شفا آنلاین>اجتماعی>از نخستین نظام های نهادی عمومی وجهانی است که برای رفع نیاز های حیاتی و عاطفی انسان و بقای جامعه ضرورت تام دارد. روابط مناسب درجامعه بر اساس روابط مناسب در خانواده شکل می گیرد و هر اندازه روابط درون خانواده مناسب تر باشد ، خانواده و به تبع آن جامعه از ثبات و استحکام بیش تری برخوردار است .
به گزارش شفا آنلاین، هیچ جامعه ای بدون داشتن خانواده های سالم نمی تواند ادعای
سلامت کند وهیچ یک از آسیب های اجتماعی بی تأثیر ازخانواده پدید نیامده
اند. یکی از مهم ترین آسیب های خانوادگی طلاق است ، اما آماررسمی طلاق به
طور کامل نشان دهنده میزان ناکامی همسران در زندگی زناشویی نیست ، زیرا
درکنار آن آماری بزرگ تر به طلاق های عاطفی اختصاص دارد، یعنی زندگی های
خاموش که زن ومرد در کنار هم به سردی زندگی می کنند ولی تقاضای طلاق قانونی
نمی کنند.ما با مسئله ای به نام ' طلاق عاطفی ' مواجه هستیم . هدف از
گفت گو با دکتر فربد فدایی روانپزشک و استاد دانشگاه که در ادامه خواهد
آمد نیز پاسخ به سؤالات و دغدغه هایی از این دست است و اینکه طلاق عاطفی چه
تأ ثیری در جامعه و ارتباطات انسانی دارد ؟ و آیا برای اصلاح و بهبود
رابطه ی آسیب دیده طرفین راهکاری وجود دارد ؟ متن گفت وگو به این شرح است **س:
طبق برخی آمارها از هردو ازدواج یک مورد در مرحله طلاق عاطفی است یعنی
زندگی های خاموشی که زن ومرد در کنارهم به سردی زندگی می کنند . شما این
نوع زندگی ها را چگونه تحلیل می کنید؟- نهاد ازدواج در طول زمان دچار
تغییرات ساختاری وکارکردی در جوامع بشری شده است . در جامعه ایران ازدواج
تا چند دهه گذشته به طور کامل جنبه سنتی داشت به این معناکه خانواده ها
درچارچوب ازدواج کارکردی در جستجوی شریک مناسب زندگی برای فرزند خود بودند.
به این ترتیب نسل ادامه پیدا می کرد و نقش مرد به عنوان فرد زحمتکش و نان
آور خانواده تعریف شده بود و نقش زن هم به عنوان کدبانوی خانواده بود
بنابراین نگرانی درمورد تغییر نقش ها دراین ازدواج ها وجود نداشت وچه
خانواده ها و چه جامعه تداوم این نوع ازدواج هارا توصیه می کردند .اما
در کشورهای صنعتی غرب درحدود یکصد سال گذشته و در ایران نیز درچند دهه ی
پیش تعریف دیگری از ازدواج شده است که بیشتر بر مبنای برآوردن نیازهای
عاطفی طرفین می باشد در این نوع ازدواج که به 'ازدواج مدرن' موسوم است
ساختار ازدواج در آن حفظ شده اما محتوای آن تغییر کرده است .در ازدواج
مدرن نقش ها انعطاف پذیرند یعنی زنان خانواده در بیرون از خانه مشغول به
کار شده اند وآنان دیگر برای خود هدف های فردی در زندگی دارد . از طرف
دیگر در ازدواج های مدرن مردها هم در امور داخل خانه به همسران خود کمک می
کنند .با توجه به اینکه زیر بنای مفهومی ازدواج های مدرن را رضایت
عاطفی طرفین تشکیل می دهد زمانی که آنان احساس کنند که این رضایت عاطفی
وجود ندارد ، ازدواج ها با شکست مواجه می شوند .درحقیقت ازدواج های
سنتی در خدمت خانواده است در حالی که ازدواج های عاطفی در خدمت زن ومردی
است که از زندگی احساس رضایت داشته باشند اما متأسفانه با توجه به اینکه
عواطف انسان همیشه قابل اطمینان نبوده و متغیر وگذرااست این گونه ازدواج
های مدرن بسیار احتمال شکست در آن است و طرفین چه از نظر روابط واقعی بین
خود و چه از لحاظ ساختار ازدواج دچار نقصان می شوند و ازدواج خاتمه می یابد
.البته در مورد مفهوم طلاق عاطفی که در ایران به این نام معرفی شده
است این یک اشتباه لغوی است . طلاق عاطفی زمانی است که زن ومرد ازهم جدا
شده اند ولی هنوز از لحاظ عاطفی ، پیوستگی بین آنان وجود دارد . متأسفانه
درایران به علت این اشتباه لغوی، طلاق عاطفی به زن ومردی اشاره دارد که پیش
از طلاق با یکدیگر روابط سردی دارند .در چارچوب ازدواج های سنتی و
مدرن گاهی طرفین نیازهای خود را برآورده نمی بینند به عنوان مثال در یک
ازدواج سنتی زن انتظار دارد که مرد خانواده یک فرد قوی و حامی او باشد اما
ممکن است با مردی روبرو شود که این مرد خود ، نیازهای حمایتی دارد و به این
منظور ازدواج کرده است که زن از او حمایت کند . یا مردی در ازدواج
سنتی از زن خود انتظار دارد که تمام وقت درمنزل باشد و به امور خانه و
فرزندان برسد درحالی که این زن در جامعه ی پویای ایران تمایل دارد نقشی
شغلی یا اجتماعی در بیرون از منزل به عهده گیرد و یا ادامه تحصیل دهد،
بنابر این در این شرایط رابطه زن و مرد از نظر عاطفی آسیب می بیند . در
ازدواج های سنتی اغلب طرفین به زندگی خود ادامه می دهند زیرا آنچه که
باعث ازدواج آنان شده است بیشتربه علت تعهدی است که به جامعه و خانواده های
گسترده خود دارند . اما در ازدواج های مدرن زن و مرد به چنین تعهدی خود
را پایبند نمی دانند در نتیجه در همان سال های اول ازدواج ازهم جدا می شوند
.بنابر این در آمارهای اخیر اعلام می شود که از هرچهار ازدواج در ایران یک ازدواج منجر به طلاق می شود .**س : چه مقوله هایی به عنوان شرایط علی در طلاق عاطفی مؤثر است ؟ -
در همه ازدواج ها باید در مؤلفه های زیست شناختی، روان شناختی، جامعه
شناختی و اعتقادی هماهنگی بین زن ومرد وجود داشته باشد تا اینکه ازدواج
تداوم یابد . از لحاظ زیست شناختی ، تفاوت سنی بین زن ومرد باید مناسب
باشد چنانکه رسم بر این بوده است که مردان از زنان چند سالی سنشان بالاتر
باشد البته این رسم دلایل زیست شناختی هم دارد به این دلیل است که زنان
ممکن است که زودتر قدرت باروری خود را ازدست دهند و یا ازنظر ظاهری زنان
سریع تر نشانه های پیری را در چهره واندام خود ببینند . اما اگر یک مرد
جوان با یک زن مسن یا یک مرد مسن با یک زن جوان ازدواج کند از همان ابتدا
هماهنگی زیست شناختی بین آنان ایجاد نمی شود . از لحاظ عاطفی هم طرفین
باید دید گاه ها و ذهنیت های مشترکی نسبت به زندگی داشته باشند و بخواهند
در چارچوب ازدواج وبا کمک همسرشان افق فکری خودرا گسترش دهند اما اگر این
هماهنگی و علاقه وجود نداشته باشد ازدواج دچار نقصان می شود . از لحاظ
جامعه شناختی هم باید این حقیقت را دانست که در ایران فقط یک زن ویک مرد
ازدواج نمی کنند بلکه دوخانواده بایکدیگر ازدواج می کنند بنابر این خانواده
ها باید از نظر شأن و موقعیت اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی با یکدیگر تناسب
داشته باشند در غیر این صورت زن نزد خانواده همسر خود احساس ناراحتی می کند
یا مرد خود را با خانواده همسرش منطبق نمی بیند وچون رفت وآمد و ارتباط
بین خانواده ها ی زن ومرد زیاد است بتدریج این نبود هماهنگی ها منجر به
اصطکاک و مشکلاتی در زندگی زناشویی می شود .از لحاظ اعتقادی هم بسیار
مهم است که زن ومرد هردو دیدگاه های دینی مشابه یکدیگر داشته باشند اگر کسی
مقید به مسائل دینی باشد با کسی که در این زمینه سهل انگار است احساس
رضایت وخوشبختی نمی کند.به همین دلیل است که این عوامل چهارگانه در
صورت هماهنگی می توانند سبب تقویت ازدواج شوند و در صورت ناهماهنگی موجب
اشکال در تداوم ازدواج می شود .**س : این نوع ارتباط سرد درسطح خانواده چه تأ ثیری در جامعه و ارتباطات انسانی می تواند داشته باشد ؟-
زن ومردی که درسطح خانواده نسبت به یکدیگر علاقه داشته باشند احساس
انگیزه و امید می کنند و کارهای خود را با شور و اشتیاق فراوان انجام می
دهند و به اطرافیان خود شادی و نشاط انعکاس می دهند اما زمانی که بین مرد
وزن رابطه عاطفی وجود نداشته باشد در این صورت هم خودشان افسرده اند وهم
این حس را به دیگران منتقل می کنند .همچنین در خانواده هایی که پدر و
مادر از یکدیگر ناراضی اند ، فرزندان مورد استفاده ابزاری قرار می گیرند
یعنی مرد یا زن سعی می کند فرزندان را بر ضد طرف مقابل تحریک کند و هدف
مشترک خانوادگی نیز در این نوع خانواده ها وجود ندارد یعنی هر کس راه خود
را می رود به عنوان مثال مرد به فکر پیشرفت شغلی یا دوستان خود است و زن
به این فکر است که از نظرشخصی ادامه تحصیل دهد درحالی که فرزندان به او
نیاز دارند یا در پی شغلی باشد که در آمد آن کفاف رفت وآمد اورا به محل کار
هم نمی دهد . همه این عوامل به بنیان خانواده ضربه وارد می کند .**س : آیا برای اصلاح و بهبود رابطه ی آسیب دیده طرفین راهکاری وجود دارد ؟ -
هر انسانی که بخواهد فقط بر مبنای خواسته های خود در پی شریک زندگی باشد
با شکست روبرو می شود زیرا انسان ها اغلب در سنین پایین به دیگری تمایل می
یابند و در این شرایط خود را به خوبی نمی شناسند و کسی که خود رابه خوبی
نشناسد طبیعی است که نمی تواند نیاز خود را برای شریک زندگی به درستی
عنوان کند. این افراد بیشتر به دلیل نیازهای جنسی در سنین بلوغ و ابتدای
جوانی علاقمند به جنس مخالف می شوند در حالی که عشق واقعی تنها زمانی به
وجود می آید که فرد خود را بهتر شناخته باشد و معیارها وموازین دینی ،
اخلاقی و فرهنگی در ازدواج را مورد توجه قرار دهد.اگر ضوابط توصیه شده
در دین مبین اسلام مورد توجه جوانان باشد در این صورت است که یک زن ومرد
مؤمن زمانی که با یکدیگر ازدواج می کنند تلاش خواهند کرد خشنودی یکدیگر و
خانواده ها را فراهم کنند .اما اگر کسی که با هدف های غریزی و خودخواهانه
بخواهد زندگی کند و شریک زندگی خود را به عنوان ابزاری برای استفاده خود
بداند در این صورت است که آزار و رنجش همسر و جدایی عاطفی اتفاق می افتد .