کد خبر: ۳۵۱۰۸۷
تاریخ انتشار: ۰۸:۳۰ - ۲۱ مهر ۱۴۰۳ - 2024October 12
طاهر جمشید زاده
از درخواست‌های نفوذ کنندگان پیروی می‌کنیم، اما الزاماً باورها و نگرش‌های خود را تغییر نمی‌دهیم در مواردی هم، قانع می‌شویم که نفوذ کننده درست می‌گوید و باورها و نگرش‌های خود را نیز تغییر می‌دهیم؛ به این عمل درونی‌سازی گفته شده است.
شفاآنلاین:جامعه>در بحث از روانشناسی اجتماعی وقتی سخن به میان آورده می‌شود؛ در واقع با چگونگی تفکر و احساس مردم درباره جهان اجتماعی آنان- یعنی شناخت‌های اجتماعی و عواطف اجتماعی آنان- سر و کار داریم. مردم چگونه با یکدیگر تعامل و در یکدیگر نفوذ می‌کنند. برای بیشتر مردم، اصطلاح نفوذ اجتماعی به معنای تلاش مستقیم و عمدی برای تغییر دادن باورها، نگرش‌ها یا رفتارهای دیگران است. 
والدین می‌کوشند فرزندان خود را وادار به خوردن اسفناج کنند؛ تبلیغات تلویزیونی می‌کوشد به ما بقبولانند فلان کالا را بخریم و به فلان نامزد انتخاباتی رأی دهیم، یک فرقه مذهبی می‌کوشد شخصی را ترغیب کند که مدرسه، کار یا خانواده خود را رها کرده و به خدمت مأموریت والاتر درآید. در برابر این قبیل نفوذهای اجتماعی، آدمی به شیوه های متفاوتی پاسخ می‌دهد. در برخی موارد که روان شناسان- آن را متابعت می‌نامند.- از درخواست‌های نفوذ کنندگان پیروی می‌کنیم، اما الزاماً باورها و نگرش‌های خود را تغییر نمی‌دهیم. مثلاً کودک را ترغیب می کنیم که اسفناج بخورد ولی کودک ممکن است همچنان از آن بدش بیاید. در موارد دیگر، قانع می‌شویم که نفوذ کننده درست می‌گوید و باورها و نگرش‌های خود را نیز تغییر می‌دهیم؛ به این عمل درونی‌سازی گفته شده است.

در بعضی موارد نیز در برابر نفوذ مقاومت می‌کنیم و احتمالاً حتی طغیان علنی نشان می‌دهیم. اما بسیاری از صورت‌های نفوذ اجتماعی غیر مستقیم و غیر عمدی است؛ مثلاً بودن با دیگران می‌تواند به شیوه‌های گوناگونی ما را تحت تأثیر قرار دهد. حتی وقتی تنها هستیم، همچنان تحت نفوذ هنجارهای اجتماعی قرار داریم؛ یعنی تحت نفوذ قواعد و انتظارات ناآشکاری که به ما دیکته می‌کنند که چگونه باید فکر کنیم و چگونه باید رفتار کنیم؛ دامنه این قواعد ناآشکار از مطالب پیش پا افتاده و سطحی تا قواعد عمیق و جدی گسترده است. مثلاً هنجارهای اجتماعی می‌گویند در آسانسور رو به در بأیستیم و می‌گویند تا چه حد چشم دوختن به کسی گستاخی به شمار نمی‌آید. هنجارها در موارد جدی‌تر می‌توانند نژادپرستی، برتری طلبی جنسی یا مردم هراسی را در جامعه ایجاد و القا و حفظ کنند. تعامل اجتماعی و نفوذ اجتماعی محور زندگی اجتماعی آدمی است. همکاری، نوع دوستی و عشق؛ همگی شامل تعامل و نفوذ اجتماعی هستند. اما مسائل اجتماعی عملی از نظر تاریخی، روانشناسان اجتماعی را بر آن داشته تا بیشتر توجه خود را روی اثرات منفی نفوذ اجتماعی متمرکز کنند. برخی از یافته‌های آنها ناراحت کننده و حتی مأیوس کننده هستند؛ اما درست همانگونه که بررسی آسیب شناسی روانی منجر به روش‌های درمانی مؤثری شده، بررسی تعامل‌های اجتماعی مسئله زا نیز منجر به پیدایش شیوه‌های مؤثرتری، برای برآمدن از پس آنها گردیده است. در سال ۱۸۹۸ میلادی روانشناسی به نام نورمن تریپلت در جریان بررسی رکوردهای سرعت دوچرخه سواران مسابقات، متوجه شد که بسیاری از آنها وقتی با هم مسابقه می‌دادند رکورد بهتری کسب می‌کردند تا وقتی که به تنهایی رکوردگیری می‌کردند. این بررسی او را بر آن داشت یکی از نخستین آزمایش‌های روانشناسی اجتماعی را صورت دهد. به گروهی از کودکان آموزش داد تا قرقره چوب ماهیگیری را در مدت زمان معین با بیشترین سرعتی که می‌توانند، بچرخانند. در برخی موارد دو کودک به طور همزمان و در یک اتاق و هر کدام با چوب ماهیگیری خود این کار را انجام می‌دادند. در موارد دیگر هر کودک این کار را در تنهایی انجام می‌داد. تریپلت گزارش داد که بسیاری از کودکان، وقتی کودک دیگری در حضور آنان همان کار را انجام می‌داد سریع‌تر کار می‌کردند تا وقتی که در تنهایی کار می‌کردند.« موقعیتی که به آن هم کوشی گفته می‌شود.» از هنگام اجرایی شدن این آزمایش تاکنون، در تحقیقات بسیار اثرات تسهیل کننده همکوشی، هم در مورد آزمودنی‌های انسان و هم حیوانات به نمایش درآمده است. مثلاً، مورچه‌های کارگر به صورت گروهی سه برابر بیشتر از مورچه‌ها در تنهایی، خاک برداری می‌کنند و دانشجویان در شرایط همکوشی، مسئله‌های بیشتری حل می‌کنند تا وقتی تنها باشند. کمی پس از آزمایش تریپلت درباره همکوشی، روانشناسان کشف کردند که حضور تماشاچی منفعل- یعنی تماشاچی به جای همکوش- نیز عملکرد را آسان می‌کند. به عنوان مثال، حضور تماشاچی همان اثری را بر دانش آموزان داشت که حضور دانش آموزان همکوش، این اثرات هم کوشی در حضور تماشاچی را؛ آسان سازی اجتماعی نامیده‌اند. اما حتی در همین مورد ساده نیز، نفوذ اجتماعی پیچیده‌تر از آن، از کار درآمد که روانشناسان اجتماعی در ابتدا تصور می‌کردند. مثلاً محققان متوجه شدند آزمودنی‌ها در حل مسائل ضرب، در حضور تماشاچی یا همکوش، بیشتر خطا مرتکب می‌شوند تا وقتی که در تنهایی عمل می‌کردند.
به عبارت دیگر، کیفیت عملکرد کاهش می‌یافت، هرچند که کمیت آن افزایش پیدا می‌کرد؛ در عین حال تحقیقات دیگری نشان داد وقتی همکوشان یا تماشاچیان حضور داشتند، کیفیت عملکرد بهبود می‌یافت. در واقع اگر حضور هر عضو دیگر به تنهایی سبب افزایش سطح سایق یا انگیختگی عمومی جاندار شود، در آن صورت پاسخ مسلط جاندار تسهیل خواهد شد. در مورد پاسخ ساده و خوب آموخته شده، بیشتر احتمال دارد که پاسخ مسلط پاسخ درست باشد و عملکرد بایستی تسهیل شود. در مورد رفتارهای پیچیده یا رفتارهایی که جانور در حال آموختن آنها است، احتمال دارد که پاسخ مسلط، یا محتمل‌ترین پاسخ، نادرست باشد. به عنوان مثال برای مسئله ضرب، چند پاسخ نادرست وجود دارد، اما فقط یک پاسخ صحیح است و بنابراین، عملکرد بایستی مختل شود؛ در واقع تحقیقات مربوط به همسویی و اطاعت نشان می‌دهد که عوامل موقعیتی بر رفتار بیش از آن نفوذ دارد که مردم تصور می‌کنند؛ ما اغلب تأثیر نیروهای موقعیتی را بر رفتار دست کم می‌گیریم.

نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: