در
فرهنگ شرقي ، حكيم و طبيب همواره متناظر بوده اند چنان كه حتي امروز وقتي
كساني از اخلاق پزشكي فضيلت محور سخن مي گويند الگوي طبيب حكيم را در نظر
دارند.
حكيم كسي است كه به عالم و آدم خردمندانه مي نگرد و آسمانش از سقف روزمرگي مردمان بالاتر است. اين نگاه به طبيب البته حرمت و شأن او را بالا ميبرد و در نزد جامعه قدرش مي دهد و بر صدرش مي نشاند اما از سويي توقع چند بعدي بودن و همه داني را هم از او بالا ميبرد.
حال آنكه همان گونه
كه در آغاز گفته شد، دانشجويان طب، بايد چنان در كار درس، فهم و درك و حفظ
مطالب جدي پزشكي باشند كه حتي ممكن است مجال آموختن عقل معاش، همچون آشپزي
، خياطي، مكانيكي، موسيقي، نقاشي، برقكاري و امور مشابه را نداشته باشند و
بعدها سر از كار منزل در نياورند. دختران دانشجوي پزشكي از اين جهت شايد
بيشتر در فشار باشند چرا كه فرداي زندگي، ممكن است چندان از عهده ي امري
همچون آشپزي بر نيايند.
گرچه كمال طلبي دختران دانشجوي پزشكي گاه مجبورشان ميكند كه هم درس بخوانند هم از عهده امورات مرسوم زنانه برآيند. پسران نيز در امور مشابه و از نظر اجتماع، در بسياري موارد ممكن است به نظر دست و پاچلفتي بيايند.
ريشه ي ماجرا را بايد در روندي كه از همان چهارده پانزده
سالگي شروع مي شود جست. با اين همه، كم نيستند طبيباني كه هنرمندند يا با
ادبا و فلاسفه و علما هم سخني ميكنند، گرچه كه شمار ايشان رو به كاهش است.
تجربه نسبتا موفق اخلاق پزشكي در برخي دانشگاه ها از حيث شناسايي و جذب و شكوفايي دانشجويان مستعد پزشكي نشان ميدهد، استعداد چند بعدي شدن پزشكان را با دخالت ظريفانه در درس نامه هاي دوره پزشكي مي توان شكوفا و هدايت كرد. تفكر انتقادي، زبان بدن، توان مذاكره و گفت وگو، فلسفه پزشكي، مديريت مطب و بيمارستان از جمله دروسي هستند كه از اين منظر به كار گسترده كردن افق دانشجويان پزشكي ميآيند
مديريت فرهنگي در دانشگاه ها نيز بايد بيش از
آنكه ارائه دهنده خدمات فرهنگي، ورزشي باشد ، اراده ي معطوف به كشف و
شناسايي استعداد هاي دانشجويي را داشته باشند. پزشكان چند بعدي در همه جاي
دنيا محصول تصحيح نظام آموزشي از دبيرستان است. شايد در كشور ما جدي گرفتن
دروس بين رشتهاي بتواند گرهي از فروبستگي هاي طبيبانه بگشايد.
حميدرضا نمازي