مرضیه خانم از فروش امروزش راضی نیست و درحالی که ظرف شیشههای سبزی محلی را از زیر آفتاب بر میدارد و در سایه میگذارد: «ببین همه جنسهایم مانده، از ساعت شش صبح اینجا هستم آخه چرا بازار را جابه جا کردند و اینجا آوردند! باعث شد کلی کار و بار ما کساد شود.»
نیمی از محصولات مرضیه خانم متعلق به باغچه خودش است؛ سبزی، ترب و انار سبز. برخی محصولاتش را هم از دوستان و آشنایان خریده و اینجا عرضه میکند از دوستان و اقوام دامدار و کشاورزش.
حدود 12 ظهر است که به شنبه بازار بندر انزلی میرسم.همان بازاری که تا چند ماه قبل درست وسط شهر و زیر پل انزلی – غازیان برپا بود و علاوه بر رنگ و جلایش چنان چهره جذابی به شهر میداد که شده بود یکی از جاذبههای گردشگری شهر. از دور رنگ نارنجی کدو تنبلها، سفیدی تربها، سیرها و ماهیهای تازه چنان جذبت میکرد که تصمیم میگرفتی حتماً سری به بازار بزنی و محصولات تر و تازه با قیمت ارزانتر از بازار بخری. اما مسئولان تصمیم گرفتند این بازار محلی را به محوطهای سر بسته در خارج از شهر منتقل کنند به بهانه جلوگیری از ازدحام، تراکم جمعیت و کم کردن بار ترافیکی شهر.
اینجا هم تا دلت بخواهد محصولات تر و تازه میبینی. از در که وارد میشوم جوانی را میبینم که جلویش یک فرغون گذاشته پر از ترب و کدو تنبل و سیر. کمی آن سوترآقایی مسن بیش از 20 نوع زیتون بساط کرده. چای هم هست، محصول مزارع لاهیجان و فومن. باقالی، بادنجان، فلفل تازه هم که همه جا به چشم میخورد. ادویه جات و بنشن و آجیل را در هر گوشه و کنار میتوانی پیدا کنی.
در گوشهای از محوطه بزرگ شنبه بازار انزلی ظرف و ظروف هم میفروشند از همان نعلبکی و پیش دستیهای طرح قدیم که در خانه مادربزرگهایمان میدیدیم. لباس هم هست، کفش و شلوار و بلوز. تابلوی حراج 2 هزار تومانی بالایشان خورده است.
بازارهفتگی در استان گیلان قدمت صد ساله دارد. شنبه انزلی، یکشنبه صومعه
سرا، دوشنبه شفت، سه شنبه خمام، چهارشنبه کیاشهر و بالاخره پنجشنبه
کلاچای.مصطفی عابدینزاده، چایکار فومنی که بساط چایاش را مرتب در گونیهای روبه
رویش قرار داده ظرف غذایش را در دست گرفته و برایم از بازارهای محلی
میگوید: «استان گیلان سرسبز است و از همه جای ایران مسافر دارد.
گیلان،
چای، انواع ماهی و زیتون دارد و باعث شده بازارهای محلی رونق
بگیرند، اما متأسفانه در ماههای اخیر بازار را از داخل شهر خارج
کردند و به اینجا آوردند. به خاطر تراکم جمعیت و ترافیک اما با این کار
هویت شهر و بازار را از بین بردند. شنبه یک روز خاص بود در این شهر.
شنبه بازار در کنار بازار ماهی انزلی بود و مسافرها که ماهی میخریدند از
ما هم خرید میکردند. هم کسب و کار ما را از رونق انداختند،هم کالاهای دیگر
مثل ماهی این روزها کمتر دیده میشود، اصلاً باعث شدند مسافرها
پراکنده شوند.»
در گوشهای از بازار دو خانم قورمه سبزی و زرشک پلو با مرغ از دیگ
میکشند و در ظرفهای یک بار مصرف میریزند. در خانهشان پختهاند و اینجا
برای ناهار به کسبه و مسافران میفروشند. داغ داغ. قورمه سبزی 6 هزار تومان
و زرشک پلو با مرغ هفت هزار تومان.
حجت مستور ازآستانه آمده با بار خشکبار و آجیل. برای اینکه به موقع به انزلی برسد ساعت 4 صبح حرکت کرده:«از بازار محلی راضیام، بازار است دیگر خلاصه دنگ و فنگ زیاد دارد. بقیه بازار روزها را هم میروم اما انزلی از همه جا دورتر است.»
شاپور طاعتی، کدو تنبل یا به زبان محلی کویی میفروشد: «زیر پل انزلی کار و بارمان بهتر بود. کدوهای من محصول مزرعه خودم است بقیه میخرند و اینجا میفروشند، اما ما کشاورزیم و کار خودمان را عرضه میکنیم. هر وقت بار داشته باشم میآیم اینجا روزهای دیگر بازار محلی شهرهای دیگر.»
شنبهها از ساعت 6 صبح تا 5 بعد از ظهر این بازار محلی برپاست؛ بازاری پر از عطر و رنگ و بو. بازاری دور از شهر.