احمد خاکی، معاون اجتماعی سازمان بهزیستی استان تهران در اظهارنظری قابل تامل، اعلام کرده که 65درصد شکودکان کار و خیابان در کشور از اتباع خارجی هستند و فقط 35 درصد آنها ایرانیاند
شفاآنلاین>اجتماعی> ناگفته
پیداست که این کودکان، هیچ گناهی ندارند و قربانی بزرگترهایی هستند که به
دلیل بی پولی، طمع یا شیرینی پول زحمت نکشیده، کودکان را به دل خیابانها
میبرند و آنها را استثمار میکنند. آمارهای تازه هم از وخامت اوضاع خبر
میدهد.به گزارش شفاآنلاین، از یک طرف، احمد خاکی، معاون اجتماعی سازمان بهزیستی استان تهران در اظهارنظری قابل تامل، اعلام کرده که 65درصد کودکان(children) کار و خیابان در کشور از اتباع خارجی هستند و فقط 35 درصد آنها ایرانیاند.از
سوی دیگر، حبیبالله مسعودیفرید، معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی کشور
هم خبر داده که سالانه بالغ بر 2000 کودک وارد مراکز نگهداری کودکان و
مراکز شبانهروزی سازمان بهزیستی میشوند که از کودکان رها شده تا کودکان
بیسرپرست و بدسرپرستهستند.پاسکاری نهادهای مسئولباید
در نظر داشت که آمارهای اعلام شده درباره کودکان کار، آمارهایی است که از
سوی مراجع رسمی منتشر شده است، اما وقتی از آسیبهای اجتماعی(social)صحبت
میکنیم، همواره آمارهای واقعی و غیررسمی، خیلی وخیمتر از آمارهای رسمی
است. با وجود این، اگر همین آمارهای رسمی را هم ملاک قرار دهیم، میبینیم
که وضعیت کودکان کار، بخصوص کودکانی که در زمره اتباع بیگانه قرار
میگیرند، وضعیت نابسامان و فراموش شدهای است. در عین حال، همچنان وظیفه
ساماندهی این کودکان نیز بین سازمانهای مختلف، دستبهدست میشود و
دورنمای خاصی برای مدیریت مساله کودکان کار به چشم نمیخورد.البته
سلمان خدادادی، رئیس کمیسیون اجتماعی مجلس، آمارهای اعلام شده درباره
کودکان کار را قبول ندارد و میگوید: اینکه گفته میشود حدود 65 درصد
کودکان کار، اتباع خارجی هستند، آمار دقیق و قابل اتکایی نیست، زیرا هیچ
مرجع رسمی، آمارگیری دقیقی در این خصوص نداشته است. البته شکی نیست که
جمعیت قابل توجهی از کودکان کار را اتباع بیگانه تشکیل میدهند، اما اینکه
چند درصد از کودکان کار، ایرانی و چند درصد خارجی هستند، هیچ تحقیق جامع و
قابل اتکایی در این زمینه انجام نشده است.اینکه
کودکان کار خارجی از سوی مراجع قضایی و انتظامی دستگیر و به خارج از کشور
بازگردانده شوند، اما پس از مدتی، دوباره همین کودکان وارد کشور شوند، چرخه
باطلی است که به گفته خدادادی، نشاندهنده ضعف ما در کنترل مرزهاست که
موجب افزایش آسیبهای اجتماعی در کشور خواهد شد.به
گفته خدادادی، جمعآوری و برخورد قهری با این کودکان، راه چاره اصلی نیست،
بلکه باید در کنار شناسایی این کودکان، گامهای بعدی نیز برای حمایت از
این کودکان برداشته شود؛ طوری که اگر اتباع بیگانه هستند، به کشور خودشان
عودت داده شوند و اگر اتباع ایرانی هستند، حمایت از خانوادههای آنها در
دستور کار قرار گیرد، اما اینکه سازمانهای مسئول مثل بهزیستی، شهرداری،
وزارت کشور و دیگر نهادها، هر کدام وظیفه ساماندهی این کودکان را به دیگری
بسپارند و اجماع ملی بین سازمانهای مختلف برای حل این آسیب اجتماعی وجود
نداشته باشد، موجب گسترش روزافزون این آسیب اجتماعی خواهد شد.کودکان کار را باید کودکانی رانده شده از اجتماع دانست.دکتر
احمد برکاتی، مسئول اداره سلامت کودکان وزارت بهداشت به وضعیت این کودکان،
گریزی میزند و میگوید: آمار بیماریهای پوستی مثل کچلی، بیماریهای دهان
و دندان، بیماریهای قارچی و سوءتغذیه در کودکان کار، بسیار بیشتر از سایر
کودکان است.به گفته برکاتی، این کودکان
بشدت در معرض سوءاستفادههای جنسی قرار دارند و همچنین بهدلیل تغذیه
نامناسب، بیتوجهی اطرافیان و شرایط سخت زندگی، فرآیند تکامل آنها با
اختلال مواجه میشود؛ طوری که عملکرد جسمی و ذهنی آنها همانند سایر کودکان
نخواهد بود. «کودکان کار، قربانیان بیسلاح جامعه هستند.»اینها
بخش دیگری از صحبتهای برکاتی است که تاکید دارد: اگر کودک خارجی به شکل
قانونی در کمپهای پناهندگان باشد، همکاران ما در نزدیکی پایگاههای مرزی،
خدمات بهداشتی و درمانی مثل واکسیناسیون را برای آنها انجام میدهند، اما
کودکانی که به شکل غیرقانونی وارد کشور شده و در خیابانها به کار گمارده
میشوند، دسترسی به آنها برای ارائه خدمات اولیه بهداشتی، بسیار سخت
میشود.روایت قدیر و محمدکنار
یکی از مجتمعهای تجاری زیبا و خوشخط و خال در منطقه میرداماد تهران،
مشغول دستفروشی هستند. یکی از آنها گل میفروشد و یکی هم اسپند دود میکند.
محمد هشت سال دارد و به قول خودش، خیلی دوست دارد خواندن و نوشتن یاد
بگیرد، اما هیچوقت پایش به مدرسه باز نشده است.قدیر،
برادر کوچکتر محمد است و شش سال دارد. دستهای کوچکش، حسابی یاد
گرفتهاند که چطور اسپندها را دود کند. وقتی از محمد میپرسم کجا زندگی
میکند، انگشتش را به آن سوی برج میلاد نشانه میرود و میگوید: «خیلی
دورتر از همین ساختمان بزرگ زندگی میکنیم. ما چند خانواده هستیم که از
افغانستان به ایران آمدهایم و کنار هم در یک خانه با چندین اتاق، زندگی
میکنیم.» محمد و قدیر را هر روز به قول خودشان، صاحبکارشان به میرداماد
میآورد و شب هم آنها را به خانه میبرد. بخشی از پول را به خودش میدهد تا
به مادرش بدهد و بخشی از پول هم که به صاحبکار یا همان مافیای کودکان کار
میرسد.این دو برادر خیلی صادقانه از
زندگیشان و ملیتشان میگویند، اما کم نیستند کودکان کاری که به آنها یاد
دادهاند خودشان را از اهالی شهرهای شمال شرقی ایران معرفی کنند.قدیر،
کمصحبتتر از محمد است و هیچ هنری هم در جلب مشتری اسپندهایش ندارد. تنها
تفریح این دو برادر، دنبال هم دویدن در خیابانهایی است که شیرینی دوران
کودکیشان را دزدیده است.