کد خبر: ۹۹۵۹۱
تاریخ انتشار: ۲۱:۴۰ - ۱۱ اسفند ۱۳۹۴ - 2016March 01
شفا آنلاین>اجتماعی>نگرش زوج مخصوصا مرد در اين خصوص اهميت بسزايي دارد. اگر پسري از همان اول با شک و ترديد در مورد بزرگ‌تر بودن خانمش بينديشد، آمادگي دارد که بعدا با دخالت يا کنايه يا سرزنش يا حرف و حديث يا دخالت مستقيم و غيرمستقيم اطرافيان، به هم بريزد.
به گزارش شفا آنلاین،انسان در فرآیند رشد از نظر روانی در سنین مختلف دارای ویژگی‌های متفاوت است. روان شناسی کودک با روان‌شناسی نوجوان، جوان و پیر متفاوت است. خصوصیات روانی یک نوجوان با ویژگی‌های روانی یک فرد سالخورده در اکثر زمینه‌ها قابل مقایسه نیست . بنابراین ازدواج یک مرد یا زن سالخورده با یک دختر یا پسر جوان به دلیل تفاوت فاز روانی به سعادت و خوشبختی نمی‌انجامد بنابراین کسانی که قصد ازدواج دارند نباید تحت تاثیر پول، مقام اجتماعی، مقام علمی و سایر امتیازهای ارزشمند، سن همسر آینده‌ی خود را نادیده بگیرد. 

آینده‌ی عروس‌های بزرگتر از داماد 
حمید رضا رحمانی مشاور خانواده‌ گفت: توصیه می‌شود زن بین یک تا 10 سال کوچک‌تر از مرد باشد دخترها زودتر از پسرها بالغ می‌شوند از طرف دیگر آنها وظایف سخت بارداری، شیردهی و . . .  را بر دوش دارند و زودتر از مردها شکسته می‌شوند پس برای ایجاد برابر میان زن و مرد، در این مورد بهتر است زن کوچک‌تر از مرد باشد از طرف دیگر تفاوت سنی بیشتر از 10 سال هم میان زن و مرد مناسب نیست، چون هر دهه از زندگی انسان دوره‌ی خاصی است و ویژگی‌ها، شرایط و نیازهای ویژه‌ای را دارد که منحصر به آن دوره است. دو نفر با تفاوت زیاد در دو مرحله متفاوت از زندگی هستند و نیازها و ویژگی‌های آها متفاوت است. 

مرغی که یک پا دارد
اما وقتی پسر جوان مرغش یک پا داشته باشد و به هر نحو خواستار دختری پولدار باشد که از خودچند سالی بزرگتر است 2 حالت پیش می‌آید: یا زن حاکم خانواده می‌شود و یا این مرد است که از قدرت برخوردار است زیرا مردی که با توجه به شرایط اقتصادی زن ازدواج کرده است. برنامه ریزی می‌کند که چگونه از آن استفاده کند.

در چنین شرایطی معمولا جوان بودن خود را بهانه‌ای برای اخاذی قرارمی‌دهد و زن نیز کوتاه می‌آید. 

حتی اگر پسری عاشقانه دختری بزرگتر از خود را بدون هیچ دلیل مالی و مقامی و مادی برای ازدواج با خود انتخاب کند باید این را در نظر داشته باشد که سن بحرانی مردان 35 تا 40 سالگی است در این سن برای مردان سوال ایجاد می شود که تا این سن زنی که می‌خواستند و زندگی و کاری که از قبل خواستارش بودن را دارند؟ آیا از زندگی خود لذت برده‌اند؟ و اگر به جواب مثبت در میان سوالات ایجاد شده در ذهنشان نرسند و زنی با چهره‌ی شکسته و کم انرژی داشته باشند که نیازهای روانی و جنسی آنها را بر طرف نکند امکان منحرف شدن و گرایش به افراد دیگر در وی زیاد خواهد شد که عاقبت آن متعاقبا بد فرجام است. 

غیر از جنبه‌ی روانی، جنبه‌ی فیزیولوژیکی از عواملی است که تفاوت سنی بر این دو جنبه بی‌تاثیر نیست. 

علاوه بر جنبه‌های روانی، ارضای غرائز جنسی خود مسئله مهمی است. همسری که توانایی عمل جنسی او کاهش یافته و ازدواج وی با همسر جوان بیشتر جنبه صحبت و دیدار دارد،‌قادر نیست به غرایز جنسی خود پاسخ دهد واقعیت امر چنین است جوانی که در کنار پیری نیاز به ارضای غرائز جنسی دارد جز ملال و سرخوردگی در ازدواج چیز دیگری نصیبش نمی‌شود بنابراین چنین ازدواجی به هیچ وجه فرجام خوبی نخواهد داشت و پایانش فساد و انحراف یا دلمردگی و آرزوی نجات از این بحران خواهدبود.

بدفرجامی های ازدواج با اختلاف سن‌های جوانان امروز 
دکتر فدوی روانپزشک خانواده در همین راستا افزود: سن ازدواج در شرایط جغرافیایی و اقلیمی مختلف متفاوت است. معمولا در مناطق سرد و کوهستانی بالا و در مناطق گرم سن بلوغ و ازدواج پایین تر است. اما مسئله‌ی مهم بلوغ فرددر سنی خاص نیست مهم این است که دختر و پسر احساس کنند از نظر روانی و فیزیولوژیکی نیاز به ازدواج دارند. 

از آنها که زمان تشخیص ازدواج در جوانان تازه بالغ شده دشوار است در این مورد راهنمایی پدر و مادر و مشاور خانواده ضروری است. 

وی افزود: معمولا چون دختران از نظر رشد بدنی و روانی از پسران جلوترند و رشد آنان سریع‌تر است زودتر بالغ و برای ازدواج آماده می‌شوند به همین علت در اسلام سن تکلیف دختران 9 و در پسران 15 سال است. 

وی اظهار داشت: ولی این بدان معنانیست که دختر 9 ساله باید الزاما ازدواج کند ازدواج زمانی واجب است که شرایط آن از نظر فیزیولوژیکی، روانی، فرهنگی و اقتصادی فراهم باشد و چنانچه انجام نگیرد فرد به گناه بیفتد درایران به طور عرف اکثر دختران بین 18 تا 25 سال ازدواج می‌کنند پسران بین 25 تا 30 و گاه 35 سالگی ازدواج می‌کنند اما امروزه سن ازدواج و اختلاف سنی در جوانان ایران به گونه‌ای شده که گاها سن عروس بزرگ‌تر از داماد است و متعاقبا عواقبی نافرجام دارد. 

وی بیان کرد: هر چند در هر امری آشنا وجود دارد این به آن معنی نیست که تمام ازدواج  هایی که با اختلاف سنی نامناسب و نامعقول صورت می‌گیرد سرانجام آن نافرجام باشد. چرا که گاهی پسر با وجود سن پایین‌تر و یا دختر با وجود سن بالاتر از نظر ظاهری و یا حتی روحی و روانی هم سطح هستند و پسرمی‌تواند به همسرش احساس امنیت دهد و تکیه‌گاهی محکم برای او باشد و دختر با وجود سن بالاتر از همسرش او را به عنوان تکیه گاه می‌پذیرد و رفتار و کردار و منش او باعث دلگرمی وی می‌شود. 

توجه داشته باشيد در صورت بزرگ‌تر بودن زن، آسيب‌هايي كه ممکن است بروز كنند عبارتند از:

1- جابجايي يا تغيير نقش از همسري به «والد- فرزند» يا «معلم- شاگرد». يعني زن با سن بالاتر از مرد چون خود را پخته‌تر، باتجربه‌تر و عاقل‌تر از مرد کم‌سن و سال مي‌‌‌داند (که مي‌‌تواند نگاه درستي هم باشد) در طول زمان با تغيير نگاه همسري به نگاه مادري، شروع به نصيحت، اندرز، سرزنش و آموزش شوهر خود مي‌كند و در عين حال ممكن است يكي از اين اتفاق‌ها بيفتد: گاهي زن دچار خستگي، درماندگي و استيصال مي‌‌شود چون شوهر در حال مبارزه و حل مشکلاتي است که زن آن را قبل‌تر به نوعي تجربه كرده و برخي رفتارها، ناپختگي‌ها و حتي خطركردن‌هاي معقول مرد برايش جذاب نيست و حتي او را به نوعي بي‌مسئوليت تصور مي‌‌کند. در برخي موارد، مرد براي حفظ اقتدار مردانه، شروع به مقابله و ايستادگي در مقابل همسرش مي‌كند طوري که حتي شايد نظرهاي پخته و منطقي او را هم نپذيرد و محيط پرتنشي ايجاد کند. برخي زنان هم در ازدواج دنبال تکيه‌گاه مطمئن و عاقلي هستند که احتمالا نمي‌‌توانند اين حس را از همسري که تصور مي‌‌کنند ناپخته است، بگيرند.

2- اگر ازدواج بر مبناي توان اقتصادي زن انجام شده باشد، چند حالت ممکن است پيش بياييد؛ زن احساس عشق واقعي از مرد نگيرد، زن به خاطر مسئوليت امور مالي، دچار فرسودگي جسمي‌‌ و رواني شود و رابطه به تعارض کشيده شود، زن عامل اقتصادي را وسيله‌اي براي حفظ تسلط يا زن‌سالاري قرار دهد که اگر با شخصيت مرد سازگار نباشد، شرايط بحراني ايجاد خواهدشد.

البته بعضي مردها، مخصوصا مردان وابسته يا کساني که هميشه دنبال مادر حامي‌‌ يا فرد حامي‌‌ در زندگي خود بوده‌اند يا از لحاظ مالي وضعيت چندان مطلوبي ندارند و به دنبال برآورده شدن آرزوهايشان هستند، اين وضعيت را احتمالا با رضايت مي‌پذيرند.

3- اگر ازدواج با تصور تغيير کردن و خود را وفق دادن انجام شده باشد؛ اين اشتباه رايج وجود دارد که افراد، مخصوصا خانم‌ها فکر مي‌‌کنند با تزريق عشق و محبت و علاقه مي‌‌‌توانند طرف مقابل را تغيير دهند که به‌هيچ‌وجه درست نيست. در بيشتر موارد اين رفتار باعث بروز تغييرات ماندگار و نهادينه در طرف مقابل نمي‌‌‌شود. از طرفي، دور شدن از خود واقعي و خود را مطلوب ديگري كردن، بالاخره به‌تدريج باعث نارضايتي از خود مي‌شود و کم‌کم تنش و بحران با بازگشت به خود واقعي ايجاد خواهد شد.

4- اگر ازدواج بر پايه عشق و دوستي بنا شده باشد، باز هم نمي‌‌شود روي آن حساب باز کرد چون عشق در طول زمان تمايل بيشتر به کمرنگ‌تر شدن به دليل شناخت بيشتر از هم و ديدن تفاوت‌ها دارد. علاوه بر اين، عشق هيچ سير ثابت و مشخصي ندارد و مي‌‌تواند در طول زمان نوسان داشته باشد. از طرفي، عشق براي زندگي لازم است ولي کافي نيست و بايد عوامل ديگر هم تا حد ممکن هماهنگ باشند.
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: