زبانهاي بلبلي، عليرغم آنکه رايج نيستند، پيشينهاي ديرينه دارند. هرودوت، مورخ يوناني، از قبيلهاي در اتيوپي نام ميبرد که ساکنانش به زبان خفاشها صحبت ميکنند، و تکلم به زبان بلبلي در جزاير قناري با سابقهاي 600 ساله تا زمان حال به ثبت رسيده است.
غالب 42 مورد تکلم به زبانهاي مانند آواي
پرندگان که بهتازگي به ثبت رسيده است، مربوط به مناطق جنگلي انبوه يا
کوهپايهاي است؛ مثل کوههاي اطلس در آفريقا، ارتفاعات لائوس و جنگلهاي
باراني برزيل. مناطقي که به سبب موقعيت جغرافيايي ايجاد ارتباط سخت است.
اين زبانها با بهکارگيري لغات محلي شکل گرفتهاند ولي به شکلي ادا
ميشوند که اصوات زير در آنها تقويت شده و تا فاصله حدود 1 کيلومتري
قابلشنيدن است.
پيشازاين علوم اعصاب نشان داده که تجزيه تحليل زبان، چه
گفتاري يا نوشتاري و چه از طريق علائم و اصوات توسط نيمه چپ مغز انجام
ميشود. اونور گانترکون از دانشگاه روهر آلمان ميگويد که احتمالاً مغز
انسان کوش ديلي را بهمثابه آواي موسيقي ميشناسد. به بيان علميتر ميتوان
چنين گفت که تحليل زبان پرندگان به عهده نيمه چپ مغز نيست.
گانترکون و تيمش 31 نفر از روستاييان ترک را که به اين زبان تکلم ميکنند مورد بررسي قرار دادند. نتيجه به شرح زير است: ابتدا لغات عادي زبان ترکي پخش شد و مشاهده گرديد که نيمه چپ مغز آن را تحليل ميکند. سپس با پخش زبان پرندگان فعاليت در هردو نيمه چپ و راست مشاهده شد. اين مطالعه نشان ميدهد که نيمکره چپ استقلالي را که تا به امروز براي آن قائل بوديم در تحليل زبان دارا نيست و فرم زبان در معماري عملکرد مغز مؤثر است.
اهميت دستاورد فوق
در بازيابي توان ازدسترفته تکلم پس از سکتههاي مغزي يا تروما و آسيب مغزي
است.
متأسفانه با فراگير شدن موبايل زبانهاي پرندگان بهتدريج کاربرد خود را از دست ميدهند و به دست فراموشي سپرده ميشوند.