کد خبر: ۱۶۶۸۴۹
تاریخ انتشار: ۰۹:۱۰ - ۲۶ شهريور ۱۳۹۶ - 2017September 17
جالب است که 50 تا 60 سال از زندگي مشترکشان گذشته اما همچنان معتقدند که خانواده آن چيزي بوده که آنها داشته اند نه آنچه که زوج هاي جوان فعلي دارند
شفاآنلاین>اجتماعی> جالب است که 50 تا 60 سال از زندگي مشترکشان گذشته اما همچنان معتقدند که خانواده آن چيزي بوده که آنها داشته اند نه آنچه که زوج هاي جوان فعلي دارند.

به گزارش شفاآنلاین، تغيير خاصيت زمان است. تا وقتي زمان نگذرد، خيلي چيزها (مسائل) عوض نمي شود. چه به سمت بهتر شدن يا بدتر شدن. تا وقتي زمان نگذرد، تجربه اي به دست نمي آيد که متوجه شويم فلان کار يا انتخاب را درست انجام داده ايم يا نه.

یکي از تغييرات که در چند دهه اخير شاهد آن هستيم، توسعه شهري است. وقتي زندگي روستايي، شهري مي شود، بر تمام جنبه هاي زندگي اثر مي گذارد. از تغيير مشاغل، درآمد و خرج کردن گرفته تا نحوه ازدواج(Marriage) و تعداد فرزند، همه عوض مي شود.

خانواده بنيادي ترين و اولين گروهي است که انسان در آن قرار مي گيرد و مراحل اجتماعي شدن را طي مي کند. مثل اينکه در شرايط مختلف چگونه رفتار کند، تصميم بگيرد، هدف از زندگي و ازدواج را چه بداند و اينکه پايبند به چه ارزش هايي باشد و چه چيزهايي در زندگي براي او اهميت بيشتري داشته باشد.

در همين خانواده فرزنداني تربيت مي شوند که در هر شرايط شغلي، مالي (Financial)و احساسي از اولويت خانواده کم نمي کنند. براي بدست آوردنِ ابزار متنوع و رنگارنگ زندگي، از خودِ زندگي و کساني که دارند با او زندگي مي کنند؛ غافل نمي شوند. آنها ياد مي گيرند که در هر رابطه اي، حفظ احترام متقابل، شناخت و درک دنياي همديگر، مهمترين اصل است.

امکانات زندگي بسيار بيشتر از 6 دهه قبل است. از لوازم هاي اساسي و ضروري زندگي گرفته است تا لوازم صرفاً دکوري يا لوازمي که رفاه بيشتري به زندگي مي دهند. اما نبودشان، مانع زندگي نيست.اين حرف پيرمردان و پيرزناني است که گروهي در پارک نشسته اند و حدود 60 سال زندگي مشترک دارند.وقتي از آنها سوال مي پرسم که زندگي امروزي با زندگي اي که شما داشتيد چه فرقي کرده بهتر شده يا.... جمله ام تمام نشده صدايشان درمي آيد. 4-5 نفري شروع به صحبت مي کنند. ابتدا متوجه نشدم که چه مي گويند. اما از لحن آنها فهميدم که حرف از نارضايتي است.

    ويژگي يک همسر خوب

تعريف آنها از همسر خوب، حفظ احترام در هر شرايطي هست. با هم مهربان بودن و دوست واقعي بودن. اما به شرطي که 2 طرف رعايت کنند. امکان ندارد يکي بي مراعات، هرطور که دوست دارد رفتار کند و آن يکي سال ها خوب بماند.

    ازدواج

از تفاوت نحوه ازدواج خودشان با فرزندان خود و جوانان امروزمي گويند. آنها معتقدند به اشتباه در اذهان جاافتاده که قديم، بدون اينکه جوانان همديگر را ببينند، پدر و مادر ها همسرِ آنها را انتخاب مي کردند.

اين صحيح نيست. بالاخره قبل از ازدواج، همديگر را ديده بودند و مي شناختند. معمولا آنها فاميل، همسايه يا دوستان خانوادگي بودند. وقتي پدر و مادرها به اين نتيجه مي رسيدند که اين 2 جوان، به درد هم مي خورند؛ معني اش اين نبود که بايد به اجبار باهم ازدواج کنند. بعضي بودند که مي گفتند: از اين خوشم نمي آيد. پدر و مادر هم اصرار زيادي نمي کردند. معمولا يک پيشنهاد درست و خوب براي ازدواج بود که از طرف جوانان پذيرفته مي شد.

خانم ها از جهيزيه مي گفتند که در حد ضروريات بود. ضرورياتي که براي آغاز يک زندگي نياز است. مثل همين لوازمي که ما هر روز از آنها را استفاده مي کنيم. قديم سِت قابلمه و بشقاب نبود. 2 نفر آدم بودند و 2-3 عدد بشقاب مي دادند نه سرويس 6 تايي و 24 تايي.

آن موقع تنوعي نبود، توقعي هم نبود. الان اهميت مارک و تعداد اقلام جهيزيه، مهمتر از کاربرد داشتن يا نداشتن آنهاست.بدون ماشين، مبل و خانه بزرگ هم مي شود زندگي کرد اما بدون آرامش، مهرباني، صميميت، اطمينان و احترام متقابل زوجين، زندگي دوام نخواهد داشت. اگرچه که همه در ابتدا عاشق، دلباخته و دلداده اند.نظر پيرمردي که چشمان شاد و مهرباني داشت را درباره خانواده پرسيدم. او از قانع بودن، صبر و وفاداري همسرش مي گفت که توانستند 5 فرزند بااخلاق و درس خوانده تربيت کنند. آنقدري با خلوص و سپاسگزاري از همسرش تعريف مي کرد که وقتي گفت همسرم هم با دوستانش در پارک است، کنجکاو شدم که او را ببينم.

خانمي خوش رو، تميز و مرتب با شلوار صدفي و کمي رژ صورتي. بدون هيچ اغراقي رفتار و شادي برخاسته از رضايت آنها مثل جوانان تازه ازدواج کرده بود. از نگاه هاي محبت آميز تا احترامي که به هم مي‌گذاشتند.

متاسفانه خانواده هاي امروزي زمان کمتري باهم هستند. به خصوص کساني که شغل شيفتي دارند؛ به ندرت پيش مي آيد که هر دو بتوانند فعاليت هاي مشترک داشته باشند تا صميميت بين آنها بيشتر شود. روزها خانم در خانه نيست و شب ها مرد يا شيفت است يا از خستگي خوابيده است. اين آغاز يک رابطه سرد و دوري زوجين از هم است.

بعد از مدتي هم احساس مي کنند از همديگر شناخت کافي ندارند و گويي با يک غريبه زندگي مي کنند.

بنابراين روز به روز عشق کمتر و نسبت به هم بي رغبت مي شوند. متاسفانه بجاي درمان سريع رابطه، مي خواهند صورت مسئله را پاک کنند. يکي پيشنهاد جدايي مي دهد و مسلما طرف ديگر هم قبول مي کند.تنها لازمه اش اين است که زن و شوهر همديگر را درک کنند و باهم دوست باشند و از همان اول زندگي، حرف زدن را جزو برنامه هاي اصلي خود قرار دهند. نبايد اجازه بدهند مسائل کوچک، ناچيز و پيش پاافتاده، روي هم انباشته بشود و به يک دلخوري بزرگ از همديگر تبديل بشود.
برچسب ها: اجتماعی ، ازدواج ، مالی
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: