کد خبر: ۷۳۰۱۸
تاریخ انتشار: ۰۳:۵۰ - ۲۳ مرداد ۱۳۹۴ - 2015August 14
شفا آنلاین>اجتماعی> ١٢آگوست هر ‌سال مصادف با روز جهاني جوانان است. اهميت اين روز در اين است كه هریک از ما اين دوره را مي‌گذراند و درگير آن است و در ادامه نيز درگير فرزندان جوان خود يا جوانان جامعه خويش است.
بنابراين درك از اين پديده به تعامل بهتر با آن كمك مي‌كند. موضوعي كه متاسفانه كمتر مورد توجه قرار مي‌گيرد اين است كه برخي از ناهنجاري‌هاي رفتاري جوانان ناشي از رفتار نادرست ما به‌عنوان افراد بزرگسال يا تصميم‌گيران سياست‌هاي اجتماعي است.

 اولين نكته‌اي كه نبايد فراموش كنيم اين است که بسياري از ما بيش از هر چيز ديگر خاطره دوران جواني خود را به ياد دارند، دوره‌اي كه برای بسیاری از ما با شور و نشاط همراه بوده است. بنابراين به ميزاني كه اين خاطره خوشايند باشد، در ادامه زندگي نيز احساس مطبوع‌تري به فرد دست خواهد داد.

دوره جواني مراحل گذر از تحت قيموميت و كنترل بودن كامل كودك و نوجوان به مرحله ميانسالي و استقلال كامل است. بنابراين مثل آموزش رانندگي است كه بايد در خودروهايي با دو ترمز و دو كلاچ ياد گرفت ولي در هر حال اصل رانندگي را بايد فرد تحت تعليم انجام دهد والا اگر قرار باشد همواره آموزش دهنده رانندگي كند كه فرد تحت تعلیم نمي‌تواند تنها با ديدن، رانندگي را ياد بگيرد.


اينجاست كه اولين مسأله اعتماد كردن به او در عين توجه داشتن همدلانه به رفتار اوست. جوانان به ويژه در اين مقطع از تاريخ كه در وضعيت انتقال به زندگي ديجيتال هستيم، اهميت بيشتري يافته‌اند. زيرا زندگي ديجيتال به گونه‌اي است كه افراد ميانسال و بالاتر ديگر قادر به تطبيق دادن مناسب و کارآمد خود با فضاي جديد نيستند، حتي اگر به لحاظ آموزشي در سطوح بالاي دانشگاهي باشند.

زيرا اين مسأله فقط آموزش و دانش نيست، بلكه تجربه و زيست عملي نيز هست. به همين دليل است كه بسياري از ما، وابستگي ديجيتال به فرزندان جوان و نوجوان خود داريم.

هرگاه تلفن همراه یا رایانه ما خراب شود از آنان کمک خواهیم گرفت. اهميت اين مسأله از آن‌جاست كه ساختار توسعه و پيشرفت و مشاغل به شدت به فناوري ديجيتال وابستگي پيدا كرده است و اگر بخواهيم در مسير توسعه پايدار قرار گيريم، بايد خودمختاري و استقلال بيشتر جوانان را بپذيريم و احترام بگذاريم. زيرا جوانان در غياب چنين استقلالي نمي‌توانند به‌عنوان نيروهاي خلاق و نوآور در عصر ديجيتال نقش مناسب خود را در آينده بازي كنند. كافي است كه نگاهي به كشورهاي پيشرفته انداخته شود.

بسياري از جوانان (مثل زاكربرگ، مدير فیس‌بوک) از سنين اوليه جواني توانسته‌اند گام‌هاي بلندی را در راه خلاقيت و توسعه بردارند. امروز حتي سياستمداران نيز جوان‌تر شده‌اند. ميانگين سني رهبران غرب نسبت به گذشته، به طرز معناداري كاهش يافته است و اين واقعيت انعكاسي است از حضور بيشتر جوانان در عرصه حيات اجتماعي و سياسي آن جوامع. بروز اين تحول براي جوامعي مثل ما ضروري‌تر است زيرا شكاف صلاحيتي و تخصصي ميان جوانان ما با نسل گذشته بيشتر از اين شكاف در غرب است. جوانان ايران درحال حاضر با چند مشكل و مسأله دست به‌گريبان هستند كه بايد اين مسائل را حل كرد، در غير اين‌صورت نيرويي كه بايد آينده ايران را بسازد دچار ركود و توقف كرده‌ايم.

١ـ اولين مسأله نگاه از موضع بالاي نسل گذشته و پدران به جوانان است. موضوعي كه در دهه پنجاه و دوران انقلاب ديده نمي‌شد. اين كه آنان بايد هدايت شوند به معناي آن است كه نسل پدران، هدايت‌يافته هستند و رسالت هدايت فرزندان و جوانان را به عهده دارند، این نگاه اثرات تخريبي جدي دارد. اين بدان معنا نيست كه پدران در اين مورد مسئوليتي ندارند، بلكه بايد خود را در كنار جوانان و نه بالاي آنان تعريف كنند. اگر نسل پدران معتقد به ارزش‌ها و باورهايي هستند، نمي‌توانند جوانان را مجبور به تبعيت از اين ارزش‌ها، باورها و رفتارها كنند، چراكه اين نسل بايد خودش آنها را انتخاب كند، همچنان كه پدران ما چنين كردند. فرق است ميان انتخاب و اجبار. هرگونه اجباري نتيجه عكس دارد و مصداق ضرب‌المثل «الناس حريصٌ علي ما منعه» مي‌شود.

٢ـ مشكل مهم ديگر جوانان، مسأله اشتغال است. وضعيت كنوني جامعه ما كه در نقطه اوج ورود جوانان به بازار كار است، در حالي كه در ١٠‌سال گذشته قدر مطلق تعداد مشاغل تغييري نكرده بسيار نگران‌كننده است.

بخش مهمي از ناهنجاري‌هاي اجتماعي و جرم كه در جامعه ديده مي‌شود و جوانان زيادي درگير آن هستند، محصول اين كمبود در عرضه شغل است. موضوعي كه حل آن وظيفه دولت از طريق سياست‌گذاري اقتصادي است. متاسفانه دنياي ديجيتال كه زمينه مناسب حضور جوانان در عرصه اقتصاد است، در ايران بستر مناسبي ندارد و فضاي كسب‌وكار براي همه و به ويژه جوانان بسيار محدود و خسته‌كننده است. بنابراين اولين كاري كه دولت بايد انجام دهد، باز كردن اين فضا و هموار كردن مسير كسب‌وكار به ويژه در مشاغل مرتبط با فن‌آوری‌هاي جديد است.

٣ـ مشكل بعدي ازدواج است، كه موانع پيش‌روي آن كمتر از اشتغال نيست، هرچند تا حد زيادي وابسته به حل مسأله اشتغال و تأمین درآمد است. البته فراموش نكنيم كه مسأله جوانان در اين زمينه به تغيير الگوهاي ازدواج نيز مربوط مي‌شود. افزايش شديد طلاق و زيست‌هاي مشترك به نام ازدواج سفيد، نيز از نتايج اين تغييرات رفتاري در زمينه ازدواج است.

٤ـ تحصيل نيز مشكل بعدي است، هرچند به لحاظ كميت اين مشكل حل شده است، ولي از نظر كيفيت و كاهش سطح آن به‌ويژه براي جواناني كه علاقه‌مند به تحصيل واقعي هستند، همچنان يك مسأله است. یک دلیل رفتن از ایران همین نکته است. اين موضوع نه فقط مشكل جوانان، بلكه مسأله ملي و كشوري نيز هست.

٥ـ اوقات فراغت و سرگرمي و نشاط نيز معضل ديگر جوانان است، هرچند آنان در نهايت اين بخش ماجرا را تأمين مي‌كنند، ولي به ميزاني كه راه تأمين عادی اين نياز مسدود باشد، راه‌هاي خلاف و پنهاني باز و در دسترس خواهد بود، كه اعتياد يكي از بدترين اين راه‌هاست.

واقعيت اين است كه  به‌رغم وجود وزارتخانه‌اي به نام جوانان، اين موضوع فاقد متولي درست و درماني است. به معناي دقيق كلمه مي‌توان گفت كه به دلايل گوناگون فاقد برنامه مشخص براي تأمين نيازهاي واقعي جوانان خود هستيم. در اين صورت اگر در آينده موفقيتي نداشتيم، نبايد جوانان امروز را سرزنش كنيم، چراكه مسئوليت آن متوجه ما یعنی پدران آنان است كه راه را براي حضور آنان هموار نكرده‌اند.

 مصطفی عابدی 


نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: