این روزها از مسئولان رده بالای کشور گرفته تا کارشناسان ارشد حوزه بیمه و سلامت هر یک به نوعی در خصوص طرح تحول سلامت و حاشیهها و مشکلات آن به بحثوگفتوگو میپردازند و موافقان و مخالفان قصد در توجیه اقدامات خود دارند تا این طرح را به نتیجه مشخصی برسانند.
شفا آنلاین:طی این مدت در
گفتوگو با مسئولان و کارشناسان مباحث مختلفی را در خصوص مشکلات فعلی نظام
سلامت و بیمه مطرح کرده است. اما در میان صحبتهای منفی و مثبتی که مطرح
میشود، نظر مسئولان سابق و کسانی که از گذشته تاکنون به نوعی درگیر این
قضیه بودهاند قابل توجه است تا با تجربهای که دارند، بتوانند تصویر روشنی
از وضعیت موجود در ذهنمان ایجاد کنند.دکترسید ابوالقاسم موسوی، چشم پزشک و از
جمله افرادی است که با سابقه بیش از 34 ساله در عرصه بهداشت و درمان مشکلات
این عرصه را به خوبی تجربه کرده است.
به گزارش
شفا آنلاین:به نقل از سپید او همچنین به مدت شش سال مدیر عامل
سازمان بیمه خدمات درمانی و در مقاطعی معاون وزرای رفاه و وزیر بهداشت
بوده و سالها ریاست دانشگاه را بر عهده داشته است. او اکنون معاون اجرایی
دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظام است. به همین منظور در گفتوگویی صمیمانه
مشکلات نظام سلامت را از نگاه او جویا شدیم که این گفتوگو را در ادامه
میخوانید.
در حال حاضر چند سال است که از طرح تحول سلامت میگذرد و به
عنوان یکی از دستاوردهای نظام و از افتخارات دولت محسوب میشود همه ما
میخواهیم این طرح موفق و نواقص آن برطرف شود. به عنوان کارشناس حوزه سلامت
چه ارزیابی از سه سال گذشته طرح تحول دارید؟
اگر
ما حوزه سلامت را فقط و فقط مربوط به وزارت بهداشت بدانیم مباحث دیگری
مطرح میشود و اگر آن را کلان ببینیم، مشاهده میکنیم که تمام دولت با آن
درگیر است. ما اگر نام طرح تحول سلامت را مطرح کردهایم یعنی باید بدانیم
که از منظر کارشناسان، مردم و پزشکان چه دیدگاهی در این زمینه وجود دارد؟
مشخصا حوزه سلامت یک جایگاه ندارد و مجموعهای از جایگاهها است. باید
وقتی از سلامت صحبت میکنیم به تمام تعاریف آن بپردازیم و تنها به یک مقطع
ختم نشود. مسئول، کارشناس و هر کسی که احساس میکند میتواند خدمتی برای
جامعه ایفا کند باید دید کلان نسبت به ابعاد حوزه سلامت داشته باشد که با
چه جامعهای روبرو میشود؟ این جامعه از نظر جمعیتی چه شاکلهای دارد و هرم
جمعیتی کشورش چگونه است؟ بعد از این موضوع باید بررسی کنند که از نظر
اپیدمولوژی بیماریها، وضعیت بیماریها در استانها چگونه است.
اقتصاد سلامت جایگاه ویژهای در بحث سیاستگذاریها دارد یعنی وقتی
شما طرحی را طراحی میکنید، باید منابع آن را خوب ببینید و طبق آن
برنامهریزی کنید. باید کاملا بدانید که در حوزه سلامت چند شاخص برای شما
اهمیت دارد. در طرحهایی که در حوزه سلامت اجرا میشود، ماندگاری، کارایی،
کیفیت و عدالت طرح، از محورهایی است که باید به آن توجه شود.تمام این موارد
همانند زنجیره است که باید به هم متصل باشد. همیشه کار کردن خیلی سخت و
انتقاد کردن خیلی ساده است چون کسی که در حال انتقاد است خیلی راحت بوده و
هزینهای برایش ندارد ولی کسی که در حال کار کردن است مطمئنا با چالشهایی
روبرو میشود که بسته به آن جایگاه باید خود را تنظیم کند. متاسفانه ما در
سیاستهای بالادستی که ابلاغ میشود، بدون اینکه بفهمیم و یا دقت کنیم، آنی
برخورد میکنیم. سند چشمانداز و برنامههای توسعه هر یک در جایگاهی تعریف
شدهاند که ما همیشه به صورت مسکن وارد عمل شدهایم.
سال 92 کشور فرصت بسیار بزرگی در حوزه سلامت پیدا کرد. دولتی که
برنامهاش سلامت بود. فرصت بسیار مغتنمی که بعد از انقلاب بینظیر بوده
است. در واقع باید گفت این موضوع هم فرصت و هم تهدید است. فرصت از این نظر
که میتوان تحول عظیم در حوزه سلامت ایجاد کرد و تهدید اساسی این است که
اگر نتواند حرکت کند دیگر هیچ دولتی به دلیل پرهزینه بودن آن، به سلامت
توجه نخواهد کرد. بنده تصورم این است که هم مدافعان و هم منتقدان طرح از
خوف اینکه این فرصت را از دست بدهند، وارد نقد یا تعریف شدهاند.همه نگران
هستند که این طرح به زمین نخورد و ماندگاری، حرکت به سمت کارایی و شاخصهای
عدالت را لمس کند. این موضوع میتواند ما را به نقطهای برساند که مردم از
آن نهایت استفاده را ببرند و یا کاری کند که منابع دولت کاملا منهدم شود و
طرحی که خیلیها به آن امید داشتند با شکست مواجه شود وما به خیلی خیلی
قبلتر بازگردیم.
برخی منتقدان بر این باورند که اگر در این طرح اصلاحاتی به
درستی صورت نگیرد تبدیل به مسکن مهر و یا طرح هدفمندی یارانهها خواهد شد؟
وقتی
خودم به این مجموعه نگاه میکنم هر احتمالی بر آن وارد است. وقتی این طرح
مطرح شد بسیاری از بیمهها نقد کردند ولی وقتی به مرحله اجرا رسید تابع طرح
شدند و ما دیگر نقدهایشان را نشنیدیم.
اما بیمهها میگویند ما کارشناسی کردیم و مخالفتمان را در آن زمان اعلام
کردهایم. بیمهها میگویند که قصد همکاری با وزیر بهداشت را داشتهاند ولی
وزارت بهداشت نیز قول داده بود که منابع کافی برای تداوم طرح تامین
میشود.
این
یک حرف دیپلماتیک است. وزیر بهداشت که مسئول منابع نیستند. بودجه که در
دست وزیر نیست. ما هم همه چیز را میدانیم. در یک مقطعی قرار میگیریم که
قرار است کسی را بزرگ کنیم. آنقدر بزرگ میکنیم که دیگر نمیتوانیم به آن
دسترسی پیدا کنیم. حالا تصمیم میگیریم که خرابش کنیم. دیگر از در، دیوار،
آجر ساختمان و .... شروع میکنیم این روش به معنای تعادل نیست. ما باید در
این خصوص متعادل برخورد میکردیم.
یعنی شما این انتقاد را به بیمهها دارید که در مقطعی که طرح
تحول سلامت شروع شد چرا به طور جدی بر مواضع مبتنی بر اقتصاد سلامت
نایستادند؟
وقتی
میخواهید کاری را شروع کنید باید منابع آن را داشته باشید و بعد کار را
شروع کنید.وقتی صحبت از تعرفه میکنید، باید به این موضوع توجه داشته باشید
که تعرفه بدون سرانه معنا ندارد. شما باید قسمت سرانه و میزان آن را مشخص
کنید و طبق آن سرانه اقدامتان را انجام دهید و آن زمان است که دچار کمبود
نمیشوید. در حال حاضر میگویند که سازمان بیمه سلامت 8 هزار میلیارد تومان
بدهکار است و از این میزان 5 هزار میلیارد در دست وزارت بهداشت است که آن
را به بیمه پرداخت نکرده است. نتیجه این است که مراکز درمانی که خدمت ارائه
دادهاند، 13 ماه حقوق دریافت نکردهاند.وقتی شما از بانکی وام میگیرید
چند درصد از شما سود میگیرد؟ اگر آن را پرداخت نکنید چقدر جریمه میکنند؟
چطور متوقع هستید سیستم پزشکی کشوری که خدمتی ارائه داده است، حقوق نگیرد و
هیچ جریمه و اقدامی برای آن صورت نگیرد؟
به همین دلیل است که پزشکان معتقدند طرح تحول سلامت طرحی بوده که از جیب جامعه پزشکی به مردم خدمات ارائه داده است؟
من
فکر نمیکنم جامعه پزشکی ناراحت باشد که به مردم خدمت ارائه دادهاند.اصلا
از این موضوع ناراحت نیستند. جامعه پزشکی خیلی هم خوشحال هستند که مردم
خدمت دریافت کرده و میزان پرداخت از جیب مردم کاهش یافته است ولی معتقدند
که زندگیشان نمیچرخد. یعنی میگویند آیا رواست خدمتی که ما ارائه دادهایم
دیده نشویم. شما اگر خودتان کارمند بودید و حقوقتان را نمیگرفتید چه
اقدامی انجام میدادید؟ بسیاری از پزشکان متخصص به طرح رفتند و حقوق
نگرفتند. عدهای هم خیلی زیاد دریافت کردند. تناقضاتی که در این بحث به
وجود میآید هر دو طرف از آن استفاده میکنند. آن چیزی که در طرح تحول
سلامت به آن توجه کردهایم درمان است سلامت نیست. البته این اقدام منجر به
سلامت فیزیکی فرد میشود ولی سیاست سلامت کلانتر از این موضوعات است. ما
وقتی صحبت از سلامت می کنیم باید ببینیم که چرا 40 درصد از هزینه داروهای
بیماران سرطانی افزایش پیدا کرده است؟ 30 درصد هزینههای بازار سلامت به
دارو اختصاص مییابد. شما باید به این نکته توجه کنید که چند درصد از
هزینههای سلامت افزایش پیدا کرده است؟ حالا چه کسی باید این هزینهها را
پرداخت کند؟ بیمه! برخی تصورشان این است که بیمه مساله جدایی است و با وجود
داشتن منابع، آن را در اختیار وزارت بهداشت قرار نمیدهند.حتی برخی از
مسئولان نیز چنین تصوری دارند در حالی که بیمه ابزاری برای کنترل هزینههای
سلامت در بازار سلامت است.
وقتی از شاخصهای سلامت صحبت میکنید، سازمان بهداشت جهانی میزان مرگ و
میر، عمر از دست رفته و ... را بررسی میکند تا بگوید که شاخصهای سلامت
در این کشور در کجا قرار دارد. در حوزه سلامت 18 هزار مرگ و میر در تصادفات
وجود دارد که 60 درصد آن مربوط به راکبین موتور سوار است. حوزه سلامت یعنی
اینکه وزارت بهداشت برای این مساله چه اقدامی میتواند انجام دهد؟ این
موضوع به یک نگاه برون بخشی و رهبری بینبخشی نیاز دارد.
وقتی با تغییر هرم جمعیتی مواجه میشوید و کشور به سمت پیر شدن حرکت
میکند، چه برنامهای برای آن در نظر گرفتهاید؟ برای سالمندان چه فکری
کردهاید؟ بیشترین مرگ و میر ما به خاطر بیماریهای قلبی است بنابراین باید
شیوه زندگی تغییر یابد. باید نگاهها در صنعت، کشاورزی، آب و ...
سلامتنگر باشد تا هزینههای درمان کاهش یابد. آیا شما در طرح تحول چنین
چیزی میبینید؟ پس نباید نامش را طرح تحول سلامت بگذارید باید نام آن را
طرح تحول درمان بگذارید. سلامت از جاده شروع میشود و تا مدرسه، پیشگیری و
آموزش و ... ادامه دارد ولی وقتی بحث درمان شروع میشود شعار میدهیم که
پرداخت از جیب را کاهش دادهایم ولی نمیگوییم که منابع آن را از کجا تامین
کردهایم؟
برخی کارشناسان معتقدند اگر منابع به موقع نرسد، در آینده بسیار نزدیک موج افزایش فزاینده پرداخت از جیب را خواهیم داشت.
حتما
بدانید که همینطور است.بسیاری از تجهیزاتی که در بیماریهای قلب و عروق،
ارتوپد و...استفاده میشود، عمدتا وارداتی است که مسلما به دلیل گران شدن
ارز بر قیمت آن تاثیر داشته است. حال که این تجهیزات را وارد کردهایم،
بیمه باید هزینه آن را پرداخت کند؟ چگونه؟ با کدام منابع؟ سال 90 ، 205
دارو وارد فارماکوپه بیمه میشود که 43 مورد آن در فارماکوپه کشور نیست چون
ما سیاست دارویی ملی در کشور نداریم. شما به عنوان یک انسان سلامتنگر
باید بگویید که در فارماکوپه چه دارو و تجهیزاتی قرار میگیرد و کدام برای
درمان ضروری است.
میگویند
بیمه پایه. معنای بیمه پایه چیست؟ کسانی از بیمه صحبت می کنند که اصول
اقتصاد و بیمه پایه را نمیدانند و بعد طرح میدهند و به صورت جار و جنجال
وارد سیستم میکنند. وقتی از اقتصاد سلامت حرف میزنیم درست است که بحث
اقتصادی است و تجاری ولی در اینجا عرضه و تقاضا و کشش پذیری بازار مطرح
نیست بلکه هزینه اثربخشی مطرح است.
البته
بسیاری از خدماتی که وزارت بهداشت انجام داده است خیلی خوب است و اینگونه
اقدامات باید بزرگ شود. اما در زمینه دفترچهها باید بگوییم که آیا
دفترچهها کارایی لازم را دارد؟ برخی از مردم میگویند که پزشکان دفترچه را
قبول ندارند،چه کسانی این دفترچه را به این روز انداختهاند؟ شما ماشین را
بیمه میکنید و می گویند تا سقف دو میلیون تومان هزینه میدهیم و توافق
میکنید. بیمههای تجاری این میزان قدرت را دارند ولی بیمه سلامت این قدرت
را ندارد. آیا منطقی و عقلانی است که مثلا با سرانه 3 هزار تومان، به بیمه
بگویند که به اندازه 60 هزار تومان خدمت ارائه شود؟
چرا همان زمان مدیر بیمه سلامت نمیگوید که من نمیتوانم این کار را انجام دهم؟
این
سوال را باید از خودشان بپرسید من فقط میتوانم حدس بزنم .یا قدرت کافی در
استدلال نداشتن یا قدرت به کرسی نشاندن استدلال را نداشتن یا به شرط قبول
همکاری منصوب شده باشند، خدا میداند! برای کارشناسان بیمه مثل روز روشن
بود که بدون در نظر گرفتن سرانه امکان تغییر در تعرفه وجود نخواهد داشت
واگر اقدامی بدون تعیین سرانه شروع شود بجز بدهی سنگین حاصلی پیش نخواهد
آمد.
در هر صورت مجموعهای از خدمات به بیمهها تحمیل شده است. انتظاری که وجود
داشت این بود که بیمهها اعلام میکردند که با منابع موجود، پوشش مالی این
حجم از خدمات از توان آنها خارج است.
همینطور
است متاسفانه ساختار فعلی بیمهها طوری است که بنا به دستور باید عمل کنند
نه بر مبنای استدلال عدد و رقم ومحاسبات اکچوئری ما باید بیمههای قوی با
ساختار دقیق علمی و مستقل داشته باشیم وسیستمی هدایت کننده مثل بیمه مرکزی
مثل رگولاتور برای همه بیمهها عمل کند.
البته قوی شدن الزاما به معنی بزرگ شدن نیست بلکه باید نیروهای کیفی راجذب کرد. حتما نظر شما هم همین است.
بله.
قطعا نیاز به نیروی کیفی است. منظور من از بزرگ شدن، تشکیلات دولتی
گردنکلفت نیست. منظور، یک بدنه کارشناسی علمی دقیق است که کار کند، طراحی
کند و ارائه دهد. وقتی که شما طرحی را به جلو میبرید، سیستم شما باید
هماهنگ باشد. بیمه سلامت باید هماهنگ باشد. بنشینید و گفتوگو کنید. شما
بگویید که چه اقدامی میخواهید انجام دهید و او بگوید به چه سازوکاری نیاز
دارم که بتوانم این کار را انجام دهم و طبق آن عمل کنم. اگر هماهنگی ایجاد
نشود،همین اتفاق میافتد و بدتر از این هم خواهد شد.