کد خبر: ۹۵
تاریخ انتشار: ۰۰:۰۰ - ۱۱ بهمن ۱۳۹۱ - 2013January 30
شفا آنلاين :پسر مرد طلافروش كه از سالها قبل در خارج از كشور زندگي مي كند  پس از مرگ پدرش از مهم ترين راز زندگي اش با خبر شد..
  افشاي راز ازدواج پنهاني مرد طلافروش پس از مرگش   شفا آنلاين :پسر مرد طلافروش كه از سالها قبل در خارج از كشور زندگي مي كند  پس از مرگ پدرش از مهم ترين راز زندگي اش با خبر شد.. به گزارش شفاآنلاين و براساس محتويات پرونده، مرد ميانسال كه پس از  سالها دوري از وطن با شنيدن خبر مرگ پدر پيرش به ايران آمده بود،وقتي در مفابل  قاضي ايستاد گفت: پدرم طلاساز معروفي بود و به خوبي و درستكاري هم شهرت داشت. آن طور كه شنيده بودم، مادرم در حالي كه از ازدواج اولش 5 فرزند داشته، طلاق گرفته و به عقد پدرم درآمده بود. پس از ازدواج نيز پدرم هيچ گاه بين من و خواهر و برادران ناتني‌ام تفاوت نمي‌گذاشت و محبت زيادي هم به فرزندخوانده‌هايش داشت. در نوجواني خيلي اوقات به كارگاه طلاسازي پدرم مي‌رفتم و ساعت‌هاي زيادي در كنارش مي‌ماندم. هر چند پدرم گاهي به خانه نمي‌آمد و از او بي‌خبر بوديم اما هميشه شاگردش كارهاي خانه را انجام مي‌داد. عكس‌هاي زيادي نيز از دوران كودكي به يادگار دارم كه نشان مي‌دهد با والدينم به گردش و تفريح مي‌رفتيم و در كنار هم روزهاي خوشي داشتيم. 15 ساله بودم كه پدرم تصميم گرفت مرا براي ادامه تحصيل و كار به خارج از كشور بفرستد. به همين خاطر پس از صرف مخارج قابل توجه، مقدمات اقامت مرا در يك كشور عربي  فراهم كرد. طي اين سال‌ها نيز در سايه حمايت‌هاي پدرم و تلاش‌هاي خودم، موقعيت خوبي به دست آوردم و زندگي راحت و بدون دردسري دارم اما هميشه يك نكته مرموز در گوشه ذهنم نقش بسته بود كه پاسخي برايش نداشتم. چرا كه در شناسنامه‌ام، نام فاميل مادرم ثبت شده و پدر و مادرم نيز هيچ جواب قانع كننده‌اي در اين باره نمي‌دادند تا اين كه پس از مرگ پدرم، راز زندگي‌ام فاش شد و حالا هم خواستار تغيير نام فاميل خود و اصلاح هويت اصلي‌ام هستم و... پس از ثبت شكايت، قاضي دادگاه از شاكي خواست براي روشن شدن واقعيت و اثبات گفته‌هايش، مادر و  شاهدانش را همراه خود به دادگاه بياورد. در جلسه بعد، زن 84 ساله كه به سختي قادر به راه رفتن بودرو به قاضي ودرباره سرگذشت زندگي‌شان گفت: 51 سال پيش وقتي با داشتن 5 فرزند از شوهرم جدا شدم، زندگي سختي داشتم تا اين كه يك روز هنگامي كه براي فروش النگوهايم به مغازه طلافروشي در بازار تهران رفتم، سر درد دلم با مرد طلافروش باز شد. او به من پيشنهاد ازدواج داد و مرا به عقد موقت 5 ساله‌اش درآورد. البته همسرم «رضا» يكي از دوستانش را هم به عنوان شاهد نزد امام جماعت مسجد بازار آورد و به طور شفاهي صيغه خوانده شد. در آن روزها ازدواج موقت جايي ثبت نمي‌شد و شوهرم قول مردانه داد كه در يك فرصت مناسب مرا به عقد دائم درآورد اما مدتي كه گذشت، با ناراحتي اظهار كرد همسر اولش به ثبت ازدواج دوم رضايت نمي‌دهد و به اين ترتيب پس از تمام شدن دوره عقد موقت، از هم جدا شديم. اين در حالي بود كه من صاحب پسري شده بودم و براي حفظ آبروي همسرم، نام فاميل خودم را براي پسرمان انتخاب كردم تا پدرش به دردسر نيفتد. البته ناگفته نماند «آقا رضا» از من و فرزندانم هميشه حمايت مي‌كرد و در سايه محبت‌هايش زندگي آرام و راحتي داشتم. با آن كه ديگر رابطه‌اي با هم نداشتيم، اما هيچ وقت در مورد خواسته‌هاي فرزندانم كوتاهي نمي‌كرد. وقتي هم پسرمان «محمد» 15 ساله شد، او را به خارج فرستاد تا آينده خوبي داشته باشد. بدين ترتيب ديگران هم از وجود پسرمان خبردار نمي‌شدند. زن سالخورده در ادامه گفت: چند سال پيش تنها شاهد ازدواج‌مان در يك سانحه رانندگي جان باخت و من هيچ مدركي براي اثبات حرف‌هايم ندارم به جز چند قطعه عكس خانوادگي كه در مسافرت با همسر و فرزندانم به يادگار گرفته‌ايم. در اين سال‌ ها هم چون به آقا رضا قول داده بودم، آبرويش را حفظ كرده و اين راز را فاش نكنم، سكوت كردم اما حالا پسرم هويت واقعي و نام فاميل پدرش را مي‌خواهد و نمي‌توانم مانعش شوم. در ادامه چند شاهد حاضر در دادگاه نيز اظهارات زن سالخورده را تأييد كردند. يكي از آنها با اداي سوگند به قاضي گفت: من پيشكار همسر مرحوم اين خانم بودم و او بارها به من پول داده بود تا براي «شوكت» خانم و بچه‌هايش ببرم. حتي بارها براي پسرش كادوهاي مختلف خريده بود و من آنها را تحويل مدير مدرسه‌اش مي‌دادم تا بچه تشويق به درس خواندن شود. پس از پايان اظهارات شاهدان، قاضي دادگاه فرزندان همسر اول آقا رضا را به دادگاه فرا خواند. آنها در پي اطلاع از خواسته شاكي، با اعتراض شديد گفتند: پس از فوت پدرمان، ارثيه هنگفتي از او به جا مانده و حالا اين مرد ناشناس با طرح ماجراي ساختگي، قصد تصاحب اموال او را دارد و با چنين نقشه‌اي، مي‌خواهد خود را به عنوان يكي از وارثين معرفي كند و به پولي بادآورده برسد اما به هيچ عنوان حرف‌هايش درست و قابل اثبات نيست. بدين ترتيب با درخواست طرفين پرونده، همگي به پزشكي قانوني معرفي شدند تا پس از انجام آزمايش‌هاي لازم، گره كور اين معما گشوده شود. نتيجه آزمايش‌ها حاكي از آن بود كه مرد 50 ساله فرزند مرحوم رضا بوده است. به گزارش شفاآنلاين با اعلام اين نتيجه و به خاطر شباهت ظاهري زياد شاكي با فرزندان مرحوم، دادگاه عكس‌هاي دوره طفوليت شاكي را نيز بررسي كرد كه درستي آنها نيز تأييد شد. بنابراين قاضي محكمه، خواسته شاكي را وارد تشخيص داد .و حكم به اثبات نسب وي با مرحوم پدرش صادر كرد.  
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: