شفاآنلاین:اجتماعی>آنگوس دیتون، اقتصاددان اهل اسکاتلند، چند روز قبل برنده جایزه نوبل اقتصاد شد و برای اولینبار، این جایزه نه به دلیل تحلیلهای خالص اقتصادی بلکه برای نظریه اقتصادی درباره رفاه و بهزیستی مردم، به این استاد اقتصاد دانشگاه پرینستون تعلق گرفت.
به گزارش
شفاآنلاین:
«آنگوس دیتون» نظرات جالبی را مطرح کرده است. به نظر او در سطح اقتصاد خرد، اگر واقعاً درباره چگونه زندگی کردن مردم نگران باشید باید به افرادی توجه کنید که درآمد سالانه آنها در ایالاتمتحده کمتر از 75هزار دلار در سال است. درآمد بیش از این مقدار نقش سرنوشتسازی در احساس شادمانی ندارد.
برای درک این موضوع، ما باید بین دو نوع اندازهگیری رفاه و بهزیستی انسانها تمایز قائل شویم. محققان بهصورت سنتی از مردم میخواهند که میزان رضایت از زندگی را بین یک تا 10 نمره دهند. اخیراً پژوهشگران به این نتیجه رسیدهاند که این سؤال باید دقیقتر پرسیده شود، مثلاً میشود از مردم پرسید سطح اضطراب یا غم یا شادمانی آنها یا لذتی که از یک روز خود میبرند با معیار یک تا 10، چقدر است؟ و بعد سؤال کلیدی که مطرح میشود این است: «آیا پول میتواند شادمانی بیاورد؟»
دیتون همراه با همکار دیگرش دنیل کانمن، برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال 2002، به این نتیجه رسیدهاند که در آمریکا پاسخها به نوع سؤالاتی بستگی دارد که شما میپرسید. اگر از مردم بهطور کلی درباره میزان رضایت آنها پرسیده شود، پول نقش مهمی ایفا میکند. هرچقدر درآمد مردم بیشتر باشد، رضایمتندی بیشتری را گزارش میدهند.
اما، این موضع درباره تجربیات عینی زندگی صدق نمیکند. در افرادی که درآمد سالانه کمتر از 75 هزار دلار دارند، پول بیشتر به معنای شادمانی بیشتر است، اما وقتی درآمد افراد به سطح قابلقبولی (بالای ?? هزار دلار در سال) میرسد، احساس شادمانی با درآمد نسبت مستقیم ندارد. درباره اضطراب هم که ازجمله مؤلفههای مهم رفاه است، درآمد بیش از 60 هزار دلار در سال، الزاماً به معنای کاهش سطح اضطراب نیست.
دیتون و کانمن دقیقاً نمیدانند چرا این اتفاق میافتد اما آنها در نهایت عقیده دارند که افزایش درآمد مردم در ایالاتمتحده از یک سطح قابلقبول، به معنای آن نیست که قابلیت این مردم در بهرهمندی از بهزیستی هم میتواند بیشتر شود. این بهرهمندی میتواند شامل گذراندن وقت با دوستان باشد یا داشتن سلامت یا استفاده از اوقات فراغت. آنها میگویند افزایش درآمد بیش از آستانهای که گفته شد، گاه حتی ممکن است تأثیرات منفی با خود بیاورد، مثلاً توانایی مردم در بهرهمندی از شادیهای کوچک را تقلیل دهد. اما درآمدهای پایین با خود اثرات منفی بسیار بزرگتری میآورند. برای نیازمندان، طلاق گرفتن یا ابتلا به آسم یا تنها ماندن بسیار هولناکتر است و حتی از یک تعطیلات آخر هفته هم کمتر لذت میبرند.
اگر ازدواج کردهاید یا مذهبی هستید یا بالای 60 سال دارید یا اگر بیمه سلامت دارید، سطح شادمانی شما بیشتر و سطح اضطرابتان کمتر میشود.
در مجموع و بهطور ساده میتوان گفت دیتون عقیده دارد اگر هدف بهبود زندگی مردم باشد، بیشترین توجه سیاستگذاران باید به افراد کمدرآمد یا نیازمند کمک، والدین جوان، سیگاریها و مردمی باشد که گرفتار بیماریهای مزمن هستند. در همین زمان، دولت باید منابع کمتری را به افراد دارای درآمد قابلقبول اختصاص دهد.
بخشی از نظریات دیتون در باب اقتصاد کلان، درباره کمکهای خارجی به کشورهای نیازمند برای بهبود وضعیت مردم آن کشورها است. او در کتاب معروف خود به نام «رهایی بزرگ: سلامت، ثروت و ریشههای نابرابری» بهخوبی به این نکته میپردازد که چگونه میلیاردها انسان در سراسر کره زمین طی 250 سال گذشته توانستهاند از بیماری و فقر رهایی پیدا کنند و نیز به این میپردازد که چرا هنوز صدها میلیون نفر در فقر به سر میبرند و چگونه میتوان به آنها کمک کرد. به نظر او، کمکهای خارجی راهحل مناسبی برای امحای فقر نیازمندان کشورهای درحالتوسعه نیست و درواقع این کمکها میتواند به این کشورها بهشدت صدمه بزند.
برای نمونه او میگوید، هند و چین هر دو کشورهایی هستند که بدون دریافت کمک خارجی چشمگیر توانستهاند با موفقیت با فقر در کشور خود مبارزه کنند، در صورتیکه بسیاری از کشورهایی که کمکهای خارجی بهسوی آنها روانه شده است، هنوز سخت گرفتار فقرند.
او در اینباره میگوید: «برای آنکه بفهمیم این کمکها چه کارایی دارند باید به ارتباط بین آنها و سیاست بپردازیم. نهادهای قانونی و سیاسی برای فراهمآوردن محیطی که کامیابی و اقتصاد بتواند در آن رشد یابد، دارای نقشی محوری هستند. کمکهای خارجی، بهخصوص وقتی در مقادیر زیاد اهدا شوند، بر نحوه عملکرد و روند تغییرات این نهادها اثر میگذارند. حتی پیش از اعطای کمک نیز سیاست بد و سیاست خوب در کشورها وجود دارند.
اما سیل کمکهای زیاد سبب تغییر جهت نظام سیاسی داخلی بهسوی بدتر شدن و تضعیف بنیه نهادهایی میشود که وجودشان برای توسعه درازمدت ضروری است. کمکهای خارجی زیاد در ضمن سبب تضعیف دموکراسی و مشارکتهای مدنی میشود و دستکم گرفتن این عوامل همواره باعث کاهش توسعه اقتصادی شده است.
ضررهای کمکهای خارجی که گفتیم باید با فواید آنها در تعادل قرار گیرند، مثلاً گاه اگر این کمکها نباشند، راهی برای آموزش کودکان وجود ندارد یا گاهی این کمکها باعث نجات جانهای بسیاری میشوند.
عقاید و پژوهشهای دیتون بیشک نهتنها برای کارشناسان و اقتصاددانان، بلکه برای سیاستمدارانی هم که از سوی مردم انتخاب میشوند، سزاوار توجه هستند. ماه قبل، کشورهای عضو سازمان ملل 17 هدف توسعه پایدار را تصویب کردند از جمله این اهداف، امحای فقر تا 15 سال آینده است.
بهعنوان بخشی از اقدامات برای از میان بردن فقر، سازمان از کشورهای توسعهیافته و صنعتی خواست تا به کشورهای فقیرتر کمک کنند. هرچند این کمکها میتوانند مرهمی بر زخم وقایع فاجعهبار و محرومیتهای شدید باشند، اما طبق نظر دیتون، مهمترین و بهترین راه برای از میان بردن فقر در کشورهای در حالتوسعه آن است که این کشورها خود هرچه سریعتر در راه یک اقتصاد فراگیر بر مبنای توسعه گام بردارند. ایسکانیوز