کد خبر: ۶۵۴۶۶
تاریخ انتشار: ۰۸:۲۶ - ۲۳ خرداد ۱۳۹۴ - 2015June 13
شفاآنلاین:جامعه>شهری>برای کسانی که حداقل یک بار سر و کارشان به بیمارستان امام خمینی(ره) افتاده باشد، دیدن صحنه سرگردان بودن همراهان بیمار، صحنه جدیدی نیست.
به گزارش شفا آنلاین : مجتمع بیمارستانی امام خمینی(ره) را همه می شناسند. بزرگترین مرکز درمانی کشور که یکی از مراکز درمانی دانشگاه علوم پزشکی تهران است و در فضای بزرگ چند ده هکتاری واقع شده است. در این مجتمع بیمارستانی بیمارستان امام، بیمارستان ولیعصر و مراکز پزشکی دیگری مثل تصویربرداری پزشکی، مراکز تحقیقاتی، انستیتو کانسر و ... وجود دارد و روی هم بیش از 1200 تخت فعال برای بیماران دارد. این بیمارستان بزرگ از شمال به خیابان باقرخان از میدان توحید، از شرق به انتهای بلوار کشاورز و از جنوب به خیابان اسکندری شمالی منتهی می شود.


طبیعی است این فضای بزرگ و این امکانات بیمارستانی، هر روز پذیرای تعداد زیادی بیمار باشد. بیمارانی که نه تنها از خود پایتخت، که از شهرهای دور و نزدیک به امید رسیدگی بیشتر و استفاده از تخصص متخصصان بیمارستان راهی تهران شده اند.


کافیست سری به محوطه بیمارستان بزرگ امام خمینی بزنید تا بفهمید وضعیت همراهان بیماران در این بیمارستان خوب نیست. زیراندازهای پهن شده در فضای سبز و لابه لای درختان و چیده شدن وسایل اندک برای استقرار، نشان می دهد که همراهان بیمار که ناچارند چند روزی در بیمارستان و اطراف بیمار خود بمانند، این فضا را برای اسکان انتخاب کرده اند.


تهران را بلد نیستیم؛ گم می شویم


روبروی بیمارستان، چند تا نیمکت هست که سقف هم دارد. گذاشته اندشان برای استراحت های موقت ملاقات کننده ها. اما الان اکثرشان پر شده اند از وسایل اسکان همراهان بیماری که در بیمارستان سرگردانند. بین نیمکت ها، یک خانواده ی کوچک وسایل پهن کرده اند. زن میانسال و پسر نوجوانی بین نیمکت ها روی زیراندازشان نشسته اند. وسایل کمی اطرافشان هست. بالش و پتو و کمی مواد خوراکی و ظرف. سر ظهر است و مشغول خوردن ناهارشان که نان و پنیر و گوجه است هستند.
می گویند یک ماه است بیمارشان بستری است. از فسا آمده اند و بار اولیست که به تهران آمده اند. زن میانسال می گوید: جایی را بلد نیستیم و مجبوریم اینجا بمانیم. می گوید که تهران را بلد نیست و هر بار که بیرون می رود، می ترسد گم شود پس ترجیح می دهد همین جا بماند و سختی هایش را تحمل کند.

 


یک ماه ماندن زیر آسمان خدا، بدون امکانات و وسیله، درد بیمارداری را دوچندان می کند. می گوید: از چه می خواهی بدانی؟ روزها گرم است و آتش می بارد؛ شب ها زیر درخت ها دم دارد و پشه و حشره های دیگر به جانمان بالا می روند. برای دستشویی و وضو و نماز باید کلی راه برویم و برای پیدا کردن یک لقمه غذا هم همینطور.


هزینه رفت و آمد زیاد است


مردی نسبتا جوان است. تک فرزندش بیمارستان بستری شده و چند روزی می شود که بار و بندیلشان را جمع کرده و آمده توی محوطه بیمارستان نشسته. خانه شان در یکی از مناطق جنوبی تهران است و یک هفته اول که دخترش بستری بوده، می رفته و می آمده اما الان به این نتیجه رسیده که هزینه رفت و آمد برایش نمی صرفد. کارش آزاد است. مدتی کار را تعطیل کرده و آمده توی بیمارستان تا شیفتش را با همسرش عوض کند و هر از گاهی همسرش بتواند بیاید بیرون هوایی بخورد.



می گوید ای کاش بیمارستان جایی برای همراهان بیمارستان داشت. می گوید: توقعمان بالا نیست. فقط یک جایی باشد که سقف داشته باشد. خودمان وسایل می آوریم. ولی زیر سقف باشیم و خیالمان راحت باشد که سقفی بالای سرمان هست.
شش ماه پیش هم فرزندش بستری شده و همین وضع را تجربه کرده. می گوید: درست است که الان هوا گرم است و آتش از آسمان می بارد اما باز بهتر از زمستان است. زمستان هم بودند کسانی که مجبور بودند در محوطه بیمارستان بمانند و آن سرمای وحشتناک را تحمل می کردند.


کاش جایی برای اسکان وجود داشت


دو برادرند. اهل سنندج. مادر پیرشان را برای درمان آورده اند تهران. خواهرشان را بیمارستان به عنوان همراه پذیرفته اما خواهر خیلی جوان است و تجربه بیمارستان آن هم بیمارستان پایتخت را ندارد. هر از گاهی به یکی از برادرها زنگ می زند و درخواست کمک می کند. برادرها نمی توانند از بیمارستان دور شوند تا در اسرع وقت دارو یا هر چه که بیمارشان لازم دارد را به او برسانند.

 


آن ها هم زیراندازی داخل بیمارستان پهن کرده اند و با دوتابالش و یک فلاسک و چند تکه ظرف و لیوان، روزگار می گذرانند. بیست روزی می شود که با همان وضع سر می کنند. می گویند: نمی توانیم از بیمارستان دور شویم. هر لحظه ممکن است به کمکمان احتیاج باشد و تا ما خودمان را برسانیم دیر می شود. خواهرمان در تهران غریبی می کند و حال مادرمان اصلا خوب نیست.
می گویند عجیب است بیمارستانی به این وسعت و بزرگی، با این همه ساختمان و تجهیزات، یک فضا برای اسکان همراهان بیماران ندارد. یکی از برادرها می گوید: ما مشکل مالی نداریم. می توانیم به هتل یا مسافرخانه برویم. اما تهران بزرگ است و ما اطراف بیمارستان جایی برای ماندن پیدا نکردیم و مجبور شدیم اینجا بمانیم. اگر جایی برای استراحت به ما می دادند، حتی اگر پولی بود و هزینه داشت، باز بهتر از این وضعیت بود.


زندگی در چادر، کنار بیمارستان


ضلع جنوبی بیمارستان، یعنی حاشیه خیابان نصرت پر است از چادرهای رنگی. همراهان بیمار، بیرون از بیمارستان را برای زدن چادر انتخاب کرده اند و همانجا اسکان دارند. تعداد چادرها قابل توجه است. اقلا ده دوازده چادر کنار هم چیده شده اند و هر کدام دو سه نفر را در خود جای داده اند.



صاحب یکی از چادرها می گوید که دو هفته ای می شود چادر زده اند. اهل یکی از شهرهای تهران است و بیمارشان دو هفته است بستری است. می گوید: دار و ندارمان را خرج مریضی کرده ایم و الان برایمان سخت است در تهران برویم مسافرخانه.
می گوید: معلوم نیست تا کی مجبور باشیم اینجا بمانیم و با هزینه های تهران، امکان رفتن به هتل یا مسافرخانه را نداریم.
مشکلات اسکان یافته در چادرها کمی کمتر از آن هاییست که توی خود بیمارستان اتراق کرده بودند اما وضعیت خوبی هم ندارند. برای استفاده از سرویس بهداشتی باید کلی راه بروند و گاها با مامورین شهرداری که بهشان اخطار می کنند باید هرچه سریعتر چادرهایشان را جمع کنند روبرو می شوند.



یکی از نگهبان های دم در بیمارستان می گوید: این که همراهان بیمار می آیند اینجا و چادر می زنند اصلا مسئله جدیدی نیست و هیچ وقت سال پیدا نمی شود که این وضعیت وجود نداشته باشد. ما به آن ها تذکر می دهیم اما گوش نمی دهند و ما هم سخت نمی گیریم.


می گوید برای ورود و خروج به بیمارستان منعی وجود ندارد اما به آن ها اجازه بردن چادر در محوطه بیمارستان داده نمی شود. او در جواب این سوال که آیا بیمارستان تا به حال فکری به حال اسکان این افراد کرده یا خیر می گوید که هیچ فکری به حال همراهان نمی شود و آن ها همیشه اطراف یا داخل بیمارستان هستند.


راننده ای که روبروی بیمارستان کار می کند هم همین حرف ها را می زند. می گوید سالهاست که در همان مسیر مسافرکشی می کند و هر روز نمونه جدیدی از همراهان بیمار می بیند که ویلان و سرگردان اطراف بیمارستان را برای اسکان انتخاب می کنند. می گوید: باز جای شکرش باقیست که خیلی در مورد اسکان این ها سختگیری نمی شود. باز خدا خیرشان بدهد که می گذارند همراهان زیرانداز و رختخواب ببرند داخل بیمارستان و در محوطه بخوابند یا در کنار بیمارستان چادر بزنند...
وضعیت نابسامان همراهان بیمار در این بیمارستان و بیمارستان های مشابه، چیز جدیدی نیست که از چشم مسئولین خود بیمارستان و به طور کلی مسئولین بهداشت و درمان کشور پوشیده مانده باشد.


به نظر می رسد اگر این مشکل دیده شود و به چشم بیاید، برای یک بیمارستان با آن همه تجهیزات پزشکی، فراهم کردن مکان کوچکی برای اسکان موقت همراهان بیماران کار سختی نباشد؛ به شرط آن که مشکلات این همراهان دیده و شنیده شود و به دغدغه کسانی تبدیل شود که دستی بر آتش درمان این کشور دارند.

خبرآنلاین
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: