به گزارش شفا آنلاین،براساس آمارهای ارائهشده، نرخ مشارکت زنان در بازار کار کشورهای
پیشرفته آمریکای شمالی و کانادا، حدود ٥٠ درصد است، درحالیکه این عدد در
کشورهای خاورمیانه، بین ١١ تا ١٣ درصد است. نرخ اشتغال زنان در ایران،
براساس آمارهای سازمان مدیریت و برنامهریزی، حدود ١١ درصد و براساس برخی
آمارهای غیررسمی، بالغ بر ١٣ درصد است.
با توجه به اینکه نیمی از کل جمعیت
جهان را زنان تشکیل میدهند و دوسوم ساعات کار انجامشده مربوط به زنان
است، فقط یکدهم درآمد جهان و فقط یکصدم مالکیت اموال و داراییهای جهان
به زنان اختصاص یافته است.
بنابراین نابرابری برای زنان در تمامی جوامع کموبیش وجود دارد که در برخی از سازمانهای جهانی در چند سال اخیر به این مسئله بیشتر توجه شده و در برنامهریزیهای خرد و کلان اقتصادی و اجتماعی سازمانهای مختلف جهانی قرار گرفته است. در همین رابطه وحیده نگین، مشاور مأمور بانوان و خانواده وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی، در توضیحاتی را در رابطه با وضعیت جمعیت زنان فعال در حوزه اقتصاد کشور ارائه کرده است که در ادامه خواهید خواند.
درحالحاضر وضعیت جمعیت فعال اقتصادی کشور به چه صورت است؟
بر اساس تعریف مرکز آمار، تمامی جمعیت ١٠ سال و بیشتر کشور که طبق تعریف
کار، در تولید کالا و خدمات مشارکت داشته یا از قابلیت مشارکت برخوردار
بودهاند، جمعیت فعال اقتصادی محسوب میشوند. براساس آمارهای مرکز آمار
ایران، جمعیت ١٠ سال و بیشتر فعال اقتصادی یا افراد دارای قابلیت فعالیت
اقتصادی کشور در فصل بهار سال جاری بیش از ٦٤ میلیون نفر اعلام شد.
این در حالی است که ٣٨ درصد این جمعیت، یعنی چیزی در حدود ٢٤میلونو ٥٠٠ هزار نفرشان مشارکت اقتصادی دارند و مابقی مشارکت اقتصادی ندارند. ضمن اینکه نرخ مشارکت مردان در حدود ٦٣ درصد و زنان در حدود ١٣درصد است. درحقیقت براساس اعلام مرکز آمار از مجموع جمعیت شاغل کشور، بیش از ٢٠ میلیون نفر شامل مردان و حدود ٤میلیونو ٢٩٠ هزار نفر شامل زنان میشود. به عبارت دیگر ٦٢ درصد از جمعیت ١٠ سال و بیشتر کشور، در گروه جمعیت غیرفعال اقتصادی قرار میگیرند که رقمی حدود ٤٠ میلیون نفر میشود که بخش اعظم آنان زن هستند. نسبت مردان فعال به زنان فعال از نظر اقتصادی بیش از پنج برابر بوده است.
چند درصد از زنان کشور در گروه غیرفعال اقتصادی قرار دارند؟
براساس آمارها حدود ٨٧ درصد از جمعیت زنان کشور، بهلحاظ اقتصادی، غیرفعال
محسوب شدهاند. به عبارت دیگر اگر نیمی از جمعیت ١٠ سال و بیشتر کشور را
زنان در نظر بگیریم، ٣٢ میلیوننفرشان را شامل میشود، از این ٣٢ میلیون،
٨٧ درصد یعنی رقمی در حدود ٢٨ میلیوننفر غیرفعال اقتصادی هستند. این
درحالی است که از مجموع جمعیت زنان ١٠ سال به بالای کشور، ١٨,٩ درصد محصل،
٣.٦ درصد دارای درآمد بدون کار و ٦٠ درصد آنان زنان خانهدار هستند.
کارشناسان معتقدند ترکیب جمعیتی کشور وارد «پنجره جمعیتی» شده است. شما شرایط پنجره جمعیتی را برای زنان چگونه میبینید؟
٧١ درصد جمعیت کشور سنی در بین ١٥ تا ٦٠ سال دارند. این شرایط باعث شده است
ایران از سال ١٣٨٥ وارد مرحله پنجره جمعیتی یا پنجره فرصتها شود.
بهرهبرداری از فرصت پنجره جمعیتی و تبدیل آن به فرصت اقتصادی و اجتماعی
مستلزم توانمندسازی و مقتدرسازی جوانان برای توسعه اقتصادی، گسترش فرصتهای
شغلی، سرمایهگذاری مطلوب، بهبود کیفیت سرمایه انسانی و فراهمکردن
فرصتهایی برای حضور زنان در بازار کار است.
به عبارت بهتر، پنجره جمعیتی
یکی از مهمترین مراحل در ساخت سنی یک جمعیت است، بهطوریکه اقتصاددانان
از آن بهعنوان موهبت جمعیتی نام میبرند. البته تهديدآميزبودن يا
فرصتبودن پنجره جمعيتي كشور تا حد زيادي به نگرش و عمكرد نظام در ارتباط
با اين مسئله بستگي دارد. در دوره پنجره جمعیتی، عرضه نیروی کار بالقوه به
سطح بالایی میرسد و طبیعتا نیمی از افراد یک جمعیت را زنان تشکیل میدهند.
اشاره کردم بیش از ٦٤ میلیون نفر از جمعیت کشور ١٠سالهاند بیشتر از ١٠
سال دارند که ٣٨ درصدشان فعال اقتصادی هستند، باید ٥٠ درصد این ٣٨ درصد را
زنان تشکیل دهند، اما فقط ١٣درصد آن به زنان اختصاص دارد. یعنی حدود
چهارمیلیونو ٢٣٠ هزار نفر از زنان کشور فعال اقتصادی محسوب میشوند و این
اصلا در شأن زنان ایران اسلامی نیست. در بحث پنجره جمعیتی نیز همین نسبت
قابل اعمال است.
آیا آماری وجود دارد که میانگین سن ورود افراد به بازار کار را
نشان دهد؟ اساسا سن ورود کارجویان به بازار کار روبهکاهش است یا افزایش؟
میانگین سن ورود افراد به بازار کار در حدود ٢٧,٣ سال است. این رقم در
سالهای ٩١ و ٩٢ به ترتیب برابر با ٢٨ و ٢٧.٨ سال بوده که بیانگر کاهش سن
ورود به بازار کار در کشور است.
توزیع اشتغال در بخشهای مختلف برای زنان به چه صورت است. پیش از
این گفته شده بود بیشترین استقبال بازار کار از زنان، در بخش خدمات است.
حدود نیمی از زنان شاغل، در بخش غیررسمی فعالیت دارند. ضمن اینکه متأسفانه
درحالحاضر شاهد نبودن تعادل در توزیع اشتغال زنان در بخشهای مختلف هستیم؛
بالاترین تراکم اشتغال زنان در بخش خدمات است. میزان اشتغال زنان در این
بخش به نسبت سایر بخشها بسیار قابلتوجه است، بهنحویکه براساس نتایج طرح
آمارگیری از نیروی کار در بهار سالجاری، یک فاصله حدود ٢٦درصدی بین
اشتغال زنان در بخش خدمات و صنعت وجود دارد.
در بهار ٩٤ تنها حدود ٢٤ درصد
از اشتغال بخش صنعت به زنان اختصاص داشته، این نسبت برای بخش کشاورزی نیز
حدود ٢٥درصد است. درعینحال اما سهم اشتغال زنان در بخش خدمات در فصل مذکور
٥٠درصد اعلام شده است. بررسی توزیع شاغلان در بخشهای عمده اقتصادی،
بیانگر این موضوع است که درحالحاضر از سهم زنان در بخش کشاورزی همانند
مردان کاسته شده و بیش از نیمی از زنان در بخش خدمات فعالیت میکنند.
اما
اینکه چرا تراکم اشتغال زنان در بخش خدمات بیش از سایر بخشهاست میتواند
دلایل مختلفی داشته باشد، از جمله اینکه ما نتوانستهایم توانمندیهای زنان
را تا آن حد بالا ببریم که بتوانند پاسخگوی اشتغال در بخشهای کشاورزی و
صنعت باشند و از طرف دیگر نیز این بخشها نتوانستهاند شرایطی را فراهم
کنند که زنان بتوانند برای اشتغال به سمت آنان گرایش پیدا کنند.
من معتقدم که زنان ایرانی ظرفیتها و توانمندیهای بالقوه بسیاری برای فعالیت در بخشهای مختلف دارند که متأسفانه تاکنون در بالفعلکردن آنها کمتر موفق بودهایم. بدونشک تمرکز اشتغال زنان در بخش خدمات نمیتواند چندان با چشماندازهای توسعه فراگیر و مقاومسازی اقتصاد ملی همخوانی داشته باشد.
براساس گفتههای شما وضعیت اشتغال زنان در مقایسه با مردان چندان قابل دفاع نیست. اما چندوقت پیش شما اشاره کرده بودید که تحصیلات بیشتر زنان منجر به بروز تغییراتی در اشتغال آنان شده است. در این زمینه بیشتر توضیح دهید؟
بله. زنان در تمام گروههای عمده شغلی، نسبتی بهمراتب کمتر از مردان را به
خود اختصاص دادهاند، بهگونهای که نرخ بیکاری زنان در سالهای اخیر
همواره دوبرابر مردان بوده است. در بهار سال جاری نیز نرخ بیکاری مردان
٩درصد و زنان بیش از ١٩درصد اعلام شده است؛ اما در میان جمعیت متخصصان،
نسبت زنان در مقایسه با مردان قابلتوجه است. به دلیل تحصیلات بیشتر زنان
تغییراتی نیز در اشتغال آنان در گروههای عمده شغلی در جهت ارتقای موقعیت
زنان رخ داده است.
نسبت جمعیت مردان فعال دارای تحصیلات عالی به کل جمعیت مردان فعال، ١٦,١ درصد و نسبت جمعیت زنان فعال دارای تحصیلات عالی به کل جمعیت زنان فعال، ٤٨.٢ درصد است. بنابراین با افزایش سطح تحصیلات، امکان فعالیت اقتصادی برای این گروه از زنان بیشتر فراهم شده است.
اساسا شما قائل به تفکیک جنسیتی در بحث اقتصاد و اشتغال هستید؟
خیر. تفکیک شغلها به زنانه و مردانه، ضمن ایجاد محدودیتهایی در انتخاب
شغل، سبب دستمزد کمتر، پرستیژ پایینتر و بدوناقتدار اینگونه شغلها شده و
انگیزه ورود به بازار کار را کاهش میدهد. در کشور ما، زنان همواره
دوشادوش مردان در صحنههای مختلف حضور داشتهاند، اما هیچگاه این حضور،
به مشارکتی جدی در صحنههای اقتصادی تبدیل نشده بود و زنان معمولا به
سادهترین کارها در پایینترین ردهها اشتغال داشتند؛ ولی در سالهای اخیر،
با تغییرات اجتماعیای که در کشور رخ داده، گرایش زنان، به عرصههای
فناوری، دانش و کارآفرینی، افزایش یافته است. امید است که این روند، به
مشارکتی جدی و فعال تبدیل شود؛ زیرا این افزایش کیفی اشتغال زنان، میتواند
در بخشهای مختلف جامعه، اثرات حائزاهمیتی داشته باشد.
از جمله، موجب بالارفتن سطح درآمد خانواده و بهتبع آن، بالارفتن سطح رفاه آن خانواده خواهد شد و دراینمیان، بار سرپرستی خانواده برای مردان، سبکتر و با بالارفتن عرضه نیروی کار، سطح دستمزدها و هزینه تولید و قیمت محصولات، کمتر میشود.
اگر در جامعهای ضریب باسوادی، تندرستی، شاخصهای تغذیه، تأمین مسکن، ایجاد اشتغال و درآمد افزایش یابد اما توزیع آن در میان زنان و مردان متعادل نباشد، آن جامعه توسعهنیافته و بهعبارتی از نظر توسعهیافتگی نامتوازن است. توسعه انسانی بهمعنای تلاش برای دستیابی به زندگی بهتر و ایجاد زمینههای توانمندی است که با توجه به روشهای موجود بر اساس درآمد بالاتر، آموزش بهتر و سطح بالای سلامت برای همه اقشار مردم، قابل تحقق است.
اشتغال زمانی رسمیت پیدا میکند که در آمارهای بیمهای سازمان تأمین اجتماعی منعکس شود. وضعیت آماری زنان در این زمینه چگونه است؟
تا پایان سال ١٣٩٣ حدود ٢,٥ میلیون نفر بیمهشده زن تحت پوشش سازمان تأمین
اجتماعی بودهاند. بهعبارتی حدود ١٨ درصد از بیمهشدگان را زنان تشکیل
میدهند. در پنجسال اخیر نرخ رشد بیمهشدگان زن برابر ١٥.٥ درصد و این نرخ
برای بیمهشدگان مرد ٤.٤ درصد بوده است.
حدود ٢٨.٥درصد از بیمهشدگان جدیدالورود (تقریبی از اشتغال جدید بخش رسمی کشور) سازمان تأمین اجتماعی در سال ١٣٩٣ را زنان تشکیل میدهند. این سهم در سالهای ١٣٩١ و ٩٢ بهترتیب برابر با ٢٣.٥ و ٢٦.٤ درصد بوده است که بیانگر روند روبهرشد اشتغال رسمی زنان است.
زنان ایرانی پتانسیلهای بالقوهای برای حضور در عرصه اشتغال
دارند، باوجوداین چرا ما هنوز نتوانستهایم این پتانسیلهای بالقوه را
بالفعل کنیم؟
البته در سالهای اخیر میزان نرخ رشد اشتغال زنان در بخش رسمی زیادتر شده
است اما همچنان موانع و محدودیتها برای بهصحنهکشاندن زنان همانند
محدودیتهای خانوادگی، فقدان شرایط اجتماعی مناسب برای کارکردن، گسترش نگاه
جنسیتی، قضاوت مبتنیبر عدمتوانمندی زنان در توسعه و در یک کلام فرهنگ
حاکم بر جامعه که عمدتا فرهنگ مردسالارانه است، از جمله عوامل کاهشدهنده
حضور و مشارکت واقعی زنان هستند.
با توجه به بالارفتن سطح تحصیلات دختران و زنان به نظر میرسد جذب این تعداد نیروی تحصیلکرده در سازمانهای دولتی موجود که اکثرا با تورم نیروی انسانی مواجه هستند، عملی نباشد. بخش خصوصی نیز با توجه به گستره محدود آن در ایران طبیعتا نتوانسته است در جذب این سرمایههای ملی موفقیت قابلتوجهی داشته باشد. یکی از راهکارهای مهم جهت حل این معضل، توسعه کارآفرینی در میان زنان و دختران دانشگاهی و حمایت از فعالیت زنان در بخش تعاونی است.
با توجه به اهمیت ایجاد تعادل بین کار و زندگی خانوادگی برای زنان به نظر میرسد زنان در قالب تعاونیها ضمن پذیرش مسئولیتهای زنانه خود بهتر میتوانند نقشآفرینی اجتماعی- اقتصادی داشته باشند ضمن اینکه فعالیت زنان تعاونگر یک نمونه گویا و خوب از گسترش «خیر جمعی» است.شرق