کد خبر: ۴۷۸۴۱
تاریخ انتشار: ۱۴:۱۵ - ۲۴ دی ۱۳۹۳ - 2015January 14
شفاآنلاین-فرزندمان که به دنیا آمد من بیشتر سرگرم کارهای او بودم، همسرم هم با این که کاروبارش بد نبود تا دیروقت سرکار می‌ماند و وقتی هم می‌آمد، آنقدر خسته و بی‌حوصله بود که شامش را خورده یا نخورده می‌خوابید.

فکر می‌کردم این همه خستگی‌اش به خاطر آرامش من و فرزندم است؛ تلفن‌های کاری‌اش هم زیاد بود، زیادتر هم شده بود، آنقدر به او اعتماد داشتم که اجازه بدبینی به خودم نمی‌دادم. تا این که کم‌کم متوجه شدم همسرم حتی وقتی به حمام و دستشویی هم می‌رود، گوشی تلفن را با خودش می‌برد! یک بار وقتی خواب بود خواستم فهرست تماس‌هایش را چک کنم، اما تمام فهرست پاک شده‌ بود و همین خالی بودن فهرست تماس بود که مرا از وجود نفر سوم مطمئن کرد. یک بار وقتی در اتاق ده دقیقه‌ با تلفن حرف زد، به محض قطع تماس گفتم «گوشیت رو بده ببینم با کی حرف می‌زدی؟» گفت «تلفنِ کاری بود!» آنقدر پاپیچ شدم تا بالاخره گوشی را از دستش گرفتم و به شماره آخری زنگ زدم. حدسم درست بود... همسرم خیانت می‌کرد، آن هم نه یکی و دو ماه، بلکه دو سال یعنی از قبل از تولد فرزندم.

مدتی را با هم قهر بودیم، حتی نگاهش هم نمی‌کردم، فکر می‌کرد این رابطه تا ابد پنهان می‌ماند و حالا که فاش شده‌ بود می‌خواست جبران کند، چندین بار از من عذرخواهی کرده و اظهار پشیمانی می‌کند، می‌گوید زندگی‌مان را دوست دارد، مدام به جان تنها فرزندمان قسم می‌خورد که دیگر تکرار نمی‌شود، اما من هنوز بی‌اعتمادم.

هر وقت به فکر فرو می‌رود، با خودم می‌گویم حتما دارد به او فکر می‌کند، با هر زنگ تلفنش حس می‌کنم همان زن پشت‌خط است، همین که برایش پیامی می‌آید دلم می‌خواهد قبل از او، من پیامش را بخوانم. نمی‌دانم این ارتباط دو ساله تا کجا پیش رفته بود، تمام اتفاقات این دو سال را برای خودم یادآوری و هر بار تصور می‌کنم این زن در کجای این اتفاقات حضور داشته است. نکند فلان ماموریت کاری بهانه‌ای بوده تا با هم به سفر بروند؟ نکند فلان روز که گفت به عروسی دوستش می‌رود، با او همراه بوده؟ نکند همان حرف‌های عاشقانه‌ای را که به من می‌گفته، برای او هم تکرار کرده باشد؟ نکند... زندگی‌ام را دوست دارم، شوهرم را با وجود خیانتی که در حقم کرده دوست دارم، اما نمی‌توانم او را ببخشم.

خیانت و بی‌وفایی علاوه بر ایجاد پیامدهای مخرب در رابطه بین زوجین، آسیب‌های روانی عمیقی به فرد خیانت‌دیده می‌زند. معمولا کسانی که خیانت می‌بینند خود را سرزنش می‌کنند یا به دنبال نشانه‌هایی مبنی بر وجود عیب یا مشکلی در خودشان می‌گردند. اینجا دیگر مشکل دو تا می‌شود؛ هم تحمل خیانت شریک زندگی و هم تحمل خویشتن به عنوان فردی که چندان خوب و قابل قبول نیست؛ شاید به همین دلیل باشد که بسیاری از خیانت‌دیده‌ها به گونه‌ای افراطی دست به تغییر خود می‌زنند، رژیم‌های عجیب و غریب می‌گیرند، آرایش‌های افراطی می‌کنند و حتی دست به جراحی‌های پرهزینه زیبایی می‌زنند. در حالی که هیچ کدام از این رفتارها راهکار مناسبی برای تخلیه خشم و انزجار فرد خیانت‌دیده، نیست. ما انتظار نداریم فرد خیانت‌دیده غمگین یا عصبانی نباشد، اما می‌خواهیم بگوییم راه‌حل‌های دیگری هم برای برخورد با این اتفاق ناخوشایند وجود دارد.

این راهکارها را حتما آزمایش کنید: خیانتش را نادیده نگیرید

گاهی همسران فکر می‌کنند اگر مساله را به روی خودشان نیاورند، به‌ تدریج این ارتباط قطع می‌شود و با این کار فشار سنگین عاطفی را به خود تحمیل می‌کنند که موجب آسیب‌های جدی به جسم و روان می‌شود. بهتر این است که به او بفهمانید متوجه خیانتش شده‌اید و دلیلش را جویا شوید. نادیده گرفتن سبب تشویق او به ادامه کارش می‌شود ضمن این که در آینده خیانت‌های بیشتری از او خواهید دید.

نه او را از خانه بیرون کرده و نه خودتان خانه را ترک کنید

بنشینید و فکر کنید که اگر او را ترک کنید چه می‌شود و اگر با هم زندگی کنید چه؟ ممکن است آینده این زندگی چندان روشن و شفاف نباشد، اما این تنها یک احتمال است، اگر او اظهار ندامت کند و شما هم بتوانید او را ببخشید لااقل در خانه خودتان مساله را حل کرده و اجازه نداده‌اید مسائل خصوصی زندگیتان به گوش دوست و آشنا برسد.

دست نگه دارید

هضم مساله خیانت، کار ساده‌ای نیست که با واکنش‌های عجولانه مساله را پیچیده‌تر و سخت‌تر کنیم. اقداماتی مثل تلفن زدن به والدین، دوستان یا همکاران فرد مقابل و بردن آبروی او در مقابل دیگران، راه‌انداختن دعوا و سروصدا در محل کار یا زندگی او نه تنها مشکل را حل نمی‌کند، بلکه ممکن است بعدها سبب پشیمانی و شرمندگی هم بشود. بنابراین با صبر دست به انتخاب آگاهانه بزنید، شخصیت و جایگاه خودتان را حفظ کنید و در اولین قدم به فکر حل مساله باشید، نه بغرنج‌تر کردن آن.

همه دلایل را به خودتان نسبت ندهید

گاهی همسران در مواجهه با خیانت سهم خودشان را بیش از حد بزرگ می‌کنند، «اگر من زیباتر بودم، اگر تحصیلات بالاتری داشتم، اگر از خودم درآمد داشتم، اگر اضافه وزن نداشتم، اگر ....» یادتان باشد در این اتفاق هر دو سهیم هستید؛ یکی کمتر و یکی بیشتر؛ اما قرار نیست سهم اشتباهات‌تان را آنقدر بزرگ کنید که دچار خود کم‌بینی و ضعف اعتماد به نفس شوید. بهتر است اتفاقات گذشته را مرور و سهم خودتان را عادلانه قضاوت کنید.

با هر کسی صحبت نکنید

طبیعی است که بخواهید با کسی درباره این موضوع حرف بزنید یا مشورت بگیرید، اما لطفا با کسی که مشکلی شبیه مشکل خودتان داشته حرف نزنید؛ زیرا معمولا این حرف‌ها تنها سبب همدردی می‌شود و تازه ممکن است فکرهای منفی دیگری را هم به افکار شما اضافه کند. کافی است او بگوید همسرش با نفر سوم به فلان مجلس رفته بود تا شما هم گمان کنید احتمالا همسر شما هم همین کار را کرده! برای مشورت کردن با دوستی نزدیک و مورد اعتماد یا یکی از اعضای خانواده که منطقی و آینده‌نگر است حرف بزنید؛ کسی که سعی می‌کند مشکلتان را حل کند؛ نه این که بر شدت مشکل بیفزاید.

برای شناختن نفر سوم تلاش بیهوده نکنید

یکی از بدترین کارها این است که بخواهید جزئیات ارتباط با معشوقه همسرتان را کشف کنید یا این که در پی صحبت یا ملاقات‌کردن با وی باشید. اگر همسرتان هم اظهار پشیمانی کرده و قصد بازگشت به زندگی را دارد، نبش قبر کردن اتفاقات گذشته نه‌تنها دردی را دوا نمی‌کند که راه بازگشت به زندگی دوباره را می‌گیرد. حتی اگر همسرتان قصد دارد جزئیات اتفاقات گذشته را بگوید و مثلا اعتراف کند، شما در این موقع بگویید «همین‌قدر که می‌دانی کارت خطا بود، کافی است. نیازی نیست برای من توضیح دهی، مهم این است که دیگر این اتفاق تکرار نشود چون من توانایی بخشش دوباره را ندارم!» این کار وجدان اخلاقی همسرتان را تقویت و علاقه‌اش را به حفظ زندگی و تعهدش را به شما بیشتر می‌کند و مهم‌تر این که از آسیب‌های روحی ناشی از فهمیدن خطاها و جزئیات آن در امان می‌مانید.

از جنس مخالفی که جوان است مشاوره نخواهید

ممکن است این مشورت شما را در معرض خطر درگیری در رابطه دیگری قرار دهد که به احتمال زیاد منطقی و سنجیده نیست. معمولا در این مواقع دوستان همسرتان پیشنهاد کمک کردن به شما را دارند، بهتر است به جای آنان از یک مشاور متخصص کمک بگیرید یا این که با یک فرد میانسال یا همجنس که به تجربه و خردش اطمینان دارید، صحبت کنید.

ریشه خیانت

مریم ایزانلو، کارشناس ارشد روان‌شناسی معتقد است خیانت ریشه‌ای درونی دارد و هر انسانی ممکن است مرتکب آن شود. طبق نظر ایزانلو بد نیست بدانیم هر آدمی یک خائن درون دارد که جایی کنار کودک درونش زندگی می‌کند و برخلاف کودک درون باید جلوی ابراز وجودش را گرفت. این یعنی هر آدمی ممکن است مرتکب خیانت بشود. پس این موضوع می‌تواند در هر خانواده‌ای رخ دهد و حتما لازم نیست دلایل پیچیده‌ای داشته باشد. موارد زیادی وجود دارد که خیانت به سبب مسائلی ساده و پیش پا افتاده‌ رخ داده است.

در برخورد با خیانت چه کنیم؟ ایزانلو در پاسخ به این پرسش می‌گوید: در برخورد با هر مشکلی باید راه‌حل درست را انتخاب کرد، اما گاهی ما راه‌حلی را برمی‌گزینیم که به نظر خودمان درست بوده در حالی که ممکن است هیچ کمکی به حل مشکلات نکند. در برخورد با خیانت نکته مهم این است که بدانیم خیانت همیشه از جانب طرف مقابل نیست. ممکن است رفتار من از نظر خود و اطرافیان بی‌تعهدی نباشد، اما از نظر همسرم بی‌تعهدی و تاحدی خیانت باشد. گاهی اوقات خواسته یا ناخواسته ما وارد رابطه‌ای می‌شویم که از نظر خودمان یک رابطه معمول کاری یا ارتباط صرفا دوستانه است، اما از نظر همسرمان خیانت است. در چنین مواردی قطع این ارتباط تصدیق نظر همسر و ادامه آن مداومت بر خیانت محسوب می‌شود. بهترین راه این است که زوجین با یکدیگر حرف بزنند و خطوط قرمز و چارچوب زندگی‌شان را مشخص کنند. زوجین عموما با ذهنیت قبلی و اصول تربیتی خانواده خود به زندگی یکدیگر وارد می‌شوند و بی‌آن که در این باره با هم گفت‌وگو کنند، توقع دارند طرف مقابلشان به اصول آنها عمل و ذهنیت آنان را پیش‌بینی کند بنابراین، فردی که خیانت دیده یا گمان می‌کند خیانت دیده است، باید مستقیما با همسر خود گفت‌وگو و مواضع خود را به‌طور جدی مشخص کند.

ایزانلو دلیل پیچیدگی مقوله خیانت و عمق جراحت آن را در اعتماد تخریب‌شده می‌داند. او معتقد است: اعتماد از آن مقوله‌هایی است که یکباره خراب و به‌تدریج ترمیم می‌شود. خیانت، درد دارد و وقتی کسی از سوی همسرش مورد خیانت واقع می‌شود، به طور ناخودآگاه به دنبال عیوب و نقایص جسمی و روحی در خودش می‌گردد به همین دلیل اولین چیزی که در فرد خیانت‌دیده آسیب جدی می‌بیند عزت‌نفس اوست.

در برخی موارد فرد خیانتکار، بارها خیانتش را تکرار می‌کند و هر بار با عذرخواهی و واسطه‌تراشی و گاهی هم ساده‌تر از این حرف‌ها دوباره به زندگی مشترکش باز می‌گردد، در ظاهر این زندگی مشکلی وجود ندارد، اما در عمق آن یک طرف در حال فرسودگی مکرر است. ایزانلو درباره تکرارشدن خیانت می‌گوید: معمولا یک فرد خائن زمانی به رفتار خود ادامه می‌دهد که کانون خانواده از سوی همسرش حفظ شود، بنابراین او بهای واقعی این خیانت را نمی‌پردازد و با خیال راحت این کارش را تکرار می‌کند. در هر خانواده‌ای احتمال لغزش‌های عاطفی وجود دارد، ولی اصرار به ادامه آن در رابطه زناشویی قابل قبول نیست. با انتخاب راهکارهای درست و مشاوره‌های کاربردی نباید اجازه داد فرصت خیانت‌های دیگر برای همسر خائن ایجاد شود، چرا که تکرار این مساله در نهایت ایجاد خانواده‌ای متشنج، مضطرب، افسرده و بی‌اعتماد را در پی دارد. گاهی مادر خانواده به امید اصلاح همسر و حفظ زندگی این وضع را تحمل می‌کند در حالی که در چنین فضایی فرزندان نیز دچار مشکلات عدیده‌ای خواهند شد. تنفر از پدر، بی‌اعتمادی یا حتی الگوبرداری از او حاصل تحمل این فضا و نادیده گرفتن این مساله است.

در مقابل این سهل‌گیری افراطی گاه با خانواده‌هایی مواجه می‌شویم که چارچوب‌های تنگ و محدودی را برای همسران خود تعریف کرده‌اند. ایزانلو درباره این افراطی‌گری می‌گوید: در منازلی با مقررات شدید و محدودیت زیاد ممکن است خستگی رخ دهد. همسر محدودکننده، خسته‌‌کننده می‌شود و فضای این ارتباط یک طرف را دچار خفگی می‎کند. این در حالی است که فرصت دادن به همسر برای این که بتواند خودش را در مهمانی‌های خانوادگی ابراز کند، بشدت کمک‌کننده خواهد بود. برای خیلی از آدم‌ها همین‌قدر خود ابرازگری کافی است که دست به ارتباط‌های پنهانی نزنند. ضمن این که وقتی تمام دغدغه یک طرف، کنترل کردن طرف دیگر باشد، این نگرانی همیشگی به طور قطع سلامت روان را به خطر می‌اندازد. در زندگی مشترک هر دو طرف باید یک حریم شخصی تعریف شده‌ای داشته باشند و بتوانند به رشدهای فردی خود برسند.

این مشاور خانواده تاکید می کند که در چنین مواردی، بهتر است خانواده‌ها را درگیر مسائل نکنید هر کس از زاویه خودش از این اتفاق برداشت می‌کند و دخالت‌های دیگران می‌تواند مشکلات بیشتری درپی داشته باشد. بهتر است این زوج از یک زوج درمانگر برای اصلاح رابطه‌شان کمک بگیرند.

روزنامه جام جم

برچسب ها: زندگی ، خیانت ، همسر ، فرزند
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: