مریم لشگری که 35 سال دارد از تجربه
بینظیر زندگیاش چنین گفت: پیش از اینکه وارد جمعیت هلالاحمر شوم، نسبت
به همدردی و نوعدوستی تصور متفاوتی داشتم، اما با ورود به این حوزه احساس
کردم به دنیای متفاوتی پا گذاشتهام که همه ساکنان آن سعی دارند خیرخواهی
را به بهترین شکل ممکن عملی سازند.
این اتفاق ارزشمند نگاهم را به زندگی تغییر داد، ضمن اینکه حضور همزمان من و همسرم در جمعیت هلال احمر باعث شد تا هر 4 فرزندمان انساندوستی و خیرخواهی برای دیگران را از لابه لای رفتار من و پدرشان بخوبی بیاموزند و برای این فاکتور لذتبخش ارزش والایی قائل شوند.
وی با اشاره به اینکه من و همسرم دختر عمو و پسر عمو هستیم و سال 1376 با یکدیگر ازدواج کردیم ادامه داد: سه سال بعد از ازدواجمان، همسرم به عضویت جمعیت هلالاحمر درآمد و با تعاریف او از فضای کارش، من هم ترغیب شدم به عضویت این مرکز درآیم و در حال حاضر 8 سال، از فعالیتهای داوطلبانهام در جمعیت هلال احمر استان زاهدان میگذرد، اما تجربه امدادرسانی به زائران امام رضا(ع) شیرینترین و دلپذیرترین تجربهای است که در طول سالهای فعالیت در جمعیت هلال احمر به دست آوردهام.
در ادامه محمد علی لشگری با بیان اینکه سال گذشته، برای زیارت حرم امام رضا(ع) در ایام شهادت ایشان به صورت پیاده منطقه باغچه تا مشهد را پیمودم، افزود: تجربه این سفر معنوی برایم خوشایند بود.
پس از بازگشت از اتفاقهای مسیر سفر و خدمت داوطلبانه امدادگران برای همسرم تعریف کردم. همین باعث شد که تصمیم بگیریم برای سال جدید خود را به عنوان امدادگران داوطلب معرفی کنیم. 4 فرزند داریم و به قدری شوق این سفر معنوی و عاشقانه را داشتیم که نگران تنهایی آنها نبودیم و خانه و زندگیمان را به خداوند و امام رضا(ع) سپردیم.
وی ادامه داد: در جاده قدیم نیشابور به مشهد در منطقه رباط
خاکستری، یک کانکس و چادر امداد دایر شده بود که من و همسرم به عنوان تنها
امدادگران داوطلب از زاهدان در آنجا حضور پیدا کرده بودیم و طی 8 روز به
مراجعان متعددی که به دلیل گرفتگی عضلات یا تاول در ناحیه پا نیازمند کمک
بودند، با عشق خدمترسانی کردیم و از اینکه از درد و رنج زائران امام
مهربانیها میکاستیم، احساس خیلی خوبی داشتیم.
معنای عاشقی
خدمت به زوار امام رضا(ع) حس غریبی داشت که تا به حال آن را تجربه نکرده
بودم. آنها با وجود سرمای هوا و برف و کولاک، عاشقانه به سمت بارگاه امام
هشتم(ع) قدم برمیداشتند و خستگی و سختی راه را فراموش میکردند. یخبندان
باعث احساس سرمای آنها نمیشد زیرا به نگاه گرم امامشان دلگرم بودند.
مریم
لشگری با بیان این جملات میگوید: در مقابل آن همه عشق و علاقه، خدمت
بیچون و چرا به زوار امام رضا(ع) را یک سعادت برای خود میدانستم، برای
همین با جان و دل سعی میکردم خستگی راه از تن آنها بگیرم و با روی گشاده
برخورد کنم. مجذوب آن همه دلدادگی شده بودم و با وجود اینکه از طلوع تا
غروب خورشید به بیش از 100 نفر خدمت میکردم، خستگی برایم معنا نداشت.
علاوه بر این هر زمان که کاروانها برای وعده ناهار و شام و استراحت در
چادرها یا حسینیههای بین راه توقف میکردند همراه تعداد دیگری از بانوان
داوطلب خود را به استراحتگاهها میرساندیم و به مشکلات زائران که از شدت
سرمای هوا، خیس شدن لباس هایشان و مسیر طولانی که در پیش داشتند ایجاد شده
بود رسیدگی میکردیم. علاوه بر این سعی میکردیم کمتر از مواد شیمیایی و
آمپول برای رفع ناراحتی زوار استفاده کنیم و به جای آن از ترکیب روغنهای
مخصوص و گرم نگه داشتن اندامها به کمک پوششهای پلاستیکی و بانداژ استفاده
میکردیم.
برکت زندگی
عشق به امام رضا(ع) و قائل بودن به اینکه تمام موهبتهای زندگیام را از
ایشان دارم، مهمترین دلیل حضورم در این فرصت ناب بود و غرق شدن در عشق به
امام رضا(ع) و زائرانش باعث شده بود، روزی که به سمت زاهدان باز میگشتم،
احساس کنم دلم برای فرزندانم تنگ شده است.
مریم لشگری ادامه داد: روز شهادت امام رضا(ع) برای زیارت آن حضرت به حرم مطهر رفتیم. حال و هوای آن روز با همه دفعاتی که به زیارت رفته بودم فرق داشت. باورم نمیشد بتوانم بر ضریح بوسه بزنم اما درهمان لحظات خوب میدانستم امام مهربانیها، پاداش خدمت به زائرانش را عطا کرده است برای همین از ایشان خواستم سعادت امدادرسانی به زائران پیاده امام حسین(ع) در اربعین و خدمترسانی به زوار پیاده صحن و سرای رضوی را روزی سال آینده من و همسرم قرار دهد، تا به زندگی ساده و صمیمی ما برکت بیشتری ببخشد.ایران