به گزارش شفا آنلاین،بچه ها از مدرسه که تعطیل می شدند شیطنت می کردند و جهت لوله ها را تغییر می دادند. پیرمرد از کوره درمی رفت و بد و بیراهی می گفت و در اسرع وقت لوله ها را به حالت قبل برمی گرداند. بعضی ها هم جلوی بساطش می ایستادند و فیگور آفتابه می گرفتند. یک دست به کمر می زدند و دست دیگر را به صورت اریب به سمت آسمان می فرستادند.
پسربچه هایی که با فقر امکانات مواجه بودند با این تفریحات سالم و ناسالم چند دقیقه ای سرخوش می شدند.
سلف سنتی شیلنگ و سیفون
در دهه 60 و 70 آفتابه وسیله آشنای خانه همه ایرانیان بود. این وسیله بیشتر در جاهایی کاربرد داشت که خبری از آب لوله کشی نبود.
توالت های داخل حیاط مجهز به آفتابه بودند. در مسافرت ها هم همیشه یک عدد آفتابه را برای روز مبادا در صندوق عقب ماشین می گذاشتند. البته حالت دیگرش این بود که از آفتابه به جای سیفون استفاده می کردند.
در تعریف سیفون نوشته اند: «سیفون مکانیزمی است برای گردآوری و رهاسازی یکباره آب».
آفتابه تشکیلات پیچیده سیفون را نداشت؛ ولی آن قدر کارآمد بود که خودش به تنهایی کار سیفون را انجام می داد. اگر می خواستند از این سیفون سنتی بهتر بهره ببرند آفتابه را چند بار پر و خالی می کردند البته ایرانیانی که سراغ آفتابه می رفتند خیلی به کاربردش فکر نمی کردند.
آنها به رسم رعایت نظافت یک عدد آفتابه پلاستیکی یا مسی در سرویس بهداشتی منزلشان قرار می دادند.
زمانی که آب لوله کشی قطع می شد آفتابه قدر و منزلت بیشتری پیدا می کرد. معمولا همیشه سرویس های بهداشتی به یک آفتابه پر از آب مجهز بودند و افراد پس از استفاده از سرویس بهداشتی، این وسیله پلاستیکی یا مسی را برای نفر بعدی پر آب می کردند.
در غیر این صورت طرف قبل از وارد شدن به دستشویی باید زحمت پرکردن آفتابه را هم می کشید. افرادی که مورد احترام خانواده و صاحبخانه بودند از انجام این کار سنگین معاف می شدند. معمولا پسربچه ها این مسئولیت را به عهده می گرفتند و آفتابه پر از آب را تقدیم مهمان می کردند. گاهی هم پیش می آمد که شیطنت می کردند و آفتابه را از آب داغ سماور پرمی کردند که فریاد جیغ و داد مهمان، خنده پسربچه های بازیگوش را در پی داشت.
ردپای آفتابه در ضرب المثل های ایرانی
نام آفتابه دگرگون شده واژه آب تابه است. یعنی آبی که درون تابه (ظرف) ریخته می شود و هنگام شست وشو مورد استفاده قرار می گیرد.
واژه «آفتابه» در ضرب المثل های ایرانی حضور پررنگی دارد. مردم در ضرب المثل ها سراغ اشیایی می روند که کاربرد زیادی دارد و وقتی یک وسیله این قدر در مثل ها تکرار شده یعنی خودش خیلی مورد استفاده قرار گرفته است.
معروف ترین ضرب المثلی که همه شنیده اند «آفتابه خرج لحیم کردن» است. این مثل در مواردی به کار می رود که آن کار توجیه اقتصادی نداشته باشد. در قدیم آفتابه های مسی مرسوم بود که وقتی سوراخ می شد با «لحیم» آن سوراخ را می بستند.
گاهی وقت ها تعداد سوراخ ها این قدر زیاد می شد که اگر آن را دور می انداختی و یک عدد جدید می خریدی به صرفه تر بود. «آفتابه لگن هفت دست ولی شام و ناهار هیچ چی» مواقعی کاربرد دارد که حاشیه های یک ماجرا از متنش مفصل تر می شود.
آفتابه لگن وسیله ای بوده که برای شست وشوی دست و دهان قبل و بعد از خوردن غذا، کاربرد داشته است. در دوره قاجار نوکران آفتابه لگن را همراه حوله سر سفره می آوردند و اشخاص قبل و بعد از غذا دست و دهان خود را می شستند.
وقتی میزبان آفتابه لگن برای شستن دست و دهان بیاورد؛ اما سفره اش خالی از غذا باشد باید این جمله را خطاب به او عنوان کرد.
«آفتابه دزد» دزدی تازه کار یا دله دزد است که چیزهای بی ارزش می دزد. این دزد ممکن است به آغوش جامعه بازگردد و امکان دارد پیشرفت کند و مرتکب خلاف های سنگین تر شود! اگر یادتان باشد در توالت های عمومی نگهبانی را به کار می گرفتند که یکی از وظایف اصلی اش نگهبانی از آفتابه ها بود. اصطلاح «آفتابه برداشتن» هم به معنای بدقولی کردن به کار می رود.
ظاهرا در قدیم وقتی دو نفر با هم مشغول گفتمان بوده اند؛ فردی که استدلال محکمی نداشته آفتابه را برمی داشته و صحنه مناظره را به بهانه رفتن به سرویس بهداشتی (مستراح قدیمی) ترک می کرده! حالا بعد از گذشت سال ها وقتی کسی زیرحرفش می زند و به عهدش وفادار نمی ماند می گویند «طرف آفتابه برداشت».
«آفتابه و لولهنگ هر دو یک کار می کنن، اما قیمتشون موقع گرو گذاشتن معلوم می شه!» در این مثل مراد از لولهنگ آفتابه گِلی است و منظور از آفتابه اولی آفتابه های مسی قدیمی است. در دهه 60 کلمه «آفتابه» این قدر پرنفوذ بود که بعضا نامش در ورزشگاه ها هم شنیده می شد. وقتی می خواستند بازیکنی یا تیمی را تحقیر کنند همه با هم یک صدا فریاد می زدند: «...، تورو چه به بازی، برو آفتابه سازی»
وسیله ای لازم برای سال های دور از خانه
آنهایی که ترک وطن کرده و در سرزمین غربت ساکن شده اند قدر این وسیله بهداشتی را بیشتر می دانند.
همان طور که می دانید فرنگی ها با آن که خودشان را بسیار باکلاس و متمدن می دانند، اما پس از قضای حاجت از ماده تمیزکننده آب استفاده نمی کنند! ایرانی های مهاجر که از کودکی به شست وشوی خودشان با آب عادت کرده اند، هرگز نمی توانند با این ماجرا کنار بیایند بنابراین دست به دامان آفتابه می شوند و آن را در کنار توالت فرنگی قرار می دهند. مشکل دقیقا از اینجا آغاز می شود که بازارهای غربی وسیله ای به نام «آفتابه» را به رسمیت نمی شناسند و در آنجا هر چقدر بازار را زیر و رو کنید چنین چیزی پیدا نمی شود بنابراین اگر دیدید ایرانی موردنظر هنگام برگشتن به دیار غربت با خودش یک «آفتابه» هم می برد اصلا تعجب نکنید.
جام جم آنلاین