برای نوشتن، این روزها آن قدر سوژه روی هم تلنبار شده است که در می مانی کدام را انتخاب کنی. گاهی باید شاه کلید سوژه ها را بنویسی و توی گوی بیندازی و چشم بسته یکی را انتخاب کنی.
یکی از این نام ها که می توان نوشت؛ واژه «سوگ» است
شفاآنلاین>
اجتماعی> مادرانی که ضربه شدید روحی خورده اند، قرار است در جایی به اسم «سوگ» درمان شوند. کافیست خود را جای مادری فرض کنید که او را دعوت می کنند به درمانگاه سوگ برود تا درمان شود؛ واکنشش چه خواهد بود؟
به گزارش
شفاآنلاین: برای نوشتن، این روزها آن قدر سوژه روی هم تلنبار شده است که در می مانی کدام را انتخاب کنی. گاهی باید شاه کلید سوژه ها را بنویسی و توی گوی بیندازی و چشم بسته یکی را انتخاب کنی.
یکی از این نام ها که می توان نوشت؛ واژه «سوگ» است. لابد یاد آن بیت می افتید که «سخت دلتنگم کسی چون من مباد، سوگ حتی نصیب دشمن هم مباد» اما سوگ این روز ها به لباس همه ما چسبیده است؛ فرقی نمی کند سیاه تن ات باشد، یا رپوش سفید دکتری ، هر جا دست بکشی خاکستر مرده ای به انگشتانت می چسبد و خیال کنده شدن ندارد.سفید دکترها وقتی به سوگ و مرگ آغشته باشد کمی دردناک می شود. چرا که تمام مترادف های این قشر، معانی روح بخشی از امید، لابه لایش می دود و گرمایی نوک انگشتانت را گزگز می دهد که یعنی زنده ای.
«راهاندازی درمانگاه سوگ در گلستان»این تیتر، به تنهایی بار تمام سوژه های این چند روز را کشید و هم قد موضع گیری های کشته شدن خاشقچی ایستاده است و زُل زده است توی چشم دوربین و ریز می خندد.
لازم نیست واژه ای توی گوی بیندازی؛ چون هرکدام از این چهار واژه اصلی این تیتر به قدر کافی خرج توپ دارد تا دورترین نقطه شلیک شود. «راه اندازی» «درمانگاه» «گلستان» با حلقه ارتباطی «سوگ» ترکیب دردآوری را می سازد و کافیست به قدر ده ثانیه هر واژه را توی ذهن بچرخانی و شبیه آهن ربا که براده ها را جذب می کند شبیه هایش کپه می شوند؛ کپه هایی که وجه اشتراک شان امید است جز واژه ، «سوگ»
یکی از مهم ترین حقوق کودکان برگردن پدر و مادر، انتخاب نامی وزین و خوش سیلاب است. به اسامی عجیب و غریب ثبت شده تا سال ۷۰ توجه کنید: «آرشیو، آسیب، اجباری، اخی، اردوخان، اشتر، اهریمن، باباقلی، بیابانی، ملخ، فضا، فراری، شفتالو، شربت، قطار، یتیم و برای دختران اسامی مانند آشفته، آفت، اجبار، افسرده، باجی، بیزار، پنبه، تعارف، حلوا، خرما، خیار، شربتی، شقیقه، کفتر، نیمکت، قیمتی، همیشه، نوشابه، ییلاق، لوله، لیاقت، لبو، ادامه و اذان»
حالا فکرش را بکنید اسم فرزندتان را «سوگ» گذاشته باشید. از شنیدن درمانگاهی با نام سوگ چه حالی به شما دست می دهد؟ این که روح و جان درمانگاه ،امیدی است که به بیماران بخشیده می شود، چه قدر با نام «سوگ» هم خوانی دارد؟ اما این جا برعکس است؛ .مریضی که قرار است از این درمانگاه ترخیص شود با کدام یادآوری سرپا خواهد ماند؟
خبر همین است: «یک عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی گلستان گفت: درمانگاه سوگ بهمنظور حمایت روانی از مادرانی که تجربه سقط جنین یا مرگ داخل رحمی داشتند، در کلینیک بیمارستان صیاد شیرازی گرگان راهاندازی شد.»
مادرانی که ضربه شدید روحی خورده اند، قرار است در جایی به اسم «سوگ» درمان شوند. کافیست خود را جای مادری فرض کنید که او را دعوت می کنند به درمانگاه سوگ برود تا درمان شود؛ واکنشش چه خواهد بود؟
اگر عبید زاکانی و عمران صلاحی و صابری فومنی زنده بودند به اندازه یک سال سوژه طنز از لابه لای همین تیتر بیرون می کشیدند. اما انگار برای از سرباز کردن دست توی فرهنگ لغت می کنیم و هر اسمی که آمد را بر سر در می چسبانیم.
ما در انتخاب نام اماکن و سامانه ها و... سنگ تمام گذاشته ایم و کارکرد موسیقیایی و معنایی و عقبه ذهنی واژه مهم نیست. سامانه چکاوک، نیما، صیاد و...برای نظام پولی و مالی کشور و سوگ برای درمان روانی و روحی و ...
این ها نشان می دهد دایره واژگانی مدیریت ما چه قدر محدود است و هیچ کوششی برای بهره مندی از ظرفیت ادبی کشور گرفته نمی شود. روز به روز این دایره واژگانی محدود تر می شود. کسی پاسخ گوی عوارض بعدی انتخاب های شتاب زده نیست. عصر ایران