کد خبر: ۸۳۹۹۳
تاریخ انتشار: ۱۷:۴۰ - ۱۰ آبان ۱۳۹۴ - 2015November 01
شفا آنلاین>اجتماعی>شب گذشته یکی از خبرنگاران خبرآنلاین در بلوار کشاورز حوالی میدان ولیعصر، مورد زورگیری واقع شد و دو دزد، تلفن‌همراه او را ربودند.
به گزارش شفا آنلاین،این زورگیری ساعت 9:30 شب رخ داده است. 

روایت این همکار خبرآنلاین از دزدی‌ شب گذشته در میدان ولیعصر را در ادامه می خوانید؛

بعد از اتمام ساعت کاری، برای خرید یک پالتو به مغازه‌ای در ضلع شمالی میدان ولیعصر رفته بودم. آن چیزی که می‌خواستم را انتخاب کرده بودم. قصدم این بود برای خرید با یکی از دوستان همراه باشم و منتظر او بودم. بعد از تماس با این دوست متوجه شدم باید حدود 20 دقیقه‌ای منتظر باشم و برای این که مزاحم فروشندگان نباشم، به بلوار کشاورز رفتم و در اولین صندلی نشستم. صندلی‌ای که در 10 متری کانکس نیروی انتظامی بود و با آرامش خاطر از این که در نزدیکی پلیس هستم و امنیت برقرار است، موبایل خود را درآورده و اقدام به ارسال اطلاعاتی برای دوستانم کردم.

ساعت 9:30 بود و شلوغی معمول اطراف میدان ولی‌عصر و ابتدای بلوار کشاورز بر فضا حاکم بود. همه چیز مثل همیشه بود و هیچی چیزی خبر از یک اتفاق عجیب نمی‌داد. می‌دانستم باید 10 دقیقه دیگر منتظر باشم و تصمیم داشتم این مدت را با دوستانم در مورد خریدی که قرار است انجام دهیم «چت» کنیم. گوشی در دستانم بود و هندزفیری در گوش‌هایم. به یک‌باره دستی از پشت سرم آمد و گوشی موبایل را از دستم قاپید.

ابتدا فکر کردم دوستانم زودتر رسیده‌اند و قصد شوخی با من دارند. در کسری از ثانیه متوجه شدم مساله چه قدر جدی است. فورا بلند شدم و به دنبال فردی که گوشی را از دستم قاپیده بود، دویدم. سرعت او باورنکردنی بود و در دو ثانیه به ابتدای خیابان رفت و یک موتور آپاچی مشکی که منتظر او بود فورا راه افتاد. من دنبال آن‌ها بودم و این اشخاص با خلاف جهت رفتن میدان ولیعصر ازسمت غرب به شمال، به راحتی از مهلکه گریختند. فریادهای «دزد، دزد» من تاثیری نداشت و مردم تماشاگر صحنه بودند. البته یک سرباز نیروی انتظامی که این اتفاق در چند متری او رخ داد هم صحنه را تماشا می‌کرد.

بعد از چند ثانیه تعداد زیادی از شهروندان که شاهد صحنه بودند و تمام صحنه گوشی‌قاپی را از ابتدا تا انتها نظاره کرده بودند، به سمت من آمدند و با زنگ زدن به 110، پلیس را هم آگاه کردند. یکی از مغازه‌داران اطراف میدان، با یک بطری آب‌معدنی آمد و سعی داشت من را آرام کند. بدنم در حال لرزیدن ناشی از شوک این واقعه بود و برایم باور پذیر نبود که دسترنج دو ماه کار کردنم در چند ثانیه از دستم رفته است. مردم برای دلداری در همان ثانیه‌های اول شروع به تعریف خاطراتی می‌کردند که سارقین با چاقو به کسی از او دزدی کرده است آسیب‌های جدی زده و خدا را شکر کن با وجود چاقویی که دزد در دست داشت، آسیبی به تو نرسید.

بعد از حدود 10 دقیقه از تماس، یک پلیس موتورسوار آمد. بعد از این که پرسید محل دقیق سرقت کجا بود، مرا همان‌جا کنار کیسوک پلیس پیاده کرد و گفت این جا در محدوده کلانتری ما نیست و باید منتظر باشی افرادی از کلانتری دیگر بیایند. 20 دقیقه هم منتظر بودم تا از کلانتری دیگر کسی بیاید که انگار قرار نبود بیایند. دو افسر پلیس دیگر آمدند و شکایت اولیه را تنظیم کردند. بعد از نوشتن برگه‌ای، مرا رها کردند تا با همان حال و بدن سرد، تا کلانتری‌ای حدود 20 دقیقه دورتر پیاده بروم. آن جا هم تنها یک شماره پرونده به من دادند و قرار شد در روز آینده برای تجسس و رسیدگی بیشتر دوباره بروم.خبرآنلاین

نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: