کد خبر: ۸۳۹۸۱
تاریخ انتشار: ۰۲:۴۷ - ۱۱ آبان ۱۳۹۴ - 2015November 02
شفا آنلاین>اجتماعی>داشتن اتاقی از آن خود، مهم‌ترین خواسته‌شان است. همان فضای کوچکی که دوست دارند تنها با یک میز، صندلی و چراغی برای مطالعه پر شده باشد. اما اینجا کمتر می‌توان فضایی اختصاصی برای خود یافت. اینجا در پانسیون دانشجویی.
به گزارش شفاآ نلاین،معمولاً دانشجویانی که نتوانسته‌اند در خوابگاه‌های دانشجویی اتاقی برای خود پیدا کنند یا دانشگاه‌شان خوابگاه ندارد، به سراغ خوابگاه‌های خصوصی یا همان پانسیون‌ها می‌روند، ساختمان‌هایی که مانند خوابگاه‌های دانشجویی طراحی شده‌اند و برحسب توانمندی مالی دانشجویان ماهانه اجاره داده می‌شوند.

 اما آنچه در این فضا کیمیاست، همان اتاق اختصاصی یا فضایی مناسب برای مطالعه است. اغلب این پانسیون‌ها اتاق‌های تک نفره و دو نفره ندارند و فضایی جداگانه برای مطالعه دانشجویان هم در نظر نگرفته‌اند. به گفته دانشجویان، پانسیون‌ها هر طور که مدیرشان مایل باشد، اداره می‌شود و معمولاً فقط به عنوان فضایی برای ماندن در نظر گرفته می‌شوند و نه فضایی برای زندگی کردن.

یکی از این پانسیون‌ها که سری به آن می‌زنم، در یکی از کوچه‌های سربالایی اطراف میدان آرژانتین تهران قرار دارد. کنار نام پانسیون این کلمات به چشم می‌خورد «با مجوز رسمی از سازمان میراث فرهنگی و اتحادیه هتلداران.»

وارد حیاط کوچکی با سقف سر پوشیده و خیلی کوتاه می‌شوم. همه جا را بوی کتلت پر کرده است. سقف با پارچه‌های قرمز و سیاه تزئین شده. یک آیینه قدی روی دیوار نصب شده و کنارش یک میز اتو و اتویی که دوشاخه‌اش از برق جدا شده.

آشپزخانه مشترک است و سمت چپ حیاط کوچک واقع شده. ناخودآگاه این حیاط من را یاد جاهایی می‌اندازد که در آنها مجلس عقد و عروسی برگزار می‌شود. در گوشه‌ای از حیاط کوچک دفتر مدیریت قرار دارد و خانمی که مدام با تلفن حرف می‌زند، با نگاهی زیر چشمی می‌پرسد: «کارمندی یا دانشجو؟» کمی مکث می‌کنم و جواب می‌دهم: «کارمند.»

خانم همان طور که گوشی تلفن دستش هست، توضیح می‌دهد: «باید کارت ملی، شناسنامه و گواهی اشتغال به کار بیاوری وگرنه اتاق نمی‌شود. اتاق یک تخته نداریم. دو تخته و چهار تخته داریم. دو تخته 575 هزار تومان که الان پر است. چهار تخته هم 470 هزار، 6 تخته 350 هزار تومان و...»

- اما من اتاق یک تخته می‌خواهم.- نداریم. اتاق‌های چهارتخته و 6 تخته هم همان امکانات را دارند؟ چرا دنبال اتاق تک نفره‌ای؟

خانم مدیر اتاق چهار تخته را نشانم می‌دهد، کل امکانات اتاق یخچال، یک دستگاه مودم اینترنت و تختخواب است. تخت چهارم که خالی است و اتفاقاً طبقه دوم هم هست، جایی است که اجاره داده می‌شود. کنار تخت‌ها ظرف و ظروف ساکنان قرار دارد. از بشقاب و کاسه گرفته تا چای و نسکافه. در همه این ساختمان هم اتاق وی‍‍ژه مطالعه دیده نمی‌شود و بجز حمام و دستشویی مشترک در این طبقه، هیچ فضای دیگری وجود ندارد.

از پانسیون خارج می‌شوم که دختر جوانی صدایم می‌زند. «می‌خواهی اینجا پانسیون بشی؟»
ندا 25 سال دارد و دانشجوی یکی از دانشگاه‌های تهران است. می‌گوید، چون برای ثبت نام دانشگاه و خوابگاه دیر اقدام کرده، مجبور شده این ترم پانسیون شود. بعد از یک هفته جست‌وجو اینجا را برای زندگی انتخاب کرده: «شنیدم کارمندی و قراره بیایی اتاق ما. می‌خواستم بهت توصیه کنم، نیایی. می‌دونی ما همه دانشجوییم و اصلاً فضا برات مناسب نمی‌شه...»

ندا تند و تند حرف می‌زند و اصلاً فرصت جواب دادن به من نمی‌دهد. او سعی می‌کند به هر قیمتی شده راضی‌ام کند که از زندگی در پانسیون آنها یا دست‌کم اتاقشان منصرف شوم. او همچنین برایم می‌گوید که اگر بعد از ساعت 10شب به پانسیون برسند، مسئولان در را به رویشان باز نمی‌کنند: «البته باز هم از خوابگاه وضعیت بهتری داریم، خوابگاه‌ها که آخرین ساعت عبور و مرورشان ساعت 30/20 شب است.

نه می‌شود به تئاتر رفت و نه شام بیرون. البته من همین ترم اینجا هستم اینجا واقعاً برایم گران است. پانسیون‌های اطراف میدان انقلاب و ولی‌عصر را هم گشتم اما هم از دانشگاهم دور بودند و هم واقعاً شرایط بدی داشتند. می‌دونی یعنی اصلاً جای زندگی نبودند. تو هم بهتره با کارمندها هم‌اتاق بشی. بیشتر علاقه‌هایتان به هم می‌خورد.»

وقتی به ندا می‌گویم قصد اجاره این اتاق را ندارم، نفسی به راحتی می‌کشد: «می‌دونی اصلاً هم‌اتاق کردن کارمندها با دانشجوها کار درستی نیست. چند روزی هم‌اتاق کارمند داشتم؛ به خاطر او مجبور شدم اتاق دو تخته‌ام را رها کنم و به این اتاق چهار تخته بیایم. هم اتاقم مدام تا صبح با تلفن حرف می‌زد. اصلاً ملاحظه من را نمی‌کرد. حالا که قرار نیست اینجا را بگیری، باید بگم خیلی خوشحالم.» و بعد با خوشحالی و به پهنای صورت می‌خندد.

فرانک، دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه غیرانتفاعی خاتم است. او هم تجربه‌های زیادی از پانسیون‌های دانشجویی دارد. او الان در پانسیونی نزدیک میدان انقلاب زندگی می‌کند. دانشگاه فرانک خوابگاه دانشجویی ندارد و دانشجوهای آن مجبورند در پانسیون زندگی کنند: «یک هفته کامل دنبال خوابگاه بودم. جاهایی را دیدم که هرگز باور نمی‌کنید، اصلاً جای انسان نبودند. نزدیک میدان فاطمی خوابگاهی را دیدم با ماهانه 300 هزار تومان، دوش و سرویس بهداشتی‌اش دقیقاً مثل خانه‌های 200سال پیش بود. کثیف و نامرتب.»

او اتاق 6 تخته‌اش را ماهانه 350هزار تومان اجاره کرده است: «این اتاق حتی یک کمد هم ندارد، مجبور شده‌ام لباس‌هایم را در یک قفسه کتاب که خودم خریده‌ام، بگذارم. این اتاق آنقدر کوچک است که جا نداریم تکان بخوریم. از وضعیت اینترنت هم که دیگه نگم هر لحظه قطع می‌شه، فکر نکن من می‌گم همه از شرایط اینجا ناراضی‌اند، از همه بپرس.»

اتاق فرانک و دوستانش آنقدر شلوغ است که جای تکان خوردن هم ندارند، در گوشه‌ای از اتاق وسایل کپه شده بچه‌ها قرار دارد و موکت اضافی هم گوشه‌ای لوله شده. چون آشپزخانه فضای کافی ندارد مقداری از لوازم آشپزخانه هم در گوشه تلنبار شده‌اند.

مریم، هم‌اتاقی فرانک دو سال است در پانسیون زندگی می‌کند: «مهم‌ترین ضعف پانسیون ما این است که از هر قشر و طبقه‌ای پذیرش می‌کند، بعضی پانسیون‌ها فقط دانشجو می‌پذیرند. این خوب است. فضای ذهنی بچه‌ها مثل هم است. فکر کن یک بار هم‌اتاقم آرایشگر بود تا صبح آهنگ گوش می‌داد. یک بار هم یک کارمند که از دست ما دانشجوها کلافه شده بود.»

دوباره یاد ندا می‌افتم و اینکه چقدر از هم اتاق نشدن با یک کارمند احساس رضایت و خشنودی کرده بود.
فرانک، مریم و سارا اما یکصدا از نبود فضایی برای خودشان گلایه دارند. پانسیون‌هایی که سوئیت هستند و نشیمن دارند، خیلی گران هستند و با بودجه بیشتر دانشجوها همخوانی ندارند. پانسیون آنها یک اتاق مطالعه کوچک دارد، فضایی که به خاطر کوچک بودن اتاق‌ها دیگر شبیه اتاق مطالعه نیست و بیشتر بچه‌ها برای فرار از فضای شلوغ اتاق‌ها، به آن پناه می‌آورند.

فرانک با خنده تعریف می‌کند: «حالا نکته جالب اینجاست که همین اتاق کوچک و پر سر و صدا که به اصطلاح اتاق مطالعه است، درست به اتاق ماشین لباسشویی چسبیده. گاهی در این اتاق بین بچه‌ها بحث و دعوا می‌شود. این جور موقع‌ها واقعاً نمی‌دونم باید به کجا فرار کنم.»

قیمت اتاق در پانسیون‌های مختلف تهران تقریباً مشابه هم است. برای اتاق‌های یک تخته در شمال شهر تهران از 800-700 هزار تومان و برای اتاق‌های 6 تخته و چهار تخته ماهانه 500-400 هزار تومان. پانسیون‌های مرکز و جنوب شهر تهران هم که اتاق‌های تک نفره کمتر دارند و اجاره اتاق‌های چند نفره‌شان بین 200 تا 300 هزار تومان در ماه متغیر است، هر چند گاه قیمت‌های کاملاً متفاوت را هم در این میان می‌توان دید.

سحر، دانشجوی دکترای روانشناسی بعد از مدت‌ها جست‌وجو، توانسته پانسیونی مناسب پیدا کند: «اتاق ما دو نفره است. اتاق ما در خوابگاه دانشگاه شلوغ بود و رفت و آمد بعد از هشت شب ممنوع. برای همین با دوستم اتاق دو نفره‌ای اجاره کردیم و بابتش هر نفر ماهی 680 هزار تومان می‌پردازیم. اینجا هم معنای حریم خصوصی چندان رعایت نمی‌شود و جایی برای مطالعه نداریم، شاید دلیلش این است که اصلاً فرهنگ پانسیون‌داری اینجا جا نیفتاده، مثل لغتش که وارداتی است.

به نظر من پانسیون‌دارها هر طور که بخواهند، پانسیونشان را اداره می‌کنند و کسانی هم که خواهان اتاقند از سر اجبار این اتاق‌ها را اجاره می‌کنند چون اصل قضیه اقتصاد است. کسانی که چندان پولدار نیستند، سراغ پانسیون‌ها می‌روند، کسانی که نمی‌توانند برای خودشان خانه‌ای اجاره کنند و پانسیون‌دارها هم این نکته را فهمیده‌اند و اتاق‌هایشان را با کیفیت حداقلی در اختیارشان می‌گذارند. بیشتر متقاضیان پانسیون‌ها دخترها هستند که مجبورند برای اقامت در جایی امن که مورد تأیید خانواده‌شان است، همین شرایط را بپذیرند.»
به عقیده او، پانسیون‌دارها، پانسیون‌ها را بیشتر به عنوان مکانی فیزیکی می‌بینند که هر چقدر پرترش کنند سود اقتصادی بیشتری می‌برند و نه یک حریم خصوصی که در آن ارزش و شأن آدم‌ها رعایت شود.
هر چه هست، دانشجویان ساکن اینجا دنبال جایی هستند که بتوانند براحتی در آن بنشینند، بنویسند و بخوانند. اتاقی از آن خود.ایران
 

نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: