به گزارش شفا آنلاین، «مهدی علیاکبریزاده»، مدیر کل فرهنگی و هنری وزارت آموزش و پرورش را خیلیها مرد کمحرف وزارت آموزش و پرورش میشناسند؛ کسی که بعد از روی کار آمدنش در دفتر فرهنگی و هنری وزارت آموزش و پرورش، سعی کرده کمتر سر و صدا بهپا کند و بیشتر از همیشه رابطه این دفتر را با معاونت پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش نزدیک کند.
اردوی چهارروزهای که معاونت پرورشی و فرهنگی این وزارتخانه در چند روز گذشته و برای دانشآموزان مناطق مرزی در اصفهان برگزار کرد، فرصت مناسبی بود برای گپوگفت بیشتری با مدیر کل فرهنگی و هنری وزارت آموزش و پرورش درباره دغدغههایی که این روزها درباره مسائل فرهنگی دانشآموزان دارد. او در حاشیه افتتاحیه این اردوی ملی از همکاری کم میان وزارت آموزش و پرورش و صداوسیما انتقاد کرد و گفت صداوسیما برای پخش پیامهای تربیتی از آموزش و پرورش پول میخواهد، درحالی که این پول وجود ندارد. او از طرف دیگر از وضع رواج تبلیغات فرقههای مختلف مانند شیطانپرستی در بین دانشآموزان گفت و از لزوم آموزش در اینباره به معلمان.
شما چندوقت پیش از لزوم آموزش به دانشآموزان مناطق مرزی برای مقابله با تبلیغات داعش صحبت کرده بودید. چقدر این موضوع جدی است؟ باید این را قطعی بدانیم که درحال حاضر بین دانشآموزان مناطق مرزی، تبلیغاتی برای جذب آنها به داعش وجود دارد؟
منظور من این نبود که قطعا این تبلیغات وجود دارد. حرف ما این است که بههرحال دانشآموزان مناطق مرزی از بقیه دانشآموزان چه از بُعد آسیبهای اجتماعی و چه از بُعد فرهنگی در معرض آسیب بیشتری قرار دارند. ما این موضوع را بهطورکلی مطرح میکنیم ولی در کل بعید میدانم تبلیغات داعش بهطور جدی بین دانشآموزان ما وجود داشته باشد.
یعنی گزارشی در اینباره به شما نرسیده است؟
بههرحال این موضوع در حوزه کاری من نیست که بخواهم درباره آن نظر بدهم چون
من مدیر کل فرهنگی، هنریام و در این زمینه اطلاعات مستند ندارم که بخواهم
مطرح کنم. اما وظیفه ما این است که به دلیل پیشگیری و دادن اطلاعات و
آگاهی لازم به بچهها، اقداماتی را انجام دهیم؛ یکی از این اقدامات، همین
اردوهای تابستانی است که برگزار میشود و در کارگاههایی در این اردوها
راههای مقابله با این مسائل را به دانشآموزان آموزش میدهیم.
از طرف دیگر غیر از این اردوها، قطعا این انتظار را داریم که در استانها هم اردوها و تجمعات دانشآموزی به وجود بیاید و از دیگر نهادهای مسئول هم مانند پلیس فتا، روانشناسان اجتماعی استانها، مسئولان مبارزه با قاچاق کالا و ارز و... میخواهیم که اطلاعات درست را به دانشآموزان بدهند. اعتقاد من این است که در داستانها نمیتوان این اطلاعات را به بچهها گفت، بلکه باید بهطور مستند این اطلاعات را به دانشآموزان ارایه کرد.
جدیترین آسیب اجتماعی در میان دانشآموزان مناطق مرزی را بهطور مصداقی چه میدانید؟
من بیشتر از همه، موضوع فرهنگی را در این مناطق جدی میدانم.
منظورتان از موضوع فرهنگی دقیقا چیست؟
اعتقاد من این است که بنیه و زیرساختهای فرهنگی ما که شامل باورها و تربیت
دینی ما میشود باید قویتر شود. اگر دانشآموز ما به یک باور برسد، دیگر
با هر هجومی میتواند مقابله کند، مثلا ما بزرگترها باورهایی داریم که
هروقت و در هر زمانی با موضوعی روبهرو میشویم، خودمان آن را پس میزنیم.
من دوست داشتم که شما بهطور مصداقیتر در اینباره بحث کنید. موضوع اینجاست که حالا ٣٠سال است که در ایران و در آموزش و پرورش درباره لزوم تقویت باورها صحبت میشود ولی حالا وضع مدارس ما چیز دیگری را نشان میدهد؛ یعنی صحبت درباره تقویت باورها، باعث این موضوع نشده است. خودتان میدانید که وضع آسیبهای اجتماعی درحال حاضر در مدارس جدی است و در گزارشهای دیگر نهادها هم این موضوع بهطور جدی مطرح شده است.
فکر نمیکنید دیگر وقت آن است که آموزش و پرورش دست از پنهانکاری در اینباره بردارد و بهطور عریانتر به این موضوع ورود کند؟
حرف شما درست است. وقتی از آسیبهای اجتماعی، حرف به میان میآید یعنی یکسری عواملی ایجاد میشود که میتواند آسیب به وجود آورد. چه کسی بیشترین آسیب را میبیند؟ کسی که ضعیفتر است، یعنی کسی که آمادگی مقابله با آن آسیب را ندارد. منظور من فقط باورهای دینی نیست، همه نوع باورهاست. من میگویم نهادهایی مانند پلیس فتا اطلاعات را بهطور خیلی شفاف به دانشآموزان ما بدهند.
اتفاقی که البته نمیافتد.
بله، این اتفاق نمیافتد. چرا؟ بگذارید یک مثال بزنم. مثلا خیلی وقتها اگر
دانشآموزی بخواهد از مسائل بلوغش سوالی بپرسد، در خانواده با او برخورد
میکنند و میگویند هیس، حرف نزن، الان زود است. خب این بچه از کی باید
بپرسد؟ ما بزرگترها هم باید به این باور برسیم که ممکن است برای بچهها از
نظر بلوغ جسمی، این مسائل زود باشد ولی از نظر روحی آنها خیلی جلو هستند.
الان اطلاعات عمومی و مختلف دور و بر ما را گرفته است، پس اگر اطلاعات
درستی به دانشآموزانمان ندهیم، اطلاعات نادرستی را از جاهای دیگر پیدا
میکنند.
درست است، ولی دانشآموزان ٩ ماه سال از صبح تا عصر در اختیار آموزش و پرورشاند. سوال اینجاست که پس نقش آموزش و پرورش در اینباره چیست؟ این محافظهکاری شدید درباره وضع آسیبهای اجتماعی در میان دانشآموزان بالاخره کی قرار است از میان مسئولان ما برود؟ مرز بین مدرسه و بیرون کی قرار است برداشته شود؟
من اگر بهعنوان یک کارشناس و یک ولی دانشآموز و نه یک مسئول آموزش و پرورش بخواهم صحبت کنم، میگویم که شاید آموزش و پرورش ما و نه وزارت آموزش و پرورش، بلکه سیستم تعلیم و تربیت ما تا رسیدن به بلوغ فاصله دارد. ما چطور وقتی خودمان هنوز دچار یک سری نقایصیم، میتوانیم نقایص دانشآموزان را رفع کنیم؟
منظورتان از نقایص چیست؟
قطعا در آموزش و پرورش نیاز به تجدیدنظر است. آموزش و پرورش در هر کشوری
نیاز به تغییر دارد، هرجا آموزش و پرورش، سفت و سخت و شکننده شد، موفق
نخواهد بود.
قبول دارید که این انعطاف در آموزش و پرورش ما خیلی کم است؟
بله کم است. آن بلوغی که من عرض کردم با این انعطاف، رابطه مستقیم دارد.
یعنی اگر به مرحلهای برسیم که آموزش و پرورش به این انعطاف برسد،
میگوییم بالغ شده و میتواند اجزا را بررسی کند، نظرات انتقادی را بپذیرد،
برای آنها پاسخی پیدا کند و اگر پاسخی ندارد، از کارشناسان بخواهد که برای
آن پاسخی پیدا کنند.
موضوعی که درحال حاضر اتفاق نمیافتد.
بله کمتر این اتفاق میافتد. یک خانواده را مثال بزنم؛ تا خانواده مشکل
معیشتش را حل نکرده خیلی سخت است که به کرسیهای آزاداندیشی، علمی و...
وارد شود.
یعنی شما هم دلیل مشکلاتی را که درحال حاضر در سیستم آموزش و پرورش ما وجود دارد، از کمبود بودجه وزارت میدانید؟ یعنی همان پولی که همیشه دربارهاش گفته میشود، چون خرج حقوق معلمان و کارمندان وزارت آموزشوپرورش میشود و دیگر چیزی برای بقیه امور نمیماند.
بله. وقتی مدرسه ما بودجه لازم را حتی برای کمترین احتیاجات خودشان ندارند، چطور به بقیه امور برسند؟ بچهها مدرسه را مانند خانواده خودشان فرض میکنند. اگر ما و مسئولان ما یکسری مسائلی را که میدانیم، نتوانیم حل کنیم، رسیدن به آن بلوغ محال است.
ولی با همه اینها بعد از روی کارآمدن دولت یازدهم، این انتظار میرفت که یک
مقدار محافظهکاریها دراینباره کنار گذاشته شود و شاهد تغییراتی دراین
حوزه باشیم ولی چندان اتفاقی در این حوزه نیفتاد.
خیر این بیانصافی است که بگوییم اتفاقی نیفتاد. ما باید برای حرفمان سندی داشته باشیم.
سند شخص من برای این حرفم، تحقیقاتی است که درباره موضوع مشخص مصرف الکل و
موادمخدر درمیان دانشآموزان داشتهام. تعداد زیادی از دانشآموزان درحال
حاضر در مدارس درگیر این موضوعاند و درمقابل همچنان وقتی از مسئولان
آموزشوپرورش مانند شخص آقای وزیر دراینباره میپرسیم، میگویند ما
دانشآموز معتاد نداریم و اخیرا درمقابل فشارهای ستاد مبارزه با موادمخدر
در اینباره، اقداماتی درحال انجام است. همه اینها نشان میدهد که این
اصلاح، اتفاق نیفتاده است. اصلاح باید در فکر مسئولان باشد که نیست.
اعتقاد من این است که ما مشکلی که در تحلیلهایمان داریم، جزیرهای فکر میکنیم. این مدرسه در دل این جامعه وجود دارد و ما نباید حصاری دور مدرسه بکشیم و هر اتفاقی که در آن میافتد، جدا از آن درنظر بگیریم.
من این را انکار نمیکنم اما میخواهم بدانم برنامه مشخص آموزشوپرورش، بدون فشار نهادهای دیگر دراینباره چیست؟
آموزشوپرورش بدون حمایت، دخالت و هماهنگی سایر نهادها مانند صداوسیما، رسانهها و... نمیتواند دراینباره موثر باشد.
یعنی به نظر شما این حمایتها درحال حاضر وجود ندارد؟
این حمایتها خیلی کم است. مثلا الان صداوسیما تا چه حد با آموزشوپرورش
هماهنگ است؟ خیلی کم یا آموزش و پرورش چقدر با آنها هماهنگ است؟ باز هم
خیلی کم. حالا این را تسری بدهید به سایر نهادهایی که دراینباره
تاثیرگذارند. الان شبکههای ماهوارهای ایرانی فیلم میسازند و برای
دانشآموزان ما پخش میکنند. خب اینها خیلی بیشتر از مدرسه بر دانشآموزان
تأثیر میگذارد.
اینها سیاستهای کلان مملکت است که در آموزش و پرورش نمود پیدا میکند. ما هر موقع فردی را درخیابان میبینیم که سنش از ٧ تا ١٨سال است، به او میگوییم دانشآموز؛ چرا نمیگوییم کودک و نوجوان؟ فرد وقتی در مدرسه است، دانشآموز است، وقتی بیرون است، دیگر دانشآموز نیست، او یک شهروند این اجتماع است. وقتی خطایی از او سر میزند، میگوییم عجب مدرسهای که او را اینطوری بار آورده است، چرا نمیگوییم عجب خانوادهای که او را اینطور تربیت کرده است؟ چرا نمیگوییم عجب رسانه و جامعهای؟ مدرسه جزو کوچکی از این جامعه است اما تأثیرگذار.
به نظر من اگر میخواهیم آموزش و پرورشمان موفق شود، باید به آن کمک کرد. الان ما اگر بخواهیم یک پیام تربیتی درباره مشکلات و آسیبهای اجتماعی در تلویزیون پخش کنیم که دانشآموزان ببینند، کلی باید پول پرداخت کنیم و این درحالی است که آموزش و پرورش این پول را ندارد. چقدر خوب است که در دل فیلمهای سینمایی و تلویزیونی، یک هنرپیشه تاثیرگذار درباره مسائل تربیتی صحبت کند. اینها روی بچهها تأثیر میگذارد.
و سوال آخر درباره هشدارهایی است که در دو- سهسال گذشته درباره ترویج بعضی فرقههای شیطانپرستی درمیان دانشآموزان ازسوی مسئولان وزارت اطلاعات و بعضی نمایندگان مجلس مطرح میشود. این موضوع چقدر جدی است؟
این موضوع درحیطه فعالیت من نیست و مربوط به بخش امور تربیتی و آسیبهای اجتماعی است.
به هرحال یک موضوع فرهنگی هم است.
بله فرهنگی هم میشود. اینها یکسری عارضههای اجتماعی است که درجامعه ما به وجود آمده است.
پس شما وجود و تهدید این موضوع را درمیان دانشآموزان احساس میکنید؟
بله احساس میکنم، لااقل برای بچههای خودم و کسانی که با آنها سروکار دارم.
یعنی گزارشهایی دراینباره به دست شما رسیده که ترویج این موضوع را درمیان دانشآموزان تأیید کند؟
مطالعاتی که خودم و بهطور غیررسمی دراینباره انجام دادهام، به این نتیجه
رسیدهام که به هرحال دانشآموزان ما از این مسائل تأثیر میگیرند. برای
همین یکسری دورهها و بازآموزیها برای معلمان باید برگزار شود که اگر
دانشآموزی از آنها دراینباره سوال کرد، پاسخ او را بگویند، حتی رسانههای
ما هم نباید از این موضوع بترسند و خیلی شفاف این مسائل را مطرح کنند.
بعضی مواقع هواداران این فرقهها مسائلی را برای دانشآموزان مطرح میکنند که قانعکننده است و دانشآموزان نمیدانند که برخورد مناسب با این موضوع چیست. بعضی وقتها پدر و مادرها و جامعه دانشآموزان را پس میزنند، به سمت این فرقهها میروند. چرا اصلا شک در بین آنها به وجود میآید؟ چون بار دینی و اعتقادی را نتوانستهایم به بعضی از دانشآموزان وارد کنیم. بنابراین باید چرایی و چگونگی به وجود آمدن این فرقهها را بهطور عریان و شفاف به دانشآموزان اطلاعرسانی کنیم.شهروند