کد خبر: ۷۳۶۶۸
تاریخ انتشار: ۲۳:۳۰ - ۲۶ مرداد ۱۳۹۴ - 2015August 17
شفا آنلاین>اجتماعی>در طلاق عاطفی، همسران در محیط‌های اجتماعی، خوب و صمیمی ‌به نظر می‌رسند، ولی در خلوت قادر به تحمل یکدیگر نیستند. همسران در زیر یک سقف زندگی می‌کنند؛ درحالی‌که ارتباطات بین آنها کاملاً قطع شده یا بدون میل و رضایت است؛ این شکل از زندگی را طلاق خاموش می‌گویند

به گزارش شفا آنلاین، یک پژوهشگر و جامعه‌شناس گفت: طلاق عاطفی تنها شامل آن دسته از زوجینی که از انتخاب و یا ازدواج خود ناراضی هستند نیست؛ در بسیاری از خانواده‌ها، زوجین زندگی خود را با عشق شروع کرده‌اند اما به مرور زمان روابط آنها سرد شده است.

 دکتر مریم اسکافی در نشست شبکه اجتماعی و طلاق عاطفی که به همت گروه جامعه‌شناسی احساسات انجمن جامعه‌شناسی ایران برگزار شد، با اشاره به تأثیرعوامل اقتصادی بر طلاق عاطفی گفت: تورم و گرانی، نداشتن درآمد کافی و عدم امنیت شغلی همسر، مهم‌ترین علل اقتصادی مؤثر در اختلاف و نزاع بین زوج‌ها و در نتیجه طلاق عاطفی است.

عدم رضایت از روابط جنسی و طلاق عاطفی

این استاد دانشگاه به اهمیت عوامل زیستی- جنسی مؤثر بر طلاق عاطفی اشاره کرد و افزود: رضایت از روابط جنسی بین زن و شوهر، از اهمیت زیادی برخوردار است. عدم تطابق میل جنسی میان زن و شوهر، انزال زودرس، لجبازی، یک‌دندگی، خودمداری، غرور، غرزدن و انتقاد کردن به میزان زیاد باعث دعوا، اختلاف و طلاق عاطفی میان زوجین می‌شود.

بیشترین دلایل سردی روابط زناشویی چیست؟

پژوهشگر جهاد دانشگاهی مشهد ادامه داد: با توجه به پاسخ زوج‌ها به پرسشنامه‌های یک پژوهش؛ میان عوامل فرهنگی و اجتماعی مؤثر بر طلاق عاطفی، برآورده‌نشدن انتظارات، وقت نداشتن برای همسر، عدم درک او و ابراز علاقه، دیر آمدن به منزل و سپری نکردن اوقات فراغت با یکدیگر؛ بیشترین دلایل سردی روابط زناشویی اعلام شد.

اسکافی با اشاره به تحقیق "اولسون" در سال 2008 و نمونه 50 هزار نفری او از زوجین متأهل سفیدپوست گفت: بنا بر این جامعه آماری، اولسون زوجین متأهل را به پنج نوع سرزنده، متوازن، سنتی، پرتضاد و از پاافتاده تقسیم‌بندی کرد. زوجین "سرزنده" در ارتباطات، حل مسئله، روابط جنسی و امور مالی قدرتمند بودند، دسته "متوازن" نسبت به زوجین سرزنده قدرت پایین‌تری داشتند، اما از توانایی‌های خود در حل مشکلات و روابطشان راضی بودند.

زوجین سنتی و زوجین پرتضاد

این جامعه‌شناس در ادامه افزود: زوجین "سنتی" اگرچه عموماً خوشحال بودند، اما از حیث سازگاری شخصیتی، ارتباط و حل مسئله به خوشحالی دو دسته قبل نبودند، اما در عقاید روحی، نقش‌های سنتی و شبکه حمایتی خانواده و دوستان قوی بودند. توانایی زوج‌های "پرتضاد" در بعضی از حوزه‌ها پایین و نیازمند رشد بود. زوجین "از پا افتاده" نیز غمگین و اکثر آنها در فکر طلاق بودند، تعدادی از آنها نیز برای درمان مشکلات زندگی خود تلاش می‌کردند. براساس نتایج این تحقیق، زوجین غمگین می‌توانند در طول زمان وضعیت خود را تغییر دهند.

رضایت از زندگی مشترک در خانواده‌های ایرانی

عضو هیئت علمی ‌دانشگاه آزاد اسلامی، فاصله میان زوجین را به چهار فاصله فیزیکی، عاطفی، ارتباطی و جنسی تقسیم کرد و افزود: با توجه به تحقیقی در سال 1385، طلاق عاطفی در ایران بر اساس رضایت از زندگی زناشویی به چهار دسته طبقه‌بندی می‌شود.

دسته اول از زندگی زناشویی خود رضایت کامل داشتند

دسته دوم از انتخاب یکدیگر ناراضی بودند و سعی در کاهش تماس و ارتباط با یکدیگر داشتند تا علاوه بر جلوگیری از بروز تنش از تنش‌های موجود نیز بکاهد، آنها احساس خوشبختی ندارند ولی به زندگی مشترکشان ادامه می‌دهند؛ این گونه زوج‌ها طلاق عاطفی نام گرفته‌اند، تعدادی از زوج‌ها نه خیلی زیاد به یکدیگر علاقه‌مند بوده و نه از هم فرار می‌کنند.

خارج از این سه دسته، برخی زوجین مشکلات متعددی داشته و به دلایل اختلاف زیاد، سرانجام زندگی مشترکشان به جدایی و طلاق می‌انجامد.

نبود محبت، عشق و آرامش؛ مهم‌ترین علل نارضایتی افراد خانواده

پژوهشگر پژوهشکده اقبال مشهد، نبود محبت، عشق و آرامش را مهم‌ترین علل نارضایتی افراد خانواده عنوان کرد و افزود: در تعدادی از زندگی‌های مشترک، مشکلات به‌تدریج رخ نموده و بین زن و مرد فاصله می‌اندازد. سپس این مشکلات روزبه‌روز بیشتر و عمیق‌تر شده تا جایی که فاصله میان زن و مرد بسیار می‌شود.

در پی آن مهارت و مدیریت کنترل زندگی و اختلافات ضعیف‌تر می‌شود؛ تا جایی که اختلافات به حدی می‌رسد که زن و مرد توان تحمل یکدیگر را نخواهند داشت و طلاق عاطفی به وجود می‌آید. در طلاق عاطفی زن و شوهر سال‌ها در کنار یکدیگر زندگی می‌کنند بدون آنکه کوچک‌ترین علاقه‌ای به یکدیگر داشته باشند و در مواردی نیز طلاق عاطفی در نهایت منجر به طلاق قانونی می‌شود.

طلاق عاطفی بسیار نزدیک به نارضایتی زناشویی است که مرحله به مرحله به‌وجود می‌آید

اسکافی ادامه داد: طلاق عاطفی انواع و علل گوناگونی دارد و علایم و نشانه‌های آن در همه زوجین یکسان نیست. در واقع، طلاق عاطفی بسیار نزدیک به نارضایتی زناشویی است که مرحله به مرحله به‌وجود می‌آید، اما زوجین به علل مختلف تصمیم برای جدایی ندارند. آنها زندگی غمگینی دارند که این نیز درجات مختلفی دارد، اما به‌طور کلی می‌توان گفت در طلاق عاطفی زوجین کاملاً شاد نیستند، زیرا هرگز نمی‌توانند یکدیگر را در همه ابعاد کاملاً راضی نگه دارند.

این رضایت تا حدی به ویژگی‌های شخصیتی و اهداف افراد از ازدواج بستگی دارد. در نتیجه این پدیده در تمامی ‌زوجین به درجات مختلفی وجود دارد. از طرفی طلاق عاطفی تنها شامل آن دسته از زوجینی که از انتخاب و یا ازدواج خود ناراضی هستند، نمی‌شود؛ حتی در بسیاری موارد زوجین زندگی خود را با عشق شروع کرده‌اند و به مرور روابط آنها سرد می‌شود.

طلاق عاطفی متضمن فقدان اعتماد، احترام و محبت به یکدیگر است

این مدرس دانشگاه با بیان این که طلاق عاطفی متضمن فقدان اعتماد، احترام و محبت به یکدیگر است، گفت: در این خانواده‌ها، همسران به جای حمایت از همدیگر در جهت آزار و ناکامی ‌و تنزل عزت نفس یکدیگر عمل می‌کنند و هر یک به دنبال یافتن دلیلی برای اثبات عیب و کوتاهی در طرد دیگری هستند.

برخی ازدواج‌ها که با طلاق پایان نمی‌یابند، به ازدواج‌های توخالی تبدیل می‌شوند که فاقد عشق، مصاحبت و دوستی هستند و همسران فقط با جریان زندگی پیش می‌روند و زمان را سپری می‌کنند.

از دست رفتن سطح رضایت اعضای خانواده، موجب گسست روانی و عاطفی می‌شود

وی ادامه داد: محققان بر این باورند که وقتی کارکردهای خانواده از قبیل کارکردهای زیستی، اجتماعی، شناختی و عاطفی یکی پس از دیگری آسیب ببیند، اعضای آن به‌تدریج احساس رضایت‌مندی خود را از دست می‌دهند. از دست رفتن سطح رضایت اعضای خانواده، موجب گسست روانی، عاطفی، اجتماعی و در نهایت واقعه حقوقی می‌شود که طلاق نام دارد. بدین ترتیب هم‌گرایی، جای خود را به واگرایی می‌دهد؛ حالتی که می‌توان آن را فاصله در روابط زناشویی نامید.

دلزدگی ناشی از عدم تناسب میان انتظارات و واقعیت است

اسکافی دلزدگی را از پاافتادگی جسمی، عاطفی و روانی عنوان کرد و اظهار داشت: دلزدگی ناشی از عدم تناسب میان انتظارات و واقعیت است. فردی که دچار دلزدگی شده است، به نوعی می‌خواهد بگوید "همین است که هست! این رابطه دیگر برایم کافی است، دیگر تحمل آن برایم سخت است." دلزدگی به دلیل ناکامی ‌در عشق ظاهر می‌شود؛ جمع‌شدن فشارهای روانی تضعیف‌کننده عشق، افزایش تدریجی خستگی و یکنواختی، و انباشته‌شدن رنجش‌های کوچک، به بروز دلزدگی کمک می‌کند.

دلزدگی از عشق، یک روند تدریجی است و به‌ندرت به‌طور ناگهانی بروز می‌کند

وی در ادامه اظهار داشت: دلزدگی از عشق، یک روند تدریجی است و به‌ندرت به‌طور ناگهانی بروز می‌کند؛ در واقع صمیمیت و عشق به‌تدریج رنگ می‌بازد و به همراه آن خستگی عمومی ‌عارض می‌شود که شدیدترین نوع آن دلزدگی با فروپاشی رابطه برابر است؛ در طلاق عاطفی همسران در محیط‌های اجتماعی، خوب و صمیمی ‌به نظر می‌رسند، ولی در خلوت قادر به تحمل یکدیگر نیستند. همسران در زیر یک سقف زندگی می‌کنند؛ درحالی‌که ارتباطات بین آنها کاملاً قطع شده یا بدون میل و رضایت است؛ این شکل از زندگی را طلاق خاموش می‌گویند.

رابطه ذوب رمانتیک چیست؟

استاد دانشگاه آزاد اسلامی ‌گناباد، به انواع ازدواج‌های باکیفیت اشاره کرد و افزود: گروهی از زوج‌ها، تمام انرژی خود را صرف شریک زندگی و همسر خویش کرده و در یکدیگر ذوب می‌شوند. گویی همه وجود دو طرف می‌خواهد بدل به شراکت شود؛ به‌طوری‌که هر دو نفراز گوشه‌های درونی و مستقل خویش عقب‌نشینی کرده و علاوه بر فراموشی خود از ارتباط با خانواده، دوستان و اقوام نیز پرهیز می‌کنند؛ این نوع رابطه به ذوب رمانتیک معروف است.

رابطه وابستگی- فاصله در برخی روابط زناشویی

وی ادامه داد: نوع دوم به نام وابستگی- فاصله مطرح شده است؛ در این نوع یکی از همسران (طبق داده‌ها؛ همواره زنان) در گوشه شراکت خود ذوب و در نتیجه وابسته می‌شوند. زوج دیگر برای فرار از این وابستگی و حفظ استقلال خود از رابطه زناشویی، فاصله می‌گیرد. بیشترین میزان بحران در این چیدمان است؛ هر چه طرف وابسته، بیشتر به سمت زوج فاصله گرفته می‌رود، او بیشتر عقب می‌کشد و یا برعکس.

در این الگو، فاصله‌گیرنده، با وجود علاقه کمتر، قدرت بیشتری دارد و همواره شریک زندگیش برای جلب توجه او تلاش می‌کند. در دوران استرس، زن از خرده‌های عاطفی یا همان میزان کم انرژی داده‌شده به زن از طرف مرد، شاکی است.

در زندگی متعادل زن و مرد علاوه بر حفظ خلوت، حریم و استقلال خود، به حقوق و خواسته‌های همسر خویش احترام می‌گذارند

اسکافی نوع دیگری از زندگی را با نام جدایی معرفی کرد و گفت: در این الگو علی‌رغم اینکه انرژی اندکی میان هر دو جریان دارد، ولی هر دو شریک از یکدیگر فاصله می‌گیرند. این چیدمان از نوع دوم راحت‌تر است، اما نوع متعادل زندگی، پیوند است. در این زندگی‌ها، انرژی طرفین بسیار روان حرکت می‌کند و در هیچ گوشه‌ای جمع نمی‌شود. در زندگی متعادل زن و مرد علاوه بر حفظ خلوت، حریم و استقلال خود، به حقوق و خواسته‌های همسر خویش احترام می‌گذارند.

نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: