کد خبر: ۸۱۵۵۹
تاریخ انتشار: ۱۸:۱۵ - ۲۲ مهر ۱۳۹۴ - 2015October 14
شفا آنلاین>اجتماعی>پرونده خبرآنلاین برای آغاز ماه محرم با مطالبی از آیت الله جوادی آملی، علامه محمد تقی جعفری، دکتر الهی قمشه ای، دکتر عبدالرحیم گواهی و دکتر سنگری،
به گزارش شفا آنلاین:

«شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هائل»

و تو ای چراغ راه، ای کشتی رهایی، ای خونی که از آن نقطه صحرا، جاودان می‌طپی، و می‌جوشی، و در بستر زمان جاری هستی، و بر همه نسل‌ها می‌گذری، و هر زمین حاصلخیزی را سیراب خون می‌کنی، و هر بذر شایسته را، در زیر خاک، می‌شکافی و می‌شکوفایی، و هر نهال تشنه‌ای را به برگ و بار حیات و خرمی می‌نشانی.

ای آموزگار بزرگ شهادت !
برقی از آن نور را بر این شبستان سیاه و نومید ما بیفکن، قطره‌ای از آن خون را در بستر خشکیده و نیم مرده ما جاری ساز، و تفی از آتش آن صحرای آتش خیز را به این زمستان سرد و فسرده ما ببخش.

ای که "مرگ سرخ" را برگزیدی تا عاشقانت را از "مرگ سیاه" برهانی، تا با قطره خونت، ملتی را حیات بخشی، و تاریخی را به طپش آری، و کالبد مرده و فسرده عصری را گرم کنی، و بدان جوشش و خروش زندگی و عشق و امید دهی!

ایمان ما ، ملت ما ، تاریخ فردای ما ، کالبد زمان ما

"به خون تو محتاج است "

.................

آنچه خواندید بخشی از دل گویه های دکتر علی شریعتی با امام حسین(ع)  بود. با این سرآغاز پرونده آغازین محرم 1437 به همه دوستداران و ارادتمندان حسینی تقدیم می شود.

 

نغمه خوانی ترکی

فایل صوتی که در ابتدای مطالب پرونده می شنوید، کلام زنده یاد استاد شهریار و صدای سلیم موذن زاده اردبیلی است که در وصف محرم و حرکت امام حسین(ع) به زبان ترکی خوانده شده است.

حرکت از حج برای انجام جهاد اکبر/ گفتاری از آیت الله جوادی آملی

«وجود مبارک سیّد‌الشهدا از همان اوّل که از مدینه حرکت کردند و خواستند به مدینه بیایند به قصد عمرهٴ مفرده حرکت کردند نه عمرهٴ تمتّع در مقتل ها این‌چنین آمده که حضرت حجّ تمتع را به عمرهٴ مفرده تبدیل کرد این‌چنین نبود آن که در کتاب های فقهی ما در روایات معتبر ما هست این هست که از اوّل وجود مبارک حضرت سیّدالشهداء (سلام الله علیه) به قصد عمرهٴ مفرده حرکت کرده در عمرهٴ مفرده سخن از حج مطرح نیست از همان اوّل می‌دانست که نباید به عرفات و مشعر و منا برود منایش جای دیگر است از اوّل به قصد عمرهٴ مفرده حرکت کردند لذا روز هشتم که حاجیان در روز ترویه زمینه را فراهم می‌کردند که بروند به طرف عرفات وجود مبارک حضرت در آن سخنرانی رسمی ایراد کرد و به طرف کوفه و کربلا حرکت کرد.

سیّد‌الشهداء فرمود سخن من و یزید نیست سخن از مثل یزید است حالا هر کسی شد سخن از حق و باطل و صدق و کذب و خیر و شر و حسن و قبح و امثال ذلک است. مطلب بعدی این بود که وجود مبارک سیّد الشهداء سه جهاد داشت هم جهاد اصغر داشت که با دشمنان جنگید هم جهاد اوسط داشت که با اصاف نفسانی جنگید امام عادل بود و هم جهاد اکبر چون جهاد اکبر معمولاً مطرح نیست این اوسط را اکبر می‌نامند و گرنه مبارزهٴ با نفس تهذیب نفس تزکیهٴ نفس آدم عادل شده آدم متقی شدن آدم بهشتی شدن این جهاد اوسط است نه جهاد اکبر.

سیّدالشهداء (سلام الله علیه) در شب عاشورا فرمود مردم اینجا غیر از مرگ خبری نیست من به شما بگویم نه ما اهل صلحیم نه آنها کوتاه می‌آیند هر کس باشد کشته می‌شود مبادا بگویید ما نمی‌دانستیم این یک مطلب و من هم امام زمان شمایم بیعت را از گردن شما برداشتم الآن هم شب است می‌خواهید بروید، بروید این دو نکته راه کربلا بسته است امّا یک طرفه بسته است نه دو طرفه یعنی هر کس بخواهد به یاری من بیاید هر کس بخواهد به یاری من بیاید جلویش را می‌گیرند ولی هر کس بخواهد از کربلا برود راهش باز است.

اگر شما می‌بینید در تمام این مراحل راه را بستند یک طرفه است این جریان شریعهٴ فرات، تنها برای این نبود که ابی‌عبد الله و همراهانش آب نبرند برای این بود که راه آب را هم ببندند چون روستاهای فراوانی آن طرف فرات گوشهٴ شط بود این فرات یک شطّی است یک رودخانه‌ای است که از دجله جدا می‌شود در شمال شرقی کربلا می‌ریزد آن طرف این رودخانه روستاهای فراوانی بود آنها ممکن بود از راه آب خودشان را به ابی‌عبد الله برسانند در این شریعهٴ فرات که گذرگاه بود شریعه یعنی آنجایی که شیب نرم دارد و رفت و آمد آسان است آنجا را تیرانداز گذاشتند که مبادا کسی از آن شریعه یعنی مورد شارع آنجا که شیب نرم دارد وارد شود و حسین‌بن‌علی را یاری کند. حضرت در شب عاشورا فرمود رفتن آزاد است شب هم هست تاریک هم هست کسی هم شما را نمی‌بیند من هم بیعت را از گردن شما برداشتم هر کس باشد کشته می‌شود هیچ کس زنده نیست حتّی این طفل شیر خواره من هم می‌کشند.

بعد از اینکه فرمود مطمئن باشید اینجا غیر از مرگ خبری نیست و اینها با من کار دارند با شما کاری ندارند شما اگر بروید آزادید این را در شب عاشو را فرمود اوّل کسی که قیام کرد گفت ممکن نیست دست از شما برداریم وجود مبارک قمر بنی‌هاشم بود عباس‌بن‌علی (سلام الله علیه) بود اوّل او قیام کرد بعد سایر شهدا هر کدام به نوبه خود عرض ادب کردند گفتند ما دست بردار نیستیم.

بنابراین بعد از اینکه این صحنه‌ها تمام شد اتمام حجّت شد معلوم شد که اینها جهاد اصغر را پشت سر می‌گذارند جهاد اوسط را پشت سر گذاشتند از آن به بعد اینها را وارد جهاد اکبر کرد جای اینها را در بهشت نشانشان داد در شب عاشورا بنابراین جهاد اکبر این نیست که آدم ایمان داشته باشد بهشتی هست جهادی هست جهنمی هست جهاد اکبر یعنی اینکه آنقدر تلاش و کوشش بکند در مال حلال فکر حلال غذای حلال نماز شب طهارت روح که جز خدا نیاندیشد تا جهنّم را ببیند و بهشت را ببیند در بیانات نورانی حضرت امیر (سلام الله علیه) هست که «فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا» کم‌اند «قَدْ رَآهَا» خود حضرت فرمود من اگر قیام قیامت قیام کند برای من تفاوت ندارد من الآن جهنّم را دارم می‌بینم بهشت را می‌بینم.»

  انگیزه ما از گریه براى امام حسین (ع) چیست؟/ نوشتاری از علامه محمد تقی جعفری

«ما در شادى ها و اندوه ها، خنده ها و گریه ها، با رشد فکرى مى توانیم یک مقدار خودمان را بالا بکشیم. یکى از شعراى بسیار خوش ذوق و با فضل عرب به نام اعثم کوفى، چند بیتى درباره امام حسین (علیه السلام) دارد، که فقط یک بیت آن مورد بحث ماست. خطابش به امام حسین (علیه السلام ) که : «اى پسر پیامبر، اى پسر على مرتضى، چشمم گریه مى کند (براى تو ناله مى کنم، براى تو مى گریم) اما نه براى پاداش و نه براى این که ثوابى به دست آورم. (با خودت کار دارم، روحم متوجه خود توست)
گریه فقط براى خود توست.»

این رشد روحى یک انسان را نشان مى دهد که خود حقیقت، او را در جاذبیت خود قرار بدهد، نه لذت و الم، نه پاداش، نه ترس از مجازات. این همان قله اعلى، یا از قله هاى بسیار با عظمت رشد انسانى است، که اگر کمى بالا برویم، مى فهمیم که معناى خداشناسى یعنى چه. الله اکبر مى گویم فقط براى خودت ! همان طور که على بن ابى طالب مى گفت : «من تو را عبادت مى کنم، نه به طمع بهشت، نه براى ترس از جهنم، بلکه تو را شایسته عبادت مى بینم و مى پرستم.»

آیا حسین نمى تواند انسان ها را به جاذبه ربوبى بکشد، چون انسان ها را به خودش جلب کرده است ؟ شما در سالیان عمرتان، عاشوراها دیده اید. این که سخنوران، معلمان، مربیان بگویند اشک بر حسین این قدر ثواب دارد، درست است و روایت بسیار داریم که گریه بر حسین خیلى ثواب دارد. اما من از شما مى پرسم: در این سالیان عمر، در چند عاشورا وقتى که منقلب و متوجه شده بودید، به کجا متوجه شده بودید؟ به بهشت یا به خود حسین؟ اگر گفتید به خود حسین ، روح شما واقعا در حال ارتباط با حسین به درجه اعلاى اوج خودش رسیده بود. به جهت این که ارتباط شما با یک انسان تکامل یافته بود.

حسین، ولى اعظم خدا بود، بدون این که شما توقع و انتظارى داشته باشید که مثلا به شما دنیایى چنان بدهند. البته بعدا دعا مى کردید. دعا براى کارهاى دنیوى هم خوب و درست است، دعا براى کارهاى اخروى هم صحیح است، اما نمى شود براى خانه گریه کرد. گریه، آن هم از اعماق روح، مستند به عمیق ترین احساس. چنین گریه اى براى داشتن قالیچه بر نمى آید. این نمى شود که کسى بگوید: من گریه کردم براى حسین (علیه السلام)، خدایا پاداش آن را به من قالیچه بده! گریه هاى سوزانى که از اعماق دل آدمیان براى حسین بر آمده است، مقدس تر از همه این ها بوده است. اگر چه در موقع دعا خوب دعا مى کردیم، یا مریض هایمان را دعا مى کردیم . درست مثل این که وقتى گفتید السلام علیکم و رحمة الله و برکاته ، نماز که تمام شد، براى کارهاى دنیایى و براى برطرف شدن مشکلات دعا مى کنید اما اهدنا الصراط المستقیم، صفر بانکى نیست که یک صفر به ثروت بانکى شما اضافه شود. متن آن غیر از این است.

از این درس حسین واقعا مى توانید به بالاترین قله ایاک نعبد بروید، یعنى طعم آن را آدم مى تواند بچشد. حسین ! فقط براى تو گریه مى کنم . تبکیک عینى لا لاجل مثوبه . یقین دارم که شما در طول عمرتان که در آن سالیان متمادى، عاشوراها آمده و رفته است، فقط براى خود حسین گریه کرده اید.

اصلا هر زمانى که حسین براى شما مطرح شده است، گریه کردید. حالا روز قیامت چه جزایى مى دهند؟ البته پاداش و عوض خواهند داد، ولى شما این پاداش را در نظر نداشتید. اگر کمى بالا بیایید، مى شود توحید حقیقى. بندگان خدا، این قدر راه به سوى خدا دور نیست، خیلى نزدیک است. اگر هیچ گونه استعدادش را نداشتید، در آن صورت حق با شما بود. مى گفتید ما باید سال هاى سال بنشینیم ، فلسفه و عرفان و ادبیات بخوانیم تا با فرهنگ توحید آشنا بشویم . سپس بفهمیم که ایاک نعبد، یعنى «خدایا فقط تو را مى پرستیم، فقط با تو روبه رو هستیم »

این درس حسین (علیه السلام) است. حسین (علیه السلام) این را به ما تعلیم داد. بلى، مى توان گفت؛ ایاک نعبد. مثل این که مى گوییم ایاک ابکى. اى حسین، فقط براى خود تو گریه مى کنم.»

 آنچه در کربلا گذشته را چگونه باید بنامیم؟ حادثه، قیام، نهضت یا انقلاب؟/ نوشتاری از دکتر محمدرضا سنگری

«براي نامگذاري آنچه در كربلا گذشته است، بسياري تاكنون از واژه هايي بس متداول و تا حدي نيز مستعمل بهره گرفته و درخصوص آن بحث كرده اند. كربلا را از يك سو به واسطه آنكه تجلي بارز حركت و خيزش است مي توان «قيام» ناميد؛ در عين حال ممكن است واژه «قيام» با وجود آنكه تداعي كننده و يادآورحركت هاي سياسي روزگار ماست، عظمت، گستره و تأثيري را كه اين حركت در طول تاريخ بر جاي گذاشته است، به درستي تبيين نكند. از سويي ديگر، اگر بگوييم كربلا يك حادثه است، تنها از نوعي رويداد سخن به ميان آورده ايم؛ يعني آنچه به وقوع پيوسته است. كاربرد اين تعبير نيز ممكن است اين مسأله را در ذهن تداعي كند كه رويداد برش تاريخي دارد؛ يعني زماني آغاز شده و در مقطعي به اتمام رسيده است.

ويژگي حدوث و حادثه، رخدادي است كه كرانه آغاز و پايان دارد؛ در حالي كه كربلا واقعيتي بي انتهاست. پيامبر اكرم(ص) مي فرمود: از شهادت حسين آتشي در جان ها افروخته مي شود كه هرگز خاموشي نمي پذيرد. بنابراين، عنوان حادثه نيز نمي تواند براي تبيين آنچه در كربلا رخ داده است، بيان كاملي باشد. اگر كربلا را نهضت به معناي حركت، شور و بيداري بناميم، به تعريف جامعي دست نيافته ايم. از ديگر سوي، برخي نيز حركت كربلا را انقلاب به معناي حركتي سياسي مي دانند، كه كاربرد اين واژه نيز نمي تواند تمامي ويژگي هاي اين حركت را تشريح سازد. به گمان من، بهترين نام براي حركت اباعبدالله همان است كه امام(ع) خود به آن اشاره كرده است.

چنانچه انگيزه حركت خويش را اصلاح امت پيامبر(ص) و بازگشت به اسلامي كه از آن فاصله گرفته شده است، بيان مي فرمايد. مي گويند سرمبارك امام بر نيزه، اين آيه از سوره كهف را قرائت مي كرد كه: آيا فكر مي كنيد قصه اصحاب كهف و رقيم..... آيت شگرفي است؟ به يكباره يكي از ميان جمعيت گفت: آنچه بر شما گذشته است، از اصحاب كهف و رقيم شگفت انگيزتر است.

شايد اين تعبير قرآني، رساترين عبارت براي بيان حركت عظيم كربلا باشد كه كربلا آيه شگفت خدا است. آيه هر آن چيزي است كه مي خواهد چيز ديگري را به ما نشان دهد. در حقيقت، آيه، آينه است. همان گونه كه وقتي به آينه مي نگريم نمي خواهيم خود آينه را ببينيم و مقصودمان ديدن شيء ديگري در آينه است.

كربلا آيه شگفت خداست كه در آن خدا و تمام حقيقت دين نشان داده شده است. بنابراين، بهتر است كربلا را آيه شگفت خدا بناميم.»

مقام رضا؛ زیباترین تصویر حسینی/ گفتاری از دکتر حسین الهی قمشه ای

«يكي از صفات انسان هاي شايسته و كامل، رضا به مقدرات الهي و تسليم در برابر آن است. به عبارت ديگر، ترك اعتراض و انكار در قلب و ظاهر انساني كه در نزد او فقر و غنا، راحت و رنج، بقا و فنا، عزت و ذلت، مرض و صحت و مرگ و حيات مساوي باشد، راضي به خواسته خداست.

برخلاف انسان صابر كه شايد در باطن ناخشنود بوده و تنها در ظاهر اعتراضي نمي كند، در روايتي از پيامبر اكرم(ص) از قول جبرائيل درباره مقام رضا نقل است: «انسان راضي از آقاي خويش ناخشنود نيست؛ چه از دنيا بهره مند باشد و چه بي بهره، و به عمل اندك بسنده نمي كند» امام حسين(ع) نمونه متعالي و كامل اين صفت است و در رفتار و گفتارش، رضايت و تسليم حق موج مي زند. امام صادق(ع) سوره «والفجر» را سوره امام حسين(ع) مي نامد، زيرا ايشان را جلوه تمام و كمال اين آيه: «يا ايتها النفس المطمئنه ارجعي الي ربك راضية مرضية» مي داند.

امام حسين(ع) همان روح آرامش يافته در سايه ياد خداست كه فرمود: «الابذكر ا... تطمئن القلوب» و در حالي روز عاشورا به سوي ملكوت اعلي پركشيد كه رضايت و تسليم خويش را با همه وجود به اثبات رساند. در دعاي عرفه هم از امام حسين(ع) مي خوانيم «قضا و قدرت را برمن خير و مبارك ساز تا آنچه دير مي خواهي برمن، زودتر نخواهم و آنچه زودتر مي خواهي، ديرتر مايل نباشم» و باز مي فرمايد: «رضايت و خشنودي خدا موجب رضايت ما اهل بيت است و بر بلاي رسيده از جانب او صبر مي كنيم»

امام حسين(ع) در آخرين لحظات عمر شريفش، در قتلگاه فرمود: «رضا بقضائك و تسليماً لامرك و لامعبود سواك يا غياث المستغيثين» ( خشنود به قضاي تو و تسليم امر و فرمانت هستم و معبودي غير تو نيست، اي فرياد رس فرياد جويان!) اين زيباترين تصوير از امامي راستين است كه براي رضاي الهي از جان و مال و اهل خانواده اش گذشت و درخت اسلام را به خون سرخش آبياري كرد.»

ما امام حسین خراب کن هستیم! / گفتاری از دکتر عبدالرحیم گواهی

«یکی از مشکلات ما این است که بسیاری از جوان ها دین گریز شده اند، در حالی که واقعا هیچ دشمنی با خدا و اسلام و امام حسین ندارند. اینها بی دین نیستند بلکه تنها به زبان دینی ما معترضند. واژگان دینی اینها باید واژگان فلسفه علم روز باشد و الگوی دینی ای که وجه عقلانی شان را اشباع کند. مشکل اینجاست که مبلغان دین، روی همان بیان های کهنه چند صد سال پیش توقف کرده اند! این کاری است که در نهایت جوان را به سوی مسلمان نما شدن می کشاند!

در حالی که حماسه حسینی الگویی است که می تواند وجه عقلانیت دینی ما را تا قیامت اشباع کند. یک الگوی سرآمد و کامل، متشکل از خطبه ها، شعارها، سلوک، مناجات، پیام و راه اباعبدالله و همین جاست که مطهری، آن اسلام شناس دلسوز و آن روشنفکر دینی زحمت کشیده، با سوز سینه فریاد می زند: «ما امام حسین خراب کن هستیم!»

شیعه امام حسین شدن یعنی پیروی از راه ایشان، اما راه امام حسین کدام است؟ کدام راه لازمه حسینی شدن است؟ اباعبداللهی که در زیارت عاشورا شناختش را از خدا طلب می کنیم و می گوییم «اللهم ارزقنا شفاعه الحسین»، اباعبداللهی که ثبات قدم در کنار او را آرزوی خود قرار داده ایم و دعا می کنیم« و ثبت لی قدم صدق عندک مع الحسین» کیست؟ آیا پیرو راه او هستیم؟ آیا اصلا راه او را می شناسیم؟ امام شناسی طریقی است که برای طی آن باید وقت گذاشت و هزینه صرف کرد. امام آیا به اندازه ای که برای تجارت و سفرهای خودمان صرف وقت و تحمل مشقت می کنیم، برای شناخت امام خود نیز وقت گذاشته ایم؟ شیعه به معنای رهرو است و ما تا اولا راه خویش را نشناسیم و ثانیا در آن صادقانه قدم نگذاریم نباید نام خود را شیعه بگذاریم و شفاعت ایشان را طلب کنیم.

ما اولین قدم برای نزدیکی به اباعبدلله شنیدن و فهمیدن پیام ایشان است و آن هم چندان دشوار نیست. چرا که امام حسین در آخرین خطبه هایشان پیام خود را به ما اعلام کرده اند. می فرمایند:« آیا نمی بینید که به حق عمل نمی شود و جلوی باطل را نمی گیرند؟ این امری است که حقیقتا انسان مومن را به دیدار خداوند راغب می کند ( کنایه از آماده شدن برای مبارزه و جهاد و شهادت)

این کلام حکایت از این دارد که امام حسین کسی است که حق را شناخته است. همان حقی که به خاطر آن انجام عمل حج را نیمه کاره رها کرد. حقی که بالاتر از احکام و بالاتر از همه تکالیف و عبادات است یعنی شناخت امام!»

برچسب ها: کشتی ، آموزگار ، شبستان
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: