شفا آنلاین>اجتماعی>در شرایط جدید، زمانی که صحبت از مشکلات زنان در محیطهای کاری به میان میآید، بی درنگ مسائلی چون نابرابری در حقوق و مزایا در ذهن تداعی میشود، در حالی که گرفتاریهای زنان در محیط کار فقط محدود به این موارد نیست.
به گزارش شفا آنلاین،چه بخواهیم و چه نخواهیم، زندگی کم و بیش مدرن
و پیچیده، نقشهای جدیدی را در ذهن مردان و زنان امروزی تنیده
است. اگر بپذیریم که شرایط زندگی چنین نقشهایی را بر دیوار
انگارههای بشری حجاری میکند، انتظار غریبی نیست که با تغییر شرایط ،
نقشهای جدیدی نیز برای زنان و مردان خلق شود و آنها با در نظر
داشتن تنگناهای اقتصادی، نقشهای حجاری شده باستانی خود را
نادیده بگیرند.
اشتغال زنان و شاخ و برگهای رويیده شده
از آن بیشک یکی از مهمترین موضوعاتی است که در مسیر عبور از برزخ میان
سنت و مدرنیته مطرح میشود. کار زنان که در ایران روزگاری تابو محسوب
میشد و صحبت از آن در خانواده برای مردان غیرقابل قبول بود،
امروز دیگر به واقعیتی گریزناپذیر تبدیل شده است ، هر چند که باز
در گوشه و کنار کشور این تابو همچنان حیات دارد. در شرایط
جدید، زمانی که صحبت از مشکلات زنان در محیطهای کاری به میان
میآید، بی درنگ مسائلی چون نابرابری در حقوق و مزایا در ذهن
تداعی میشود، در حالی که گرفتاریهای زنان در محیط کار فقط
محدود به این موارد نیست.
تجربههای
پنهان زنان در محیطهای کاریشان _ که به علت دوری از خوردن برچسب
معمولاً مطرح نمیشوند_ آنها را علاوه بر دست و پنجه نرم کردن با
تبعیض و بیعدالتی در پرداخت دستمزد یا ارتقای جایگاه شغلی، در
معرض انواع آزارها هم قرار داده است. چندی پیش در خبرها
خواندیم که یکی از مجري های شبکه تلویزیونی بعد از خروج از ایران
مدعی شد که مورد آزار جنسی قرار گرفته است.
این خبر ، یکی از
موارد متعدد آزار جنسی زنان در محیط کار است که هر از گاهی در
رسانه ها منتشر می شود ، به همین منظور با پروفسور «حسین باهر
»رفتارشناس و جرمشناس در زمینه آزارجنسی در محیط کار دولتی و خصوصی
گفتوگو کرده است:
آقای باهر ! اگر موافق باشید بحث را از ارائه تعریف آزارجنسی در محیط کار آغاز کنیم ؟
زنان
در محیطهای کاری با انواع مختلفی از آزار روبه رو هستند که بسته به
نوع محیط و جایگاه شغلی و همچنین تحصیلاتشان متفاوت است. در یک نگاه
کلان، آزار زنان در محیط کار، جزئی از خشونت علیه زنان در محیطهای
عمومی تلقی میشود. مشکلی که در این میان وجود دارد، پنهان
بودن همین آزارهای روانی و تابو بودن آزار جنسی است که همین دو امر
باعث میشود، کمتر به این مسائل پرداخته شود.
موضوع آزارجنسی
در محیط کار ، معمولا در رابطه بین مدیران و زیردستان رخ می
دهد. البته از منظرهای دیگر هم میتوان این موضوع را بررسی کرد ،
اما رابطه مدیر با زیردستان خود از دیرباز چه در دستگاههای
دولتی و چه خصوصی همیشه مطرح بوده است. آزارجنسی در هر محیطی که زنان
ود ختران در آن حضور دارند و یا مشغول فعالیت کاری هستند ،
میتواندرخ د هد. در تفکر اغلب زنان و مردان ایرانی، آزار جنسی
زمانی مطرح میشود که ارتباط فیزیکی برقرار شود، در صورتی که
آزارجنسی ، انواع مختلفی از رفتارها را شامل می شود.
مثل چه مواردی؟
انواع
آزاردر محیط کار شامل آزارکلامی، غیرکلامی، فیزیکی و جنسی میشود.
معمولاً اکثر آزارهایی که زنان در محل کار می بینند، آزار کلامی و جنسی
است. آزارهای کلامی، که شامل داستانها، شوخیها و طنزهای جنسی،
پرسیدن سؤالاتی در مورد زندگی شخصی یا جنسی فرد یا پیشنهاد
برای ادامه ارتباط در خارج از فضای کار میشود، آزارهای غیرکلامی
شامل ؛ نگاههای هیز و شهوت آلود، چشمچرانی و چشمک زدن، آزارهای
فیزیکی شامل؛ لمس کردن نامناسب بدن و دست، نزدیک شدن زیاد به
زن در حین کار، برخورد جنسی با زور. البته در ایران برای هیچ یک از
این دسته بندیها تعریف مشخصی نداریم و معمولا منتظر میشویم تا آزار
جنسی در محیط دولتی یا خصوصی رخ بدهد، سپس برای مقابله با این
آسیب قانون تدوین میکنیم.
چرا زنان در محیط کار خود مجبورند این آزارها را توسط کارفرمایان خود تحمل کنند؟
از
مهمترین دلایل پذیرش آزارها، نیاز مالی، عدم داشتن تخصص، حمایتهای
خانوادگی کمتر، بیاطلاعی از قوانین و همچنین ترس از از دست
دادن شغل است.زنان در حقیقت دچار تبعیض مضاعف ناشی از طبقه
اقتصادیشان هم میشوند ، به عبارت دیگر، آنان هم رنج زن بودن و
نگاه جنسیتی نسبت به خود را در محیطهای شغلی بر دوش میکشند و
همچنین رنج داشتن شغلی که دارای کمترین حقوق، امکانات و تخصص است.
شرایط
خودِ زنان اعم از پایگاه اقتصادی و اجتماعی، تحصیلات، تجرد یا تأهل و
از همه مهمتر میزان نیازشان به کاری که انجام میدهند، عواملی مؤثر
در میزان آزارها در محیطهای کاری محسوب میشود. زنان در حالی که
امکان سوءاستفاده جنسی از آنان توسط کارفرمایانشان بسیار بالاست ،
توأمان مورد آزار کلامی و شوخیهای جنسی همکاران مردشان نیز قرار
میگیرند.
به همین دلیل ترجیح میدهند در مورد آنچه بر
آنها میگذرد، سکوت کرده و حتی گاهی آن را انکار کنند. آنها به
سختی برای سخن گفتن از دردهای این آزارها راضی میشوند، آن هم نه
فقط از ترس اخراج از کار و از دست دادن شغلشان، بلکه بیشتر از ترس
بیآبرویی و برچسب خوردن به عنوان زنی که مورد آزار جنسی توسط همکار یا
کارفرمایش قرار گرفته است.
نیاز مالی زنان مهمترین دلیل سکوت
در مقابل آزار جنسی مدیران است چرا که در دستگاههای دولتی به
دلیل پركردن فرم استخدام، زنان مجبورند مشخصات خود را به طور
کامل قید کنند به همین دلیل برخی زنانی که سرپرست خانوار یا همسران
معتادی دارند در ارگانهای دولتی مورد آزار قرار میگیرند.
این زنان مجبورند در محیط کار اینگونه رفتارها را تحمل کنند ، چرا
که همسرانشان معتادند و خرج خانه و بچه برعهده آنهاست.
در
دستگاههای دولتی برخي مقامات بسیار گستاخي هستند که به زنان
زیردست خود پیشنهاد برقراری رابطه را میدهند. در کشور فرهنگ
متحول نشده و وجود موبایلهای هوشمند و شبکههای مجازی باعث شده
رابطه زنان و مردان نسبت به گذشته بیپروا شود البته شبکههای اجتماعی
را نمیخواهم دلیل وجود این نوع آزارها در محیط کار تلقی کنم بلکه
زنان به دلیل آزادی عملی که دارند از لحاظ فکری و رفتاری نسبت به
مردان پست مدرنتر شده اند.
مردان در ظاهر ادعای
متمدن بودن را میکنند و از کراوات و... استفاده میکنند اما
هنوز در باطنشان نگاه مرد سالاری و خان حفظ شده است. در این شرایط
میان دیدگاههای زنان و مردان ، گسل ایجاده شده است. به این
معنا که از لحاظ جامعهشناسی زنان از آن چیزی که باید باشند دو پله
جلوتریا فراتر رفتهاند اما مردان از آن چیزی که باید باشند یک
پله به عقب رانده شدهاند. در این شرایط زنان نباید مردان را
مودب و معقر از لحاظ باطنی تلقی کنند.
درایران
قبح خدشهدار شدن شخصیت از بین رفته است به گونهای که مدیران
در دستگاههای اداری نه تنها برای خود احترام قائل نیستند بلکه
جسم زنان برایشان ارزشمند نیست به همین دلیل بیش از پیش
علاقهمندند در محیط کاری با یک یا چند زیر دست خود در
ارتباط باشند، در اصل انسانیت از بین رفته است. البته آزار جنسی صرفا
در ارگانهای دولتی و خصوصی اتفاق نمیافتد بلکه در محیط
دانشگاهها که فرهنگی است نیز رخ میدهد.
آزارجنسی در نهادهای دولتی و بخش خصوصی تفاوتی با هم دارد؟
ارگانهای
دولتی در حقیقت عضوی از حاکمیت است و زمانی اقدام نادرستی در
این ارگانها صورت میگیرد در دستگاههای دیگر هم ممکن است تسری یا
سرایت کند چرا که نهادهای دولتی به یکدیگر پیوسته اند. اما
اقدامات شرکت های خصوصی به هم ارتباطی ندارد ، یعنی این شرکتها
زنجیره ای نیستند. بنابراین اگرتوسط مدیر یکی از این شرکتها آزار
جنسی صورت بگیرد ، صدمه و آسیبی به دیگر شرکتها نمیخورد. به
عنوان مثال اگر فردی به عنوان استاد دانشگاه به دانشجوی خود تعرض
کند ، حکم دستگاه دولتی را دارد اما همین استاد دانشگاه با
شخصیت حقیقی خود به فردی آزار برساند ، حکم شرکت خصوصی را دارد.
در این شرایط هر نوع خلاف شرعی در دستگاههای دولتی ،جرم سنگینی
محسوب میشود.
نکته ای كه درباره نهادهای دولتی وجود
دارد این است که در این نهادها معمولا پاسخگویی وجود ندارد.
حتی مدیر مجرم را بعضا در بخش دیگری با مقام بهتر منصوب میکنند ،
برای تصدیق این موضوع میتوانیم مدیران عالی رتبه دوره
احمدینژاد را عنوان کنیم که انواع فسادهای مادی را از آنها
شاهد بودیم ولی در همان دوره نهتنها مجازاتی صورت نگرفت بلکه بعضا
ارتقا هم یافتند. مسئله این است که در محیطهای دولتی به دلیل
اینکه ارتباطات کارمندان به شکل باند است ، اگر در این باند و شبکه
، فردی دارای نواقصی باشد فرد دیگر این نواقص را همپوشانی
میکند.
در سازمانهای دولتی پا روی پاشنه نیست و هیچکس از
لحاظ مقام سرجای خودش نیست و از هر طریقی که میخواهند سوءاستفاده
میکنند. افرادی که در ادارههای دولتی منصوب میشوند از لحاظ
رفتاری و تحصیلاتی شایسته مدیر شدن نیستند و زمانی که به جایگاه
مدیر منصوب میشوند ، انفجار شخصیتی پیدا میکنند و ترکش این
انفجار به بیت المال و جسم دیگران میخورد .
آقای دکتر ، با این وضعیتی که شما برشمردید باید راهکار درستی
برای حل این معضل داشته باشیم . شما به عنوان یک جرمشناس و رفتارشناس
برای مقابله با آزارجنسی زنان شاغل چه راهکارهایی دارید؟
ایجاد
امنیت برای اشتغال زنان از جمله وظایف اصلی و مهم مسئولان و قانونگذاران
است که لازم است توجهات ویژهای به آن شود. در کنار آن آشنا کردن
زنان به طور کلی و زنان شاغل و کارگر به طور اخص با حقوق خود در رابطه
با آزارهای جنسی مردان از جمله دیگر نیازهایی است که احتیاج به
فرهنگسازی گسترده از طریق رسانههای جمعی مانند صداوسیما دارد.
آموزش
این موضوع به زنان که در صورت مورد آزار قرار گرفتن _ به جای سرزنش
خود و ترسِ از دست دادن آبرو _ به اعتراض و شکایت به مراجع قضایی
بپردازند. اینکار نیازمند ساز وکارهای قانونی برای ایجاد امنیت
شغلی برای آنها به همراه محفوظ بودن نام و آبروی ایشان است. در واقع
این دو امر مهم لازم است که همراه با هم و در کنار یکدیگر محقق شود
تا به نتیجه دلخواه که همان ایجاد امنیت روانی، جنسی و شغلی برای
زنان شاغل است، دست یابیم. در کنار اهمیت فرهنگ سازی، نیازمند
بازنگری قوانین و انجام اصلاحات در قوانین کار زنان هستیم.روزنامه قانون