کد خبر: ۳۹۷۶۱
تاریخ انتشار: ۰۳:۳۰ - ۱۷ آبان ۱۳۹۳ - 2014November 08
شفا آنلاین :انسان مصون از عیب و خطا نیست و جز برگزیدگان خدا یعنی پیامبران و ائمه هدی علیهم السلام که به لباس عصمت آراسته اند همه انسان ها در هر سطح و جایگاهی که باشند به نوعی در معرض خطا و اشتباه و انحراف قرار‌دارند.
 به فرموده یوسف صدیق که حتی خود را در جایگاه پیامبری از خطا و گناه مبرّا ندانست و گفت: «و ما أبری ء نفسی انّ النفس لامّارةٌ بالسوء الّا ما رحم ربی» اگر خدای بزرگ و مهربان بر آدمی رحم نیاورد هیچ انسانی از خطر نفس امّاره در امان نیست و به کمک خداوند نیاز دارد. آفریدگار جهان و انسان نیز با پیامبران برگزیده خود در موارد مختلف از این حقیقت سخن گفته تا مبادا انسان‌ها را غرور دست دهد و از وادی توحید دور افتاده و در معرض خود محوری که پرتگاه شرک است قرار گیرند. نمونه آن داستان داود پیامبر است که در معرض آزمایش الهی قرار گرفت که اگر لحظه ای غفلت عارض شود پیامبر خدا نیز ممکن است به خطای در داوری گرفتار آید و چرب زبانی مدعی او را به حکم ناحق علیه متهم وا‌دارد و از مسیر حق و عدل به پرتگاه حکم به ناحق سقوط کند. باری آدمی با خصلت ذاتی خود از وسوسه نفس مصون نیست و اگر نگهداری خداوند و صیانت او نباشد به گناه می افتد و با این توضیح مختصر معنای «عصمت» که همانا نگهداری خداوند و نظارت و هدایت و کنترل بندگان برگزیده اوست روشن می گردد، چرا که آنها که مقرر است رهبر و سرمشق دیگر انسان ها باشند، خطا و گناه از اعتبار آنها می کاهد و اعتماد مردم را سست می کند و نخواهند توانست نقش هدایتگر خویش را در علم و عمل برای جامعه بشری ایفا کنند.متاسفانه مسئله ای که برخی مجامع اداری را فرا گرفته و می توان آن را از علت های اصلی مشکلات دانست نداشتن خصیصه انتقاد پذیری در میان برخی مدیران است! در صورتی که در آموزه های دینی، واژه های نصیحت، تذکر، موعظه، استماع قول، اتّباع احسن، تواصی به حق، دعوت به خیر، و امر به معروف و نهی از منکر، هر یک به گونه ای، اهمیت و جایگاه انتقاد و انتقادپذیری را بیان می‌کنند.تذکر، فراموشی‌ها و ناآگاهی‌ها را به هوشیاری‌ها و بیداری‌ها دگرگون می‌کند و همگان را در جامعه به حضور و مراقبت همه سویه فرا می خواند. در چنین جامعه ای، کم کاری‌ها، کندکاری ها و بدکاری ها، کمتر به چشم می خورد و هر یک از افراد خود را موظف می دانند که به دیگران هشدار و تذکر دهند تا کارها در روال و روند واقعی خود قرار گیرد.آیات و روایات بسیاری بر این معنی دلالت دارند که مومنان و باورمندان، نباید به افراد چاپلوس و کسانی که همواره از خوبی ها سخن می گویند و بر سستی ها سرپوش می گذارند، میدان دهند و اینان باید دوستانی برگزینند که در کنار ستایش، به نقد رفتار و کارکرد آنان نیز بپردازند و مثل آینه خوبی و بدی، شایستگی ها و کاستی ها را بر آنان بنمایانند.تا جایی که امام علی علیه السلام با وجود داشتن مقام عصمت در یکی از سخنان خود یادآور می شود که نباید زمامدارِ مسلمانان را فوق انتقاد انگاشت، بلکه باید در مواردی او را به خطایش آگاه ساخت. حضرت می گوید:«فَلا تَکفُّوا عَنْ مَقالَةٍ بِحَقٍّ، اَوْ مَشُورَةٍ بِعَدْلٍ، فَاِنّی لَسْتُ فی نَفسی بَفوقِ اَنْ اُخِطی ءَ، ولا آمَنُ ذلِک مِنْ فِعْلی اِلاّ انْ یکفِی الّلهُ مِنْ نَفْسی ما هُوَ اَمْلَک بِهِ مِنی...؛ از گفتن حق یا رأی زدن در عدالت باز نایستید که من نه برتر از آنم که خطا کنم و نه در کار خویش از خطا ایمنم، مگر اینکه خدا مرا در کار نفس کفایت کند که او از من بر آن تواناتر است.»مسلما امام به حکم آیه تطهیر، از هر لغزشی مصون و معصوم است ولی در عین حال در اینجا به خطاپذیری خود اشاره می‌کند. اکنون باید دید چگونه می توان این دو را با هم جمع کرد.امام در سخن گذشته خود به این نکته اشارت دارد و آن گاه که خطاپذیری خود را یادآور می شود، یک حالت را استثنا می کند و آن اینکه: «الا أن یکفی اللّه من نفسی ماهو أملک به منی.»گذشته بر این، هدف امام از این سخن یک نوع فتح مجال برای مسلمانان در طول زمان است که افکار و اندیشه های خود را درباره سیاست های زمامداران بازگو کنند تا عقده روحی پدید نیاید و مسلما این نوع عقده گشایی با یک رشته آثار سازنده همراه است.روزی که ابراهیم فرزند پیامبر درگذشت، پیامبربر او اشک ریخت و گریه کرد. عبدالرحمن بن عوف به انتقاد از کردار پیامبر پرداخت و گفت: شما ما را از گریه نهی کردی و چگونه بر فراق فرزندت گریه می کنی، پیامبر به هدایت او پرداخت و گفت: من از چنین گریه که از عشق و عاطفه انسانی برخیزد نهی نکردم. گریه من رحمت است و آن کسی که رحم نکند مورد مرحمت قرار نگیرد.آزادی واقعی همان است که امام در حکومت خود پدید آورد و از مردم خواست که درباره او انتقاد کنند. در سایه همین انتقادپذیری، یکی از ابتکارات امام «تأسیسِ خانه عدالت خواهی» بود که امروز از آن به «دیوان عدالت اداری» تعبیر می کنند. او خانه ای را معین کرد که مردم شکایت خود را از نظام و غیره به آنجا ببرند تا امام از نزدیک با درد مردم آشنا شود.مسلما در این نامه‌ها علاوه بر انتقاد از کارگزاران، نکته دیگری بود که مردم نیازهای خود را نیز از طریق نامه به امام برسانند و چه بسا سخن گفتن رو در رو، مایه کوچکی افراد شود و امام، بدین نکته چنین اشاره می کنند: «من کانت له الی منکم حاجة فلیرفعها فی کتاب لاصون وجوهکم فی المسألة؛ هر کس نیازی به من دارد در نامه‌ای بنویسد تا آبرو را از این طریق حفظ کنند.»ابو هلال عسکری در تأسیس چنین خانه‌ای، امام را پیشگام می شمارد و می گوید حتی برخی دشمنان که منافع آنان به خطر افتاده بود در نامه هایی ناسزا می نوشتند و به آن خانه می افکندند؛انسان، هر چه هم از صمیم دل و از طریق اخلاص به حل و فصل امور بپردازد، بالاخره از آنجا که بشر محدود است دچار اشتباه خواهد بود و اگر عظمت و موقعیت والی مانع از انتقاد و بیان اشتباهات او گردد، مسلما چرخ اصلاحات به کندی پیش می‌رود و چه بسا آگاهی مردم از اشتباهات و ناتوانی از بیان، عقده های روحی پدید آورد.

فاطمه زین الدینی
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: