به گزارش شفا آنلاین،کانالی که احتمالاً همه داشتههایش یک واحد آپارتمان و 10نفر پرسنل و چند خط تلفن است. برای پی بردن به درستی این حرف نیاز به تحقیق و آمار و نظرسنجی گسترده هم نیست. همه میدانیم چه خبر است. تا اینجای کار به کیفیت تولید و اعتماد مخاطب و جذابیت برنامه مربوط میشود اما روی دیگر سکه ریزش مخاطب هم از دست رفتن هنر و هنرمندان کشور است.
به عبارت دیگر وقتی مخاطب پای برنامه تلویزیون نمینشیند، هنرمند هم دلیلی برای کار با صدا و سیما نمیبیند. بویژه اینکه وقتی یک نهاد فرهنگی تبدیل به محیطی اداری شد، بودجه و درآمد هم جای دیگری خرج خواهد شد.
کارشناسان میگویند 85 درصد بودجه صدا و سیما صرف حقوق پرسنل و مواردی غیر از برنامهسازی میشود و از آن 15 درصد باقیمانده چهاندازه به هنرمند خواهد رسید، خدا میداند.
یکی دو هفتهای هست که یکی از بازیگران زن و چهرهای آشنا در فیلمها و سریالهای خانوادگی برای بازی در سریالهای آنطرف آبی از ایران خارج شده پس از او کارگردان سریالهای «بدون شرح»، «کمربندها را ببندیم» و «بانکیها» بعد هم عکس هر دو کنار هم در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی منتشر شد. این دو البته نه اولین و نه آخرین هنرمندانی هستند که عطای کار در فضای فرهنگی کشور را به لقایش میبخشند. هنرپیشه مهاجر دیگری پیش از این ماجرا گفته بود چهار کارگردان بنام ایرانی نیز بزودی از ایران خارج خواهند شد تا در سریالهای فارسی خارج از ایران کار کنند.
حسین نوش آبادی سخنگوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اینگونه افراد را در سپهر فرهنگ و هنر ایران مهم نمیداند. او چندی پیش در نشستی مطبوعاتی گفت: «متأسفانه گاهی شاهد این نوع اتفاقات هستیم، اما هنرمندانی که در آثار سخیف شبکههای ماهوارهای بازی میکنند خیلی موقعیت مهمی در کشور ندارند و جزو هنرمندان رده پایین سینما و تلویزیون محسوب میشوند. این افراد به دلیل برداشتهای اشتباه از جامعه بیرونی، جذب شبکههای ماهوارهای میشوند و فکر میکنند با حضور در این شبکهها صاحب شهرت و موقعیت خواهند شد.»
اگرچه توضیحات سخنگوی وزارت ارشاد کاملاً درست است اما باید به نکته مهم دیگری نیز توجه کرد و آن اینکه شبکههای ماهوارهای ابتدا کار خود را با دوبله سریالهای خارجی یا نمایش دوباره فیلمفارسیهای پیش از انقلاب آغاز کردند و در همین مرحله نیز توانستند بخشی از مخاطب ایرانی را جذب کنند. اما در مرحله تازهتر این شبکهها خود درحال تولید فیلم و سریال هستند که قاعدتاً بدون کمک هنرمندان مهاجر توفیق چندانی نخواهند یافت و البته ادامه این روند میتواند از چهرههای دست چندم سریالهای داخلی به چهرههای شاخصتر نیز بینجامد؛ ریزش مخاطب و ریزش هنرمند که مقصر هر دو را نیز باید در ساختارهای فرسوده صدا و سیما و تنگناهای فرهنگی جستوجو کرد.
نگار فروزنده بازیگر سینما که مهاجرت و ترک کردن وطن را خیلی سخت میداند به «ایران» میگوید: «باید شرایط افراد را در نظر گرفت، نباید از فاصله دور از زندگی شخصی آدمها آنچه را خودمان میخواهیم برداشت کنیم.»
او که حالا چند سالی هست در سینمای ایران کم کار شده، میگوید: «بازار کار کساد نیست، واقعیت این است که کار خوب ساخته نمیشود و مسلماً بازیگران درگیر کار خوب نمیشوند. اگر بخواهم کار خوب انجام دهم باید چهار سال خانه نشین شوم. برای نسل من که به عنوان شغل و حرفه به بازیگری و سینما نگاه کرده یعنی همه زندگیاش را برای این حرفه گذاشته، خیلی سخت است که چهار سال کار نکند. وقتی بازیگر میشوی در حقیقت فرصتی برای اختیار کردن شغل دیگری نخواهی داشت. حالا در این چهار سال بیکاری هم زمان را از دست میدهیم، هم فرصتی برای داشتن شغل دیگر نداریم. اگرهم سراغ شغل دیگری برویم چون باب طبعمان نیست، خروجی آن هم خوب نخواهد شد. همه اینها دست به دست هم میدهد تا یک افسردگی سخت را تجربه کنیم.»
با این تعریف یک سوی ماجرا صدا و سیماست و سوی دیگر قضیه دلواپسانی که اجازه گشوده شدن درهای فرهنگی را نمیدهند. فروزنده در توصیف چنین شرایطی میگوید: « 10 سال پیش که کار میکردیم طرفمان یا خانه سینما بود یا صدا و سیما اما حالا...»
فروزنده ترجیح میدهد در خانه بنشیند، اما خیلیها مثل او فکر نمیکنند:« این پدیده از قدیم شروع شده و حالا دارد بزرگ و بزرگتر میشود. سینماگران حرفهای کمتر در سینما دیده میشوند، جماعتی ترجیح میدهند از ایران بروند و عدهای هم مثل من خانه نشینی را انتخاب میکنند.»
فروزنده معتقد است شرایط سینما و تلویزیون نیاز به راهکار و بازنگری اساسی
دارد: «اینکه دیگر جلوی سینماها صف نمیکشند یا اینکه قبلاً بازیگران
مختلف را در فیلمهای مختلف میدیدیم اما حالا اکثر فیلمها بازیگران مشترک
دارند یا اینکه باب شده بازیگر با خودش سرمایه گذار سر کار ببرد، اوضاع
بدی را نشان میدهد.» نتیجه برنامهریزی و سیاستگذاریهای غلط گذشته و
نتیجه دلواپسیهای قیم مآبانه امروز خود را در فرهنگ عمومی نشان میدهد؛
ریزش مخاطب، ریزش هنرمند، تغییر الگو و سبک زندگی عامه مردم هرچه هست امروز
ثمره تلخ دلواپسیهای فرهنگی را میچینیم...ایران