به گزارش شفا آنلاین:به نقل از سپید نمایش درمانی که در حال پخش است ششمین کاری است که با این روش انجام دادهام . اولینش مربوط به حدود بیست سال پیش بود که با یک گروه نابینا کار را پیش بردیم. معلولین جسمی دومین گروهی بودند که با کمکشان نمایش «و اما انسان» را اجرا کردیم. سومین کار با همراهی مصدومین زلزله بم که قطع نخاع شده بودند انجام شد.
چهارمین نمایش رستم و سهراب با همراهی گروهی از معلولین
بود. نقش کاراکترها را در پنجمین و ششمین کار به ترتیب کارتنخوابهای مرد
و کارتنخوابهای زن ارائه دادند. ششمین کار همین کاری است که هماکنون از
شبکه مستند در حال پخش است. هدف از این کار اعتنا به شان انسانی آدمها
است فارغ از جمیع شرایطی که به آنها تحمیلشده یا در آن بزرگشدهاند. این
عزیزان یا از جامعه طردشدهاند و در آسایشگاهها و مراکز درمانی به سر
میبرند یا مانند کارتنخوابها در خیابانها سرگردان هستند. هدف دوم این
است که افرادی که تا دیروز همه آدمها از بالا به آنها نگاه میکردند حالا
در جایگاهی قرار بگیرند که روی سن باشند و آدمها از پایین به آنها نگاه
کنند و آدمها برایشان دست بزنند. هدف دیگر هم این است که جامعه نسبت به
همنوعان خودش حساس شود و شان انسانی آنها را قبل از شرایطشان ببیند. یعنی
یک انسان پیش از هر چیزی انسان است. مسئولین ببینند که یک انسان میتواند
به زندگی عادی بازگردد و از چرخه هزینه خارج شود. بعضی از این
کارتنخوابهای زن برای پانزدهمین بار دستگیر میشدند و ترک داده میشدند.
کار در ظاهر یک نمایش بود ولی نمایش برای ما یک وسیله و بهانهای است که
دید این عزیزان نسبت به خودشان تغییر کند. در طول برنامه روی این عزیزان
روانکاوی انجام میشد و متنهای هدفمندی برایشان نوشته میشود برای اجرا.
یک تعدادی از این عزیزان در تیم باقی ماندند حتی تعدادی به زندگی عادی
بازگشتند. دو سال بعد شرایط آنها را دنبال کردیم که مانند یک شهروند عادی
زندگی میکردند.
نمایش کمک کرد تا چه تعدادی از آنها به زندگی عادی بازگردند؟
ما
قانونی داریم که ورود و خروج به تیم آزاد است. به همین خاطر یک نقش را با
بیش از یک نفر کار کردیم تا اگر کسی حتی در شب نمایش از بازی انصراف داد
تیم به کارش ادامه دهد. حدود 60 نفر از 105 نفری که در مرکز بودند داوطلب
همکاری با ما شدند. بعد از ریزش این تعداد، کار را با 15 نفر به اجرای اول
رساندیم و بین اجرای اول تا اجرای اصلی درمجموع 4 نفر باقی ماندند که آن 4
نفر هم زندگی طبیعی خودشان رادارند.
سپید: نجات یک نفر هم عدد بزرگی است. چون این آدمها اگر نجات پیدا کنند از آسیب به دیگران و اطرافیانشان هم جلوگیری میشود.
بله
از بین بچهها کسانی بودند که فرزندانشان در پرورشگاه بودند بعدازاینکه
بهبود پیدا کردند سراغ فرزندانشان رفتند و دوباره خانوادهشان سرپا شد. ما
در قرآن هم داریم که اگر یک نفر را احیا کنیم همه آدمها را نجات
دادهایم.
در طول کار حس کردید که هرکسی میتواند جای یکی از این انسانها باشد؟
ما
هیچکدام بری از این نیستیم . خیلی از کسانی که به این شرایط
گرفتارشدهاند شاید باورشان نمیشد گرفتار چنین موقعیتی شوند. در بین
مردان کارتنخواب کسانی داشتیم که درجههای علمی بالا و روزی جایگاه
اجتماعی معتبری داشتند. بین آنها خلبان، دکترای اقتصاد و حتی مددکار
داشتیم که گرفتارشده بود.
این قشر بیشترین آسیب را از چه ناحیه میبینند؟
صد
در صد اینها گرفتار اعتیاد هستند و بعضی علاوه بر اعتیاد بیماریهایی هم
دارند. یک گروهی به خاطر اعتیاد از خانواده رانده میشوند و بعضی تمام
زندگیشان را ازدستدادهاند اما وقتی میبینیم که یک کارتنخوابی را 15
بار ترک دادهشده است و بازهم به سمت اعتیاد میرود لازم نیست نابغه باشی
تا بفهمی این راه برخورد با این آدم نیست. ما میتوانیم جامعه را دستکاری
کنیم نه باور یک آدم را تغییر دهیم.
چرا تبلیغات روی این مجموعه انجامنشده در حالیکه موارد مشابه خارجی را در
شبکههای اجتماعی زیاد میبینیم که دستبهدست میچرخند مانند آرایشگر
خارجی که به وضع ظاهری خیابانخوابها رسیدگی میکند.
من
وقت را روی تبلیغات نگذاشتم انرژیام را روی ساخت مجموعه گذاشتهام، ولی
چیزی که باعث میشود من در طول 25 سال فقط شش مجموعه بسازم و با شش گروه
کارکنم این است که کاری که باید ظرف سه ماه تمام شود سه سال طول
میکشد.باید سالها با مسئولین یک مجموعه چانهزنی کنم تا اجازه ورود به
یک مرکز را پیدا کنم. دومین کاری که انجام دادم یک پرفسور فرانسوی که کار
مرا در آسایشگاه کهریزک دید و هنوز نتیجه را هم ندیده بود برایم از فرانسه
دعوتنامه فرستاد ولی باور من این بود که این کار را در کشور خودم انجام
دهم. بیستوپنج سال میگذرد و من فقط شش کار انجام دادهام همین شش کار هم
با کمک رایزنی سفارش انجام شد. کاری که از شبکه مستند در حال پخش است از
سال 91 ساخته شد.
قصد دارید تمام کارها را فیلمبرداری کنید و از دلش مستند بیرون بیاورید؟
این
فیلم را به خاطر اینکه بعداً بشود رویش مطالعه کرد میگیرم. دلیل دومم هم
این است که بین نمایشهایی که اجرا میرویم مستندها را پخش میکنیم.
فیلم را در جشنوارههای خارجی نمایش ندادید؟
خیر.
فیلمها را در هیچ جشنوارهای شرکت ندادهام. من یکعمر بیشتر ندارم یا
باید این عمر را صرف طرح این مسئله و معروف کردن خودم کنم یا سرم را زیر
بیندازم و پشت در شورای شهر و شهرداری و سازمان بهزیستی بنشینم و تلاش کنم
تا یک نفر بیاید و این امکان را بدهد و یک پروژه دیگر آغاز شود.
نگران این نیستید که به کارهایتان برچسب سیاهنمایی بخورد؟
بههیچوجه.
چون کار امیدوارانهای است. بازگشت یک عده به زندگی است. فیلمهای من
میخواهند بگویند که کشور ما این پتانسیل را دارد که با این روش از سقوط
تعدادی انسان جلوگیری کند. این کار میتواند بار تبلیغاتی خوبی داشته باشد.
خاطرهای از این دوران دارید؟
من
کتابی نوشتم به نام «نمایش درمانی معنا محور» که درواقع روش ابتکاری خودم
را در آن شرح دادم هرچند که نمایش درمانی در تمام دنیا وجود دارد اما من
این موضوع را بافرهنگ خودمان تلفیق کردهام به همین دلیل نام معنا محور را
در ادامه نام کتاب آوردهام در این کتاب روش و خاطراتی که از این دوران
داشتم را شرح دادهام.
در
نمایشی که با همکاری معلولین داشتم و اجرا هم در تئاتر شهر بود بعد از
اجرا رفتم پشت پرده تا به بچهها خسته نباشید بگویم؛ دیدم یکی از بچهها
گریه میکند.پرسیدم:« چرا گریه میکنی امروز که باید برای شما روز خوبی
باشد.: گفت:« پنجاه و خردهای از عمر من میگذرد ولی برای اولین بار است که
آدمها نشستهاند تا من حرف بزنم.» یا در مجموعه کارتنخوابهای مرد درست
در روز اجرا یک از بچهها ترخیص شد. علیرغم اینکه میدانستند در ارسباران
اجرا داریم بدون اینکه من خبر داشته باشم یکی از بچهها را ترخیص کردند.
عصر همان روز بیخبر از همهجا رفتم دنبال بچهها تا به سمت سالن برویم.
این عزیز سر خیابان نشسته بود و منتظر من مانده بود تا به ما بپیوند. او که
تا دیروز نسبت به خودش هم احساس مسئولیت نمیکرد بهجایی رسیده بود که
نسبت به دوستانش احساس مسئولیت میکرد.