کد خبر: ۷۲۷۲۵
تاریخ انتشار: ۰۸:۰۲ - ۲۰ مرداد ۱۳۹۴ - 2015August 11
شفاآنلاین:جامعه>دین> بیست و پنجم شوال، سالروز به شهادت رسیدن امام صادق(ع) به دست منصور عباسی است که ده سال پس از خلافت او روى داد.

روایتی از نحوه شهادت امام صادق (ع)/ به قلم سید جعفر شهیدی

در اصول کافی، ارشاد شیخ مفید، کشف الغمه و برخی کتاب های دیگر، از رحلت امام صادق (علیه السلام) به لفظ «مضی‏» «مات‏» و «قبض‏» تعبیر شده است. ظاهر این لفظ ها نشان می‏ دهد امام به مرگ طبیعی جهان را بدرود گفته است، اما در فصول المهمه و مصباح کفعمی (به نقل مجلسی در بحار) نیز در کتاب های دیگری آمده است: امام را زهر خوراندند.

مسعودی در مروج الذهب نویسد: در سال 148 هجری ده سال از خلافت منصور گذشته بود که ابو عبد الله جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب وفات یافت وی در قبرستان بقیع و در کنار پدر و جدش به خاک سپرده شد. به هنگام وفات 65 سال داشت و گفته شده که او را مسموم کرده بودند.

دلایلی که نشان از کشته شدن امام به دست منصور دارد

  • ابن شهر آشوب در مناقب نوشته است ابو جعفر منصور او را زهر خورانید و بایست چنین باشد، زیرا با کینه‏ ای که منصور از او داشت و بیمی که از روی آوردن مردم بدو در دل وی راه یافته بود، آسوده نمی‏ نشست. آنان که با تاریخ زندگی این مرد آشنایند، می‏ دانند او به کسانی که برای رساندنش به مسند خلافت هر کوشش را به کار بردند، رحم نکرد و از جمله آنان ابو مسلم بود که برپایی دولت عباسیان مرهون رنج هایی است که او در این باره بر خود نهاد. گناه ابو مسلم چنان که از اسناد تاریخی بر می‏ آید، این است که هنگام خلافت‏ سفاح، به منصور چنان که باید حرمت نمی‏ نهاد، پس طبیعی است کسی را که از او می ‏ترسد و از علاقه و احترام مردم بدو آگاه است آسوده نگذارد و تحمل نکند. ولی چنان که خواهیم دید، به ظاهر از رحلت آن امام بزرگوار دریغ می‏ خورد.
  • کلینی به اسناد خود از ابو ایوب روایت کند: نیم شبی منصور مرا خواست. چون بر او در آمدم، بر کرسی نشسته بود و شمعی پیش روی داشت و نامه‏ ای می‏ خواند و می‏ گریست. بر او سلام کردم. نامه را به سوی من انداخت و گفت: از محمد بن سلیمان است. از مرگ جعفر بن محمد خبر می‏ دهد و سه بار «انا لله و انا الیه راجعون‏» را بر زبان آورد و گفت: کجا مانند جعفر یافت می‏ شود؟ سپس گفت: بنویس! در بالای نامه نوشتم اگر شخص معینی را وصی قرار داده گردن او را بزن. چون پاسخ نامه رسید، معلوم شد پنج تن را وصی خود کرده است: منصور، محمد بن سلیمان، عبد الله، موسی و حمیده. و در روایت دیگری به جای محمد بن سلیمان، محمد بن جعفر است و به جای حمیده، مولایی از موالی ابو عبد الله و اضافه دارد: منصور گفت اینان را نمی‏ توان کشت.
  • یعقوبی از اسماعیل بن علی بن عبد الله بن عباس روایت کند: بر منصور در آمدم، دیدم ریش او از اشک چشمش نمناک است. سبب پرسیدم، گفت: نمی‏ دانی به خاندان تو چه رسیده است. -امیر مؤمنان چه شده؟ -سید و عالم و باقی مانده گزیدگان آنان درگذشت. -امیر مؤمنان چه کسی؟ -جعفر بن محمد! -خدا امیر مؤمنان را مزد دهد و او را برای ما باقی گذارد. -جعفر از آنان بود که خدا در باره ‏شان گفته است: ثم اورثنا الکتاب الذین اصطفینا من عبادنا، او از کسانی بود که خدایش گزید و از سابقان در خیرات بود.
  • ابن شهر آشوب در مناقب از داود بن کثیر رقی، نقل کرده است که گفت: یکی از اعراب نزد ابو حمزه ثمالی آمد. ابو حمزه از او پرسید: چه خبری دارد؟ گفت: جعفر صادق (علیه السلام) از دنیا رفت. ابو حمزه فریاد بلندی کشید و بی‏هوش افتاد. چون به حال آمد پرسید: آیا به کسی وصیت کرده است؟پاسخ داد: آری به عبد الله و موسی، فرزندانش، و به ابو جعفر منصور وصیت کرده است. پس ابو حمزه خندید و گفت: سپاس خدایی را که ما را به هدایت رهنمون شد و بیان کرد برای ما از کبیر و راهنمایی کرد ما را بر صغیر و امری عظیم را پوشیده داشت. چون از منظور وی پرسش کردند گفت: مقصود بیان کرد عیوب کبیر (بزرگ) را و بر صغیر (کوچک) دلالت کرد و صغیر (موسی) را به اوصیا اضافه کرد و او را از جمله آنان دانست و امر امامت را با وصیت‏ به منصور نهان داشت‏ برای آنکه اگر منصور از وصی پرسش کند به او گفته می ‏شود وصی امام، تو هستی. عبد الله، اگر چه بزرگ‏ترین فرزند امام صادق (علیه السلام) بود، اما عیبی جسمانی داشت او افطح بود حال آنکه امام نباید نقصی و عیبی داشته باشد. معذلک وی نسبت‏به احکام دین هم آگاهی نداشت.

جملاتی از وصیت نامه امام خطاب به فرزندش: عیب دیگران را آشکار نکن که عیب های خانه ات آشکار می شود

یکی از اصحاب آن حضرت گفته است: بر او در آمدم موسی بن جعفر پیش روی او نشسته بود و او وی را وصیت می‏ کرد. آنچه از آن وصیت ‏به یاد دارم این است:

«پسرم وصیت مرا بپذیر و گفتارم را به خاطر سپار. اگر آن را به خاطر سپاری خوشبخت زندگی خواهی کرد و ستوده خواهی مرد.

پسرم! آنکه بدانچه خدا بدو داده قناعت کند بی‏ نیاز بود، و آنکه دیده به مال دیگری دوزد مستمند می‏ میرد. آنکه بدانچه خدای عز و جل بدو داده خرسند نباشد خدا را در قضای او متهم کرده است. آنکه گناه خود را خرد داند گناه جز خود را بزرگ شمارد. و آنکه گناه دیگری را خرد به حساب آرد، گناه خود را بزرگ انگارد. آنکه پرده از عیب دیگری برگیرد، عیب های درون خانه ‏اش آشکار شود. آنکه شمشیر ستم کشد، بدان کشته شود. آنکه برای برادر خود چاهی کند، خود در آن بیفتد.

آنکه با سفیهان بیامیزد حقیر شود و آنکه با علما نشیند وقار یابد. آنکه در جای‏ های بد در آید متهم شود. پسرکم حق را بگو! به سودت باشد یا به زیانت. از سخن چینی بپرهیز که آن کینه را در دل های مردم می‏ کارد. پسرکم! اگر جستجوی بخشش می‏ کنی به معدن های آن روی آور.»

وجهه علمی امام صادق(ع)/ به قلم سید محسن امین و ترجمه علی حجتی کرمانی

مناقبى كه براى هر يك از ائمه ذكر شده در بسيارى از اوقات با يكديگر اختلاف دارد. البته اين بدان معنا نيست كه منقبتى كه به يك امام مخصوص داشته ‏ايم در امام ديگر موجود نبوده است. بلكه آنان همگى در تمام مناقب و فضايل پسنديده مشترك ‏اند. آنان همه از يك نور و از يك طينت ‏سرشته شده‏ اند و هر كدام در برخوردارى از صفات پسنديده سرآمد مردم روزگار خويش بوده ‏اند اما از آنجا كه مقتضيات هر دوره و بازنمودهاى اين صفات در ائمه، بر حسب اختلاف هر عصر و دوره، متفاوت است هر يك مناقب خاص خود را دارند.

به عنوان مثال ظهور آثار شجاعت از امير مؤمنان (ع) و فرزند بزرگوارش امام حسين (ع) همچون ظهور آنان در ديگر ائمه نيست. شجاعت على (ع) با جهاد وى در ركاب پيغمبر (ص) و نبرد او با قاسطين و مارقين و ناكثين در روزگار خلافتش به ظهور رسيد و شجاعت‏ حسين (ع) نيز به هنگامى كه دستور يافت ‏با ستمگران به مبارزه برخيزد، آشكار شد. اما ديگر ائمه چون مامور به تقيه و مدارا بودند، بروز aجاعت بدان‏ گونه كه در آن دو امام (ع) مشاهده شد، لزومى نيافت. اما با اين وصف همه آنان در اينكه شجاع‏ترين مردم زمانه خويش بوده ‏اند، مشترك ‏اند.

در عوض صفت علم در امام باقر (ع) و امام صادق (ع) بيش از ساير ائمه به چشم مى ‏خورد. زيرا شرايط آنان به گونه ‏اى بود كه در واپسين روزگار حكومتى مى ‏زيستند كه به نابودى مى ‏گراييد و در همان حال حكومت ديگرى مى ‏رفت تا جايگزين حكومت پيشين شود. اما صفت علم در تمام آنها مشترك است و آنان همگى داناترين مردم روزگار خويش بوده ‏اند. همچنين نشانه‏ هاى كرم و بخشش و فراوانى صدقات و آزاد كردن بندگان در برخى از ائمه نسبت‏ به بعضى ديگر نمود بيش‏ترى دارد چرا كه از نظر مالى وسعت معيشت داشته ‏اند و يا آنكه در زمان آنها تعداد فقرا بسيار بوده است. اما همه آنان در كرم و سخاوت سرآمد دوران خود به حساب مى ‏آمده ‏اند.

دانشمندان بيشترين نقل ها را از امام صادق روايت كرده ‏اند

عبد العزيز بن اخضر جنابذى در كتاب معالم العترة الطاهره از صالح بن اسود نقل مى‏ كند كه گفت: «شنيدم جعفر بن محمد مى‏ گويد: پيش از آن كه مرا از دست دهيد، هر چه مى‏ خواهيد از من بپرسيد. زيرا هيچ كس پس از من نمى ‏تواند از علوم و دانش ها، چنان كه من به شما مى‏ گويم، شما را آگاه كند.»

ابن حجر در الصواعق، مى ‏نويسد: مردم به اندازه ‏اى از علوم امام صادق (ع) نقل كرده ‏اند كه سخنانش توشه راه كاروانيان و مسافران و آوازه ‏اش در هر گوشه و كنار زبانزد مردم گشته است. ابن شهر آشوب در مناقب مى‏ گويد: «از آگاهى به علوم امام صادق (ع) به اندازه ‏اى نقل شده كه از هيچ كس ديگرى منقول نيست.» وى همچنين مى‏ نويسد: «نوح بن دراج به ابن ابى ليلى گفت: آيا تا كنون به خاطر حرف كسى از سخن يا كار خود دست كشيده ‏اى؟ گفت: خير مگر حرف يك نفر. پرسيد: او كيست؟ پاسخ داد: جعفر بن محمد.»

شيخ مفيد در ارشاد مى ‏نويسد: علومى كه از آن حضرت نقل كرده ‏اند به اندازه ‏اى است كه ره توشه كاروانيان شد و نامش در همه جا انتشار يافت. دانشمندان در بين ائمه (ع) بيشترين نقل ها را از امام صادق روايت كرده ‏اند. هيچ يك از اهل آثار و راويان اخبار بدان اندازه كه از آن حضرت بهره برده ‏اند از ديگران سود نبرده ‏اند. محدثان نام راويان موثق آن حضرت را جمع كرده ‏اند كه شماره آنها، با صرف نظر از اختلاف در عقيده و گفتار، به چهار هزار نفر مى ‏رسد.

تنها يكى از راويان آن حضرت به نام ابان بن تغلب، سى هزار حديث از امام صادق (ع) نقل كرده است. كشى در رجال به سند خود از امام صادق (ع) نقل كرده است كه فرمود: ابان بن تغلب سى هزار حديث از من روايت كرد. همچنين نجاشى در رجال خويش به نقل از حسن بن على وشا در حديثى آورده است كه گفت: «در اين مسجد (مسجد كوفه) محضر نهصد تن از بزرگان حديث را درك كردم كه همگى مى‏ گفتند جعفر بن محمد برايم حديث كرد.»

امام صادق (ع) نيز مى‏ فرمود: سخن من سخن پدرم و سخن او سخن جدم و سخن وى سخن على بن ابى طالب و سخن على سخن رسول خدا (ص) و سخن او گفتار خداوند عز و جل است.

ابن شهر آشوب در مناقب مى‏ نويسد: هيچ كتاب حديث و حكمت و زهدى و موعظه‏ اى از گفتار امام صادق (ع) خالى و بى بهره نيست. و همه مى‏ گويند جعفر بن محمد چنين گفت و جعفر بن محمد صادق چنين فرمود.

شیوه مباحثه امام صادق(ع) با مخالفان و تحمل سخنان آنها/ به قلم محمد محمدی اشتهاردی

روزي مفضل، يكي از شاگردان برجسته امام صادق (عليه السلام) با يكي از منكران خدا بنام ابن ابي العوجاء برخورد كرد، و پس از آنكه چند جمله از مطالب الحاد و كفر از او شنيد، ناراحت شد به گونه اي كه نتوانست بر خشم خود مسلط شود و فرياد زد: اي دشمن خدا، دين خدا را به مسخره گرفته اي و ذات پاك خدا را انكار مي كني ؟ و ...

ابن ابي العوجاء گفت: اي آقا اگر تو اهل بحث و بررسي هستي با تو بحث مي كنيم، چنانكه حجت و دليل تو استوار بود از تو پيروي مي كنيم و اگر اهل بحث و بررسي نيستي و سخني با تو نداريم و اگر تو از شاگردان جعفر بن محمد هستي، او با ما چنين برخورد نمي كرد و اين گونه ناراحت نمي شد و ستيز نمي نمود، او گفتار ما را بيش از آنچه تو شنيدي شنيده است، هرگز در برابر ما بدگوئي نكرد، و در پاسخ دادن به ما از حد نزاكت خارج نشد و انه للحليم الرزين، العاقل الرصين، لايعتريه خرق ولا طيش ولا نزق.

بدان كه او بردبار با وقار، او انديشمند متين و استوار بود، برخوردهاي برنده و خورد كننده و سركوب آور او را از پاي در نمي آورد بلكه همچنان استوار و خلل ناپذير بر جاي خود مي ماند، او سخن ما را مي شنيد به خوبي گوش فرا مي داد و دليل ما را در مي يافت و وقتي كه سخن ما تمام مي شد به طوري كه گمان مي برديم كه او (امام) را مغلوب ساخته ايم، آنگاه با چند جمله كوتاه و گفتار مختصر، اساس دلائل ما را فرو مي ريخت و حجتش بر ما غالب مي شد و راه عذر را بر ما مي بست و ديگر توان جواب رد نداشتيم اگر تو از شاگردان او هستي همچون او با ما برخورد كن.

خبرآنلاین

برچسب ها: شهادت ، تاریخ ، خلافت
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: