کد خبر: ۱۲۴۷۰۹
تاریخ انتشار: ۰۱:۱۵ - ۰۶ مهر ۱۳۹۵ - 2016September 27
شفا آنلاین>اجتماعی>تقریبا همه این حرف‌ها را شنیده‌اند: «نیمه‌پر لیوان را ببینید.» یا «شادی یک انتخاب است- پس بخواهید که شاد باشید.».
به گزارش شفا آنلاین،تعداد بی‌شماری کتاب در مدح انتخاب شادمانی در قفسه کتاب‌فروشی‌ها وجود دارد. برخی از آن‌ها در رده پرفروش‌ها هستند. کتاب «قدرت تفکر مثبت» نوشته وینسنت پیل که در 1952 منتشر و به 15 زبان ترجمه شده است، هنوز کتابی عامه‌پسند است. اما گسترش این جنبه به‌تدریج سبب شد مردم از افسردگی یا اضطراب یا احساسات منفی خود شرمنده باشند. مطالعاتی که نتیجه آن‌ها در شماره اوت و اکتبر نشریه «انگیزه و احساسات»، نشریه‌ای اجتماعی درباره مطالعات انگیزشی، چاپ شده است نشان می‌دهد این شرمساری واقعا وجود دارد. در یکی از این مطالعات به قلم کارین کویفمن آمده که اذعان به احساسات منفی در روابط افراد یا به هنگام بیماری‌های مزمن و روبه‌رو شدن با آن‌ها کمک می‌کند فرد رفتار خود را متعادل کند و پاسخ‌های مناسب‌تری بدهد. این احساسات منفی به‌نوبه خود، درمجموع به نفع سلامت روانی این افراد است.

       در جایی دیگر، تیم محققان به این نتیجه رسیده است که آن‌ها که فکر می‌کنند می‌توان به‌آسانی بر احساسات تاثیر گذاشت یا تغییرشان داد، احتمالا بیشتر از افرادی که فکر می‌کنند احساساتشان ثابت و مهارنشدنی است، خود را ملامت می‌کنند.

       سال‌هاست روانشناسان بر موضوع احساسات و چگونگی تاثیر آن‌ها بر زندگی روزمره، موفقیت و اعتمادبه‌نفس در حال مطالعه هستند. این مطالعات روشن کرده‌اند، هرچند روانشناسی مثبت می‌تواند برخی را برای دستیابی به موفقیت کمک کند، اما برای برخی دیگر مضر است و منجر به بروز احساس شکست و افسردگی می‌شود. برخی کارشناسان عقیده دارند بمباران مردم با این عقاید سطحی و کتاب‌های مهارت‌های زندگی تلویحا به معنای آن است که تقصیر خود مردم است که شاد نیستند و همین می‌تواند یکی از عوامل افزایش میزان افسردگی در آمریکا باشد.

تاریخچه روانشناسی مثبت
       روانشناسی مثبت به زمانی برمی‌گردد که روانشناسی انسان‌گرا به‌وسیله آبراهام مازلو و کارل راجرز در دهه 1950 رواج یافت. واژه «روانشناسی مثبت» اولین بار در کتاب «انگیزه و شخصیت» مازلو در سال 1954 در تیتر بخشی آمد که می‌گفت: «علم روانشناسی در وجوه منفی بسیار موفق‌تر بوده است تا در وجوه مثبت. این نگاه بیشتر از کاستی‌های نوع بشر، بیماری‌ها و گناهانش می‌گوید، اما درباره استعدادهای بالقوه وی، برتری‌هایش، آرمان‌های دست‌یافتنی در زندگی یا عظمت روانی وی ساکت است. مثل اینکه روانشناسی خود را داوطلبانه به نیمه‌ای از قلمرو وجودی انسان محدود کرده است: نیمه تاریک‌تر و پست‌تر.»

       اصول جنبش روانشناسی مثبت تا حدودی به دست رئیس انجمن روانشناسی آمریکا، مارتین سلیگمن، در 1998 تدوین شد. در 2002 واشنگتن‌پست اختصاصا درباره آن نوشت، در سال 2005 روی جلد مجله تایم و در 2007 روی جلد نیویورک‌تایمز شد. در این مدت رسانه‌ای مثل بی‌بی‌سی نیز در چند نوبت به آن پرداخت و کتاب «توانایی‌ها و فضیلت‌های شخصیت» نوشته سلیگمن از زمان انتشار 4 هزار بار تجدید چاپ شده است.

       «برنامه انعطاف‌پذیری پن» که از سال ۲۰۰۹ از طرف ارتش آمریکا راه افتاد، به‌طور گسترده برای کمک به سربازان و خانواده‌های آنان برای بهتر شدن مهارت‌ها و رفتارهای همکاری، افزایش ظرفیت‌ها، آموزش مطمئن برای اقدامات پیشگیرانه که مشوق خودآگاهی باشند، بازداری رفتارهای پرخطر و حمایت از جایگزین‌های سالم که منجر به نتایج مثبت شوند، استفاده شد.

       سلیگمن مرکز روانشناسی مثبت دانشگاه پنسیلوانیا را راه‌اندازی کرد که مرکزی شد برای آموزش هسته مرکزی استادان برنامه انعطاف‌پذیری برای افسران نیروی دریایی. استقبال مدیریت بازگانی و ارتش از روانشناسی مثبت سبب شد این باور در میان مردم ریشه بدواند، اما با رشد محبوبیت مردمی آن، روانشناسی مثبت طنینی تازه گرفت و در حد «تفکر مثبت» ساده شد.

تردیدها درباره سودمندی‌های روانشناسی مثبت
       جولی نورمن، استاد روانشناسی، می‌گوید اجرای بد مطالعات انجام‌شده به نام روانشناسی مثبت از وقتی سلیگمن این مفهوم را به دست گرفت در بسیاری جاها شروع شد و بسیاری از آن‌ها مدعی شدند خوش‌بینی و مثبت‌اندیشی به زندگی شاد منجر خواهد شد، اما آن‌طور که برخی روانشناسان اجتماعی می‌گویند اکثر این مطالعات را مطالعاتی بهتر از دور خارج کردند.

       در سال‌های گذشته، منتقدان نگران بودند که بدی‌های شکل ساده‌شده مثبت‌اندیشی از خوبی‌های آن بیشتر شده باشد. باربارا هلد، استاد دیگر روانشناسی، این را ظلم نگرش مثبت می‌داند. «منظورم آن است که فرهنگ ما رواداری کمی نسبت به کسانی دارد که نمی‌توانند در مصائب لبخند بزنند یا نیمه‌پر لیوان را ببینند. حتی هنگام فقدان‌های دردناک تصور می‌شود مردم باید بتوانند ظرف چند هفته بر اندوه خود فائق آیند. «استبداد نگرش مثبت» دو جزء اصلی دارد: اول آنکه می‌گوید شما هر بار که چیزهای دردناکی که سر راهتان قرار می‌گیرد احساس بدی پیدا می‌کنید و دوم اینکه می‌گوید شما هر بار به‌جای آنکه درباره چیزهایی که دارید سپاسگزار باشید، به جلو گام بردارید یا بر امور مثبت متمرکز شوید، احساس گناه یا کمبود می‌کنید. این تنبیهی دوگانه است و به‌خصوص بخش دوم بیشترین صدمات را وارد می‌کند.».
برچسب ها: بدبینی ، شادی ، تفکر مثبت
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: