کد خبر: ۲۴۹۹۵۸
تاریخ انتشار: ۱۰:۳۲ - ۳۰ دی ۱۳۹۸ - 2020January 20
بحران‌هاي جدي اجتماعي را نميتوان در عرصه عمومي كتمان كرد. كتمان و انكار گاهی اهميت رخدادها را بيشتر و آن‌ها را در هالۀ شايعات ، غبارآلوده و وهمناك مي‌كند. پس موضوع، خبر رساندن يا نرساندن نيست. موضوع به نحوه خبر رساني هم محدود نميشود .مسيله اصلي نحوۀ تعامل با بحران‌هاي اجتماعي از جانب مديريت جامعه است
شفاآنلاین>اجتماعی>شب از نيمه گذشته است، همۀ اخبار گروه‌ها را خوانده‌ام و مثل هر شب از كتابم عقبم. مي‌خواهم دستگاه را خاموش كنم كه پيامي غيرمعمول در اينستا ظاهر مي‌شود: آقاي دكتر، تو رو خدا! فريد مريض شماست.»

شماره‌ام را مي‌نويسم و وقتي تماس مي‌گيرد مي‌بينم خانمی ميان‌سال است كه ناله مي‌كند: «آقاي دكتر، به دادم برسيد. چاقو برداشته دور اتاق مي‌دوه. یه وقت مي‌خواد رگ خودش رو بزنه، یه وقت مي‌خواد من رو بزنه، یه وقت چاقو رو پرت مي‌كنه طرف سقف اتاق.» 

سابقه‌اش را مي‌پرسم؛ معلوم مي‌شود دو سال پيش فقط براي سردردهاي ميگرني يك بار پيش من آمده است و حالا كلمه‌ی «اعصاب» ، تنها من را ياد مادر آورده.

مي‌گويد: «بچۀ آروميه. سرش تو كتاب‌هاشه. از شركت كه مياد فقط مي‌خونه، كتاب يا هرچي كه باشه. دو سه روزه كه همه‌اش سرش توي اخباره. اخبار هواپيما و مردن‌ها و جمعيت توي خيابون‌ها و همه‌چيز. یه كلمه هم حرف نمي‌زنه يكهو ديدم رفت توي حياط وسط سرما ايستاد يك داد بلند طرف آسمان كشيد. همسايه‌ها همه بيرون ريختند. كسي جلودارش نبود. توي خونه كه اومد همه متفرق شدن. حالا رفته  توي آشپزخونه یه كارد برداشته مي‌خواد يكي رو بكشه. نمي‌دونم كيه. اسامي رو درست نمي‌گه. گاهی مي‌خنده گاهي گريه مي‌كنه. آقاي دكتر، مي‌ترسم، خيلي مي‌ترسم.»

 پيداست كه جوان دچار شيدايي حاد شده است .شيدايي يا "مانيا "يك اختلال رواني بسيار شديد و جدي است  . توضيح مي‌دهم كه در تخصص من نيست و راهنمايي مي‌كنم با اورژانس روان‌پزشكي تماس بگيرند. قطعاً اين جوان زمينه‌اي ناپيدا براي اين حالت داشته، اما شايد تنها  اخبار فشار اخبار  دردآور و پشت‌سر اين روزها و احساس ناامني و بن‌بستي كه به دنبال ان آمده ميتوانست  «فريد» را وارد چنين فازي كند .

 شيدايي و سرگشتگي، و احساس غبن و نااميدي، همواره به شكل فردي و به شديدترين و حادترين شكلي كه براي فريد رخ داد رخ نمي‌دهند. سرگشتگي و يأس اجتماعي به صورت مزمن و ارام ارام  هم مي‌تواند جامعه را از درون تهي کند، مصائب بيشتري بيافريند و حتي جامعه را تا مرز شيدايي، آن سان كه نيمه‌شب فريد را برد، ببرد .

 وقتي بحران‌هاي اجتماعي پي‌درپي و در فواصل نزديك به هم رخ مي‌دهند، تأثيرشان بر روح‌وروان جامعه از نوعي پديدۀ رزونانس هم پيروي مي‌كند، بدين معنا كه تأثير سه يا چهار حادثۀ متوالي بسيار بيشتر از جمع جبري آن‌ها مي‌شود.

 بحران‌هاي جدي اجتماعي را نميتوان در عرصه عمومي كتمان كرد. كتمان و انكار گاهی اهميت رخدادها را بيشتر و آن‌ها را در هالۀ شايعات ، غبارآلوده و وهمناك مي‌كند. پس موضوع، خبر رساندن يا نرساندن نيست. موضوع به نحوه خبر رساني هم محدود نميشود .مسيله اصلي نحوۀ تعامل با بحران‌هاي اجتماعي از جانب مديريت جامعه است .

 انسان مدرن به‌عنوان موجودي كه اكثريت وجود او اجتماعي است و بيش از آنكه عضوي از يك خانواده يا يك مجموعۀ كاري باشد بخشي از يك اجتماع و يك شهروند محسوب مي‌شود، بيش از هرچيزي تحت‌تأثير نحوۀ تعامل مديريت جامعه قرار دارد .بدين لحاظ دولت به نحوي اجتناب تاپذير بخشي از وجود افراد ميشود و بي اعتمادي به ان موجب نوعي از خودبيگانگي ويرانگر است!  

 اگر مديريت جامعه واقع‌بين، متكي بر دانش نظاره و بيشگوي محاسبه گر رخداد ها باشد اگر لحني حاكي از درك عمق دردها و چهره‌اي اطمينان‌بخشو اميدوار كننده  به حل معضلات داشته باشد، مي‌تواند به آرامش جامعه و عقلانيت  بينجامد. 

اما دروغ، لاپوشاني، بي‌اطلاعي يا انكار رخدادها يا اتكا به راه‌حل‌ها و توجيهاتي آشكارا غيرعقلاني، بي‌ترديد به نوعي سرگشتگي (perplexity ) اجتماعي و خداي ناكرده -فارغ از ارادۀ هركس - شيدايي اجتماعي، نه آن سان كه براي فريد ما رخ داد، می‌انجامد.شرق 


بابک زمانی 


متخصص مغز و اعصاب 




نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: