوادهای برای تهیه
این تخت آمده باشند و فرزندشان دختر باشد. او میگوید آنهایی که دختر
دارند بیشتر دنبال تور و حریر صورتی هستند.
میگویند تخت پرنسسی میخواهند. درحالیکه در خرید تخت برای پسرها آن چیزی که مدنظرشان است، این است که پسرها روحیه جنگجو و مردانه داشته باشند. مثلا آنهایی که برای خرید تخت ماشینی به مغازه میآیند، میگویند دلشان میخواهد پسرانشان رانندههای قابلی باشند، این در حالی است که رانندگیکردن برای دخترها هنوز که هنوز است اولویت نیست و مسئلهای تجملاتی به نظر میرسد.
خیابان بهار که مرکز تهیه البسه نوزادان است، هم از این قاعده مستثنا نیست. آنهایی که برای تهیه لباس نوزاد دختر به لباسفروشیها میروند اولویتشان با رنگ صورتی است. شراره هشتماهه باردار است و آمده تا آخرین دستهای لباس نوزاد دخترش را تهیه کند و میگوید حتی کاغذدیواریهای اتاق دخترش هم صورتی است و ترجیح داده همهچیز را دخترانه پیش ببرد. شراره میگوید بهتر است از همان ابتدا همهچیز برای فرزندش دخترانه باشد تا هیچوقت دچار بحران جنسیتی نشود!
اسباببازی فقط باید وسیله بازیکردن باشد
دکتر نیره توکلی، استاد دانشگاه و جامعهشناس، درباره کلیشههای جنسیتی در
اسباببازیهای کودکان، میگوید: ریشه رفتار زنانه به بازیهای دوران کودکی
برمیگردد؛ وقتی دختران یاد میگیرند با دختران دیگر مشارکتی بازی کنند.
اما پسران یاد میگیرند روی دست هم بلند شوند و دختران انفعال را
میآموزند. این فرایند جنسیتسازی از الگوهای مشابهی پیروی میکند.
اسباببازیهای دخترانهای که ظاهر زیبا دارند و با لباس زیبا تزئین
میشوند، مانند باربی، به دختران میآموزند چگونه زیبا باشند، آرایش کنند،
اندامی متناسب پسند روز مردان جامعه داشته باشند و چگونه لباس بپوشند.
اسباببازیهای پسرانه مانند تفنگ نیز که منعکسکننده خشونت، تهاجم و جنگ
است، فرایند جامعهپذیری پسران را منحرف میکند و مشکلساز میشود.
پسربچهها با این اسباببازیها پرخاشگری را میآموزند». این جامعهشناس
تصریح میکند: مسئلهای که وجود دارد این است که در ابتدا تفکیک جنسیتی
باید در اسباببازیفروشیها اتفاق بیفتد و این به این معنا نیست که به
دختران هویت مردانه القا شود، بلکه باید به دختر آموزش داده شود او در کنار
بازیهای دخترانه، مادرانگی و رفتار زنانه میتواند مهندس قابلی و راننده
درجه یکی شود. همین تفکیکها و خرید قابلمه و عروسک باعث میشود زنان ما در
مواجهه با اجتماع ناکارآمد شوند.
زنان سرپرست خانوار بعد از اینکه
همسرانشان را از دست میدهند چون از ابتدا به آنها یاد داده نشده تا
همهجانبه به موضوعات نگاه کنند، در صورت نیاز اقتصادی به کارهای پست روی
میآورند». کارشناسان میگویند کودکان هنگام بازی با اسباببازیهای
دخترانه یا پسرانه نقشهای جنسیتی در آنها تقویت میشود. این نگرش به آنها
القا میشود که دختران ضعیف و وابستهاند و درنتیجه به اعتمادبهنفس
دختربچهها ضربه وارد میشود. از این زمان است که هویت زنان براساس
جنسیتشان تعیین میشود، نه فردیت انسانیشان.
اینکه دختران به عروسک و رنگ صورتی و پسران به تفنگ علاقه نشان میدهند، طبیعی، ذاتی یا فطری نیست؛ بلکه این علاقه آنها براساس آموزش و تجربهشان از محیط به دست آمده است و این آموزشهای غلط بودهاند که دو جنس را انسانهای جدا از هم بار آوردهاند. میهمانبازی، پذیرایی، بازی با ظروف و لوازم آشپزخانه، بافندگی، خیاطی و عروسکبازی خواست جامعه برای دختربچههاست، نه لزوما خواست خودشان. دختربچههایی که وقتی بزرگ شدند، یکی از حسرتهای دوران کودکی خود را پیوستن به ورزشهایی که پسرانه پنداشته میشدند، میدانند و والدین و لباسهای دستوپاگیر و سنت از ورزش و شادی آنها به همراه پسربچهها جلوگیری میکرد. اگر پسربچههای هفتساله به جای بازی با دختربچهها، آنها را ضعیف میپندارند و آزار میدهند و اگر دختربچهها پسرها را به جمع خود راه نمیدهند، این رفتارها نه نشانه فهیمشدن آنها، بلکه نشانه آموزشهای اشتباهی است که برای تبعیض بین انسانها از سنین کم دریافت کردهاند.
همین چند وقت پیش ویدئویی در فضای مجازی دستبهدست میشد که دختر خردسالی را در اسبابفروشی نشان میداد که با گریه از پدرش سؤال میکند که چرا اجازه ندارد از اسباببازیهای پسرانه استفاده کند و چرا دنیای دختران همیشه باید صورتی باشد؛ انگار که اگر او هم مثل دیگر هم سن و سالهایش اتاق صورتی نداشته باشد، یک تمایز و تفاوت بزرگ خواهند داشت.
این ویدئوی کوتاه همان اتفاقی است که در اندازهای بزرگتر جوامع امروزی با آن دستبهگریبان هستند. خانوادههایی هستند که هرگز اجازه استفاده اسباببازیهای پسرانه را به دخترانشان نمیدهند. این مسئله درباره پسرها بیشتر صدق میکند. مهدی پدر هاتف ششساله است و میگوید: من تحت هیچ شرایطی اجازه نمیدهم پسرم عروسک به دستش بگیرد یا با قابلمه بازی کند.
نمیخواهم از حالا روحیه دخترانه داشته باشد و بعدها مجبور باشم انگ بسیاری از حرفها را تحمل کنم. پسر من مثل یک مرد اسباببازیهای پسرانه استفاده میکند. ماشینسواری میکند، اسلحه دارد و توپبازی میکند. این در حالی است که استفاده از اسبابهای آشپزخانه و عروسک در دوران طفولیت پسران آنها را با مشارکت در زندگی مشترک آشنا میکند.
دکتر محمدجواد قانعیراد، رئیس انجمن جامعهشناسان ایران میگوید: «وقتی پسری در عروسکبازیهای دخترانه سهیم میشود و در همان بازی دختربچه از او بهعنوان همسرش میخواهد که او غذای ظهر را تهیه کند یا کودک را آرام کند، این پسر وقتی بزرگ بشود و زندگی زناشویی را تجربه کند، یاد میگیرد که اساس زندگی بر مشارکت است؛ آنهم در زندگی امروزی که زنان پابهپای مردان کار میکنند تا چرخ اقتصادی را بچرخانند؛ اما وقتی به خانه میآیند، باید کارهای خانه را هم بهتنهایی انجام دهند؛ یعنی امروزه کار بیرون هم بر کارهای دیگر زنان اضافه شده؛ چون کسی به مردان ما یاد نداده که اگر کار بیرون از خانه شراکتی است و زن هم پابهپای مرد کار میکند، در انجام امورات منزل نیز باید با هم همپا بود».
هنوز جلوی اسباببازیفروشی میدان ونک ایستادهام. طلیعه همان مادر جوان لباس توری فانتزی را که لباس السای انيميشن«یخزده» است، در صندوق عقب میگذارد و ست قابلمه و گاز را هم به صندلی تکیه میدهد. او میخواهد در آینده دخترش حتما زنی خانهدار و همهچیزدان و البته لوند باشد؛ زنی که دستپخت بینظیرش زبانزد خاص و عام شود. طلیعه میخواهد دخترش درسا کلیشههای جنسیتی را خوب بداند.شرق