کد خبر: ۱۹۹۶۶۵
تاریخ انتشار: ۰۰:۳۰ - ۲۹ خرداد ۱۳۹۷ - 2018June 19
بسیاری از آدم هایی که قربانی تجاوز هستند از اینکه دردشان را مطرح کنند می ترسند چرا که قوانین جامعه طوری است که از آن‌ها حمایت نمی‌کند و در نهایت تنها یک برچسب روی آن‌ها باقی می ماند. یعنی جامعه کمکی برای بهتر شدن شرایط آن‌ها نمی‌کند

شفا آنلاین>اجتماعی>یکی از پنج متهم تجاوز به دختران ایرانشهر اعتراف کرده که آن‌ها در قالب یک گروه به 41 نفر از دختران ایرانشهری تجاوز کرده اند در حالی که تنها چهار نفر از آن‌ها شکایت کرده اند

به گزارش شفا آنلاین:بسیاری از آدم هایی که قربانی تجاوز هستند از اینکه دردشان را مطرح کنند می ترسند چرا که قوانین جامعه طوری است که از آن‌ها حمایت نمی‌کند و در نهایت تنها یک برچسب روی آن‌ها باقی می ماند. یعنی جامعه کمکی برای بهتر شدن شرایط آن‌ها نمی‌کند

یکی از نگرانی هایی که در کشور ما وجود دارد ترس از عواقب قانونی و اجتماعی گفت و گو درباره تجاوز جنسی است

دکتر شیرالی حادثه ای را که در ایرانشهر اتفاق افتاده شبیه به یک جنایت سازمان یافته <Organized crime>می داند و معتقد است چنین اتفاقی به عوامل بسیار زیادی وابسته است. اما اینکه شخصی بعد از آزار ترجیح دهد که رنج سکوت را به جان بخرد و از متجاوز شکایت نکند بخشی از آن به ساختارهای سنتی جامعه ما برمی‌گردد

همراه با مادر و خاله اش در راهروی دادسرا نشسته و منتظر است تا متهم پرونده تجاوز و کسی که در ظهر یک روز تابستانی او را سوار ماشینش کرد و بعد از تجاوز به او در خیابان رهایش کرد از راه برسد تا جلسه دادرسی و بازجویی در اتاق های دادسرا و با حضور بازپرس انجام شود. دختر 30 ساله ازدواج نکرده و دست‌هایش از شدت خشم و اضطراب می‌لرزد. می‌گوید:« تنها یادم می‌آید که فریاد می‌زدم و کمک می‌خواستم اما این کار مرد را بیشتر حریص می کرد تا آزار بیشتری به من بدهد. با اینکه هر بار تعریف کردن ماجرای آن روز و چشم در چشم شدن با متجاوز خاطره آن روز را به یادم می‌آورد اما تصمیم گرفتم از او شکایت کنم تا دختران دیگری قربانی نشوند». این ها حرف های یکی از دخترانی است که مدت‌ها پیش اسیر راننده تاکسی اي شده بود که به چندین زن و دختر تجاوز کرد و در نهایت محاکمه شد.

او می‌گوید:« بعضی از فامیل‌های‌مان وقتی موضوع را فهمیدند دیگر با ما ارتباطی ندارند و اما مادرم حمایتم کرد تا از متهم شکایت کنم». حرف‌های این دختر در حالی است که بسیاری از قربانیان تجاوزها حاضر به گفتن این موضوع نمی‌شوند و در سکوت و زجر سال ها با آن کلنجار می‌روند و در افسردگی و اضطراب زندگی شان را ادامه می‌دهند.

زن دیگری که او هم به وسیله یک راننده تاکسی مورد تجاوز قرار گرفته و علاوه بر تجاوز، متجاوز اموال و کیفش را هم سرقت کرده است، می‌گوید:«وقتی برای شکایت از متهم به اداره پلیس رفتم درباره تجاوز جنسی چیزی نگفتم و تنها به خاطر دزدیده شدن اموالم شکایت کردم. همان روز بارها ماجرای تجاوز از جلوی چشم‌هایم گذشت، گریه کردم و تعداد زیادی قرص خواب خریدم و به خانه رفتم. می‌خواستم در سکوت و بیهوشی این موضوع را فراموش کنم. نمی‌دانستم باید به شوهرم چه چیزی بگویم. پسر کوچکم اگر موضوع‌ر ا می فهمید چه برخوردی نشان می‌داد. حالا مدت‌هاست که دیگر نمی‌توانم با خانواده‌ام ارتباط برقرار کنم و از اینکه پیش روانشناس بروم می‌ترسم. می‌ترسم شوهرم یا خانواده‌ام موضوع را بفهمند و سکوت مبهمم هم برای‌شان سوال برانگیز باشد». مرد ژله‌ای کسی که به 37 زن در شیراز تجاوز کرد بعد از تجاوز به دومین زن به اتهام سرقت به دادسرا رفت اما به جرم سرقت مدت کوتاهی را در زندان بود و آزاد شد. چون قربانیان از او به علت تجاوز شکایت نکردند. او بعد از این دو زن به 35 زن دیگر تجاوز کرد و بعد دستگیر شد. سکوت قربانیان تجاوز باعث می‌شود عمق فاجعه بیشتر شود، در حالی که متجاوز در شهر بچرخد و هر روز زنان دیگری را قربانی آزار خود کند.

آبرو و تعصب عاملی برای کتمان تجاوزهای جنسی

یکی از پنج متهم تجاوز به دختران ایرانشهر اعتراف کرده که آن‌ها در قالب یک گروه به 41 نفر از دختران ایرانشهری تجاوز کرده اند در حالی که تنها چهار نفر از آن‌ها شکایت کرده اند. دختران دیگر احتمالا در حالی که خبر این تجاوزها را می‌خوانند از ترس آبرو و تعصب و عرف جامعه حاضر نمی‌شوند حتی آن را به زبان بياورند. عده ای از ترس خانواده و عده‌ای از ترس اینکه جامعه آن‌ها را متهم ببیند. سیدحسن موسوی چلک، ريیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران درگفت و گو با «قانون» درباره سکوت قربانیان آزار جنسی در ایران می‌گوید:«نحوه حمایت از قربانیان تجاوز در قوانین کشورها و به وسیله مقام های مسئول بسیار مهم است». او با اشاره به اینکه معمولا آزارهای جنسی در کشور ما تابو است و دلایل متعددی دارد، می‌گوید:« این دلایل باعث شده که صحبت کردن درباره تجاوز جنسی تبدیل به تابو شود. یکي اینکه کسی که مورد تجاوز قرار گرفته اگر این موضوع را مطرح کند تا آخر عمرش تحت تاثیر آن حادثه تلخ است. قربانیان به این می‌اندیشند که با گفتن این موضوع تمام آینده‌شان را از دست می‌دهند و دیگر نمی‌توانند مانند یک انسان معمولی در جامعه زندگی کنند. به خاطر همین این موضوع را اعلام نمی‌کنند».

موسوی چلک نقش آبرو را در فرهنگ ما علت دیگری برای سکوت قربانیان جنسی اعلام می کند و ادامه می دهد:« از دست دادن آبرو یکی از موارد اصلی در کتمان کردن تجاوزهای جنسی است. در بسیاری از مواقع کسی که به قربانی تعرض می‌کند از نزدیکان یا آشنایان است، یعنی کسی است که قربانی او را یک یا چند بار دیده یا از اقوام او بوده است. حتی اگر غریبه باشد باز هم ماجرای تجاوز کتمان می‌شود. در مورد تجاوز به زنان این موضوع وجود دارد که اگر از متجاوز شکایت کنند و به گوش بقیه برسد چه قضاوتی برای‌شان به همراه خواهد داشت. شاید دیگر نتوانند در جامعه مانند قبل حضور داشته باشند و از سوی مردم مدام در معرض قضاوت منفی قرار بگیرند». او برخورد خانواده و جامعه با قربانیان را در همدلی با آن‌ها تعیین کننده می داند و ادامه می‌دهد:«ما نباید قربانی را مانند متهم ببینیم و باید با او همدلانه در کم شدن تبعات منفی آن تلاش کنیم. معمولا در این مواقع قربانیان طرد می شوند و یا حتی احساس طرد شدگی پیدا می کنند آن هم برای موضوعی که خودشان هیچ نقشی در آن ندارند و در شرایطی قرار می گیرند که ناخواسته دچار چنین حادثه ای می‌شوند. کم کردن این فشارها به عهده خانواده و جامعه است». ريیس انجمن مددکاری اجتماعی ایران درباره نوع دیگری از تجاوز می‌گوید:« در بعضی موارد قربانیان در شرایطی تحت فشار قرار می گیرند که مجبورند در حالت اجبار و سکوت تن به رابطه ای می‌دهند که تجاوز نام دارد. آن هم وقتی که از قربانی عکس و فیلم هم گرفته می شود که امکان شکایت کردن از متجاوز به صفر برسد و قربانی به هیچ وجه فکر این را هم نمی‌کند که شکایت کند. به این ترتیب متجاوز تعرضش را استمرار می دهد و در دفعات بیشتری قربانی را مورد تجاوز و آزار و اذیت قرار دهد». موسوی چلک تاخیر در شکایت از متجاوز را علتی برای بیشتر شدن اتهام‌هایی می‌داند که یکی بعد ازدیگری به قربانی وارد می شود، می‌داند و می‌گوید:« در این موارد نباید فراموش کرد که هرچه قدر قربانی صحبت کردن درباره این موضوع و شکایت کردن از تجاوزگر را به تاخیر بیندازد احتمال آزار بیشتر وجود دارد و عوارضی که گریبان او را می گیرد مزمن تر شده و دفعات تجاوز بیشتر می‌شود و رنجی که هر روز عظیم تر می شود و راهی برای رهايی از آن وجود ندارد. در واقع کتمان کردن تجاوز جنسی یعنی اجازه دادن به تجاوزگري که تجاوز را تکرار می‌کند و زخم ناشی از این آسیب که مدام عمیق تر می‌شود بدون اینکه درمانی برای آن باشد».

متاسفانه جامعه ما هنوز به موضوع تجاوز مانند تابو نگاه می کند و دختر یا پسری که قربانی تجاوز شده است را از بقیه جامعه جدا می‌کند و قضاوت‌های منفی درباره او دارد. چلک بهترین جا برای مطرح کردن موضوع تجاوز را در خانواده می‌داند و می‌گوید:« خانوادها باید محیطی را فراهم کنند که اگر فردی به زور خواست با دختر یا پسران‌شان ارتباط جنسی برقرار کند مطلع شوند و بدون برخوردهای آنی و احساسی او را حمایت کنند. اگر خانواده ها از این قربانیان حمایت کند کم کم جامعه هم به سمت حمایت از آن‌ها می رود و اگر دختر یا پسری مورد تجاوز قرار گرفت خیلی راحت به وسیله جامعه پذیرفته می شود». اگر روند قانونی خیلی زود برای دستگیری یک متهم اتفاق نیفتد قربانیان بیشتری در جامعه اسیر آن می شوند. معمولا باید روند قانونی برای اثبات تجاوز هم سریع و آسان باشد و برخورد دستگاه قضایی نیز شفافیت لازم را داشته باشد. چلک می‌گوید:« اگر قربانیان شکایت نکنند یا فضا برای آن‌ها مهیا نباشد، روند قانونی برای دستگیری متهم خیلی زود اتفاق نمی‌افتد و شاهد به وجود آمدن فاجعه‌هایی مانند فاجعه دختران ایرانشهر یا پسران مدرسه معین هستیم. حمایت باید طوری باشد که فشارهای روانی را بر فرد کم کند و فضا را برای بازگشت او به جامعه و خانواده فراهم کند. سنگینی ای که خانواده ها در ماجرایی مانند تجاوز تحمل می‌کنند مربوط به عرف جامعه است که به قربانی نگاه متهم دارد اما از او حمایت‌نمی‌کند».

ريیس انجمن مددکاری اجتماعی ایران یکی از آسیب هایی را که هیچ وقت از ذهن و روح و روان آدم ها به طور کامل پاک نمی شود ناشی از آزارهای جنسی می‌داند و می‌گوید:« سکوت قربانیان جنسی باعث می‌شود متجاوز افراد بیشتری را تحت آزار و اذیت و تجاوز جنسی قرار دهد در حالی که هیچ مانعی بر سر راه او وجود ندارد. باید آموزش‌های مختلف به خانواده ها و جامعه داده شود. باید از منابع اجتماعی درست استفاده شود. هم ارگان ها در این موضوع اطلاع رسانی کنند و هم خانواده ها برای حل کردن این موضوع از متخصصان و روانشناسان کمک بگیرند تا بحران روحی و روانی برای شخصی که دچار تجاوز شده است کمتر شود».

موسوی چلک درباره عوارض بلندمدت تجاوز بر روح و روان آدم ها می‌گوید:« این آسیب می‌تواند حتی قربانیان را تا سرحد خودکشی ببرد. آسیب‌های ناشی از تجاوز محدود به یک دوره زمانی کوتاه نیست و در بلندمدت درمان می شود. در مواردی اگر درمان نشود باعث می شود شخص آزاردیده خودش به مرور زمان تبدیل به فردی آزارگر شود. به خاطر همین هر چه زودتر باید آن را درمان کرد». او برخورد بعضی مسئولان و مقام‌های قضایی ای را که روی خبرهای تجاوز سرپوش می‌گذارند یا اظهار نظرهای عجیب و غریب در حمایت از متجاوز می کنند باعث ترویج آسیب های اجتماعی می‌داند و می‌گوید:« متاسفانه در جایی ما علاقمند هستیم که موضوع تجاوزها علنی نشود. این نگاه امنیتی و سیاسی که به این حوادث می شود باعث چنین اتفاق هایی می شود. در نهایت این طور می‌شود که پنهان کردن آسیب های اجتماعی باعث بیشتر شدن آن می‌شود. باید آن را مطرح و در جهت برطرف کردن آن تلاش کرد».

عادی سازی رفتارهای خشن در جامعه

تعصب های مذهبی و آبرو در عرف جامعه ما باعث شده تا کسی که قربانی آزار جنسی است در بعضی مواقع حتی به شکایت کردن از طریق مراجع قضایی فکر نکند تا مبادا روی او برچسب های مختلفی بچسبانند. اینکه همواره قربانی را در معرض اتهام‌های مختلفی قرار می دهند تا سکوت کند. این ظلمی است که غیر از تحمل زجر و درد تجاوز به او وارد می‌کنند و در نهایت پناهگاهی ندارد.

غلامرضا ترابی، روانشناس درباره اثرات روانی پنهان کردن تجاوز و سکوت قربانیان جنسی به «قانون» می‌گوید:« یکی از معضلات آسیب اجتماعی ای مانند تجاوز این است که بخشی از قربانیان آن مایل به شکایت از متجاوز نیستند. اما چرا آن‌ها انتخاب می‌کنند که دراین مورد سکوت کنند؟ یکی به دلیل آن است که شخصی که به او تجاوز شده سعی می کند ماجرا را برای خودش عادی جلوه دهد و دردش را در خودش فرو بریزد اما درباره آن با کسی صحبت نکند. اینکه کسی خودش را قربانی یک تجاوز ببیند بسیار سخت و تلخ است و تحمل کردن درد آن به مراتب سخت تر از بیان آن است». این روانشناس عدم اطلاع رسانی درباره تجاوز و راه های مختلف آن در جامعه را دلیلی برای سکوت قربانیان می داند و می‌گوید:« در بعضی موارد قربانی تجاوز از اینکه مورد تجاوز قرار گرفته آگاه نیست و خیال می کند تنها در مواردی تجاوز اتفاق می افتد که به زور کتک و اسلحه باشد و راه های دیگر تجاوز را به نوعی نرمال تلقی کنند و به دنبال کمک نمی روند. همچنین سکوت قربانی باعث می‌شود که تجاوز به مراحل خشن تر با توسل به سلاح هم برسد».

بسیاری از آدم هایی که قربانی تجاوز هستند از اینکه دردشان را مطرح کنند می ترسند چرا که قوانین جامعه طوری است که از آن‌ها حمایت نمی‌کند و در نهایت تنها یک برچسب روی آن‌ها باقی می ماند. یعنی جامعه کمکی برای بهتر شدن شرایط آن‌ها نمی‌کند. ترابی برخورد جامعه با رفتارهای خشن را ابزاری برای کم شدن تجاوزهای جنسی در جامعه اعلام می کند و می‌گوید:« در مواردی جامعه رفتارهای خشن را نرمال تلقی و آن را عادی سازی می‌کند. گاهی فرمانبرداری یکی از طرف های جنسی از دیگری تبدیل به وظیفه می‌شود و هیچ رضایتی درمیان نیست. در بعضی از موارد تجاوز در جامعه نرمال تلقی می شود قربانیان آن مجبور به سکوت می شوند چون فریادرسی پیدا نمی‌کنند. ما از نظر قانون در برخورد با موارد مختلف تجاوز خلأهای قانونی داریم. ممکن است روند تجاوز از سوی شخصی درمورد انسانی شروع شود و قربانی به این فکر کند که چنین چیزی طبیعی است و باید سکوت کند چون روز اول به این تجاوز تن داده است».

یکی از نگرانی هایی که در کشور ما وجود دارد ترس از عواقب قانونی و اجتماعی گفت و گو درباره آزار است. ترابی می گوید:«به طور مثال خانمی که مورد آزار قرار می گیرد انتخاب می‌کند که آن را به کسی نگوید یا اصلا شکایت نکند، چرا چون از او می پرسند که چرا با یک مرد جایی رفته؟ آن‌وقت محکوم شود. ممکن است کسی سوار یک ماشین مسافرکش شود و از سوی راننده مورد تجاوز قرار بگیرد اما بعد از مطرح کردن آن با این سوال مواجه شود که آیا تو قبلا این مرد را دیده بودی؟! این برچسب زدن ها و اتهام ها قربانی را تا سرحد جنون می برد و باید اطرافیان آن را درک کنند. بنابراین قربانی سکوت می کند تا از اتهام هایی که بعد از مطرح کردن موضوع با آن درگیر می شود رهایی پیدا کند». جامعه ای که از تبعات صحبت کردن از تجاوز تابو می سازد در واقع کاری می‌کند که این پدیده در لایه های زیرین آن رشد کند و متجاوز از تجاوز به قربانی ها نترسد و قربانی ها از صحبت کردن درباره آن هراس داشته باشند. جامعه ای بیمار که ناگهان خبرهایی مانند تجاوزهای گروهی در آن مانند دمل چرکی می‌ترکد و آنقدر از سوی مسئولان تایید و تکذیب می‌شود که در نهایت قربانی را وادار به سکوت می کند تا در تنهایی خود بیمارتر از قبل شود.

ترابی بازتر شدن فضای جامعه را برای شکایت و پیگیری های قانونی قربانیان لازم می داند و می‌گوید:«ما باید در جامعه برای بازتر شدن فضای اعتراض و شکایت قربانیان جنسی تلاش کنیم. باید تعریف کنیم که قربانی جنسی کیست و انگ های اجتماعی را از روی آن‌ها برداریم. از طرفی قوانین ما هم باید حمایتگر باشد. اگر کسی در اعتراض به تجاوز شکایت کرد با او اقدام خشن انجام ندهیم و از او حمایت کنیم. نکته مهم دیگری هم که وجود دارد این است که قربانی از متجاوز شکایت نمی‌کند چون احتمال می دهد که متجاوز روی او اسید بریزد یا بلایی سر او بیاورد. باید ارگان های قانونی طوری عمل کنند که قربانی تنها به این فکر کند که بعد از تجاوز به مراجع قانونی شکایت کند تا در جامعه فاجعه ای اتفاق نیفتد».

این روانکاو در ادامه ار تبعات به نتیجه نرسیدن شکایت برای محکوم کردن متهم می‌گوید:« از طرفی اثبات تجاوز در پزشکی قانونی بسیار سخت است. به خاطر همین قربانی با خودش مي‌گوید اگر من بروم شکایت کنم و در نهایت نتوانم آن‌ر ا ثابت کنم چه اتفاق برایم می افتد؟ چه بلایی سرم می آید. هم دردم را همه فهمیده اند و هم اینکه ممکن است متجاوز آسیب بیشتری به من بزند یا از من شکایت کند و من متهم شوم».

قربانی آزار جنسی متهم نیست

معمولا بهترين واكنش خانواده بعد از شنيدن تعرض به دخترشان اين است كه با کسی درباره این موضع صحبت نکنند یا حتی شكايتی هم در میان نباشد چون آبروي خانوادگی شان می رود. از طرفی در شهرهایی مانند ایرانشهر که مذهبی و سنتی هستند و تعصبات در آن جریان دارد اینکه یک زن بخواهد ماجرای تجاوز جنسی‌اش را با خانواده یا حتی همسرش مطرح کند برایش وحشتناک است چون در معرض قضاوت های گوناگوني است و همین حالا تنها سه نفر از دختران از 41 دختر از ربوده شدن و تجاوز جنسی شکایت کرده اند در حالی که بقیه در تنهایی و سکوت دردشان را می‌کشند و به کسی حرف نمی‌زنند.دکتر رضا شیرالی، رفتارشناس در گفت و گو با «قانون» می‌گوید:«رسانه ای شدن تجاوز به 41 دختر ایرانشهری در دوماه گذشته اولین خبری نیست که در ماه گذشته درباره تجاوز رسانه ای شده است. چندی قبل پسران دبیرستانی مدرسه معین مورد آزار و اذیت مدیر خود قرار گرفتند و دو پرونده کودک آزاری دختران افغان در مشهد و خمینی شهر نیز وجدان جمعی جامعه ایرانی را به درد آورد». او نقش آموزش از طریق خانواده ها، مدارس و رسانه ها و صداو سیما را برای جلوگیری از تجاوزهای جنسی موثرتر از هر چیزی می داند و می‌گوید:« چون هیچ راه پیشگیرانه ای برای آن وجود ندارد و مهم ترین موضوع این است که آدم ها و به‌خصوص بچه ها در مورد این موضوع آگاهی های لازم را داشته باشند که اگر این اتفاق برای‌شان افتاد بتوانند از مراحل درست اقدام کنند و کمتر دچار آسیب هایی که در این زمینه وجود دارند شوند. کسی که به او تجاوز شده بابد بتواند با پدر و مادر یا همسرش درباره این موضوع صحبت کند».

دکتر شیرالی حادثه ای را که در ایرانشهر افتاده شبیه به یک جنایت سازمان یافته می داند و معتقد است چنین اتفاقی به عوامل بسیار زیادی وابسته است. اما اینکه شخصی بعد از آزار ترجیح دهد که رنج سکوت را به جان بخرد و از متجاوز شکایت نکند بخشی از آن به ساختارهای سنتی جامعه ما برمی‌گردد.

باید بدانیم کسی که مورد آزار جنسی یا تجاوز قرار گرفته است متهم نیست و باید از او از همه جهت‌ها حمایت کرد. بعضی ها با حرف‌های نادرست به بحران‌های روحی و روانی بعد از این پدیده در افراد دامن می زنند. مثلا می گویند:« حتما خودت کاری کردی که به تو تجاوز شده!» یا« چرا درباره این موضوع نتوانستی از خودت دفاع کنی که به تو تجاوز نشود» یا « حالا که همه فهمیده اند به تو تجاوز شده این موضوع باعث سرشکستگی و بی‌آبرویی خانواده ما شده است» این جملات باعث می‌شود شخصی که مورد تجاوز گرفته ویران شود و تمام نقاط امید خود را از دست بدهد و چه بسا به سمت آسیب به خود پیش رود و باعث به‌وجود آمدن عواقب بسیار خطرناکی شود. تنها موضوعی که باعث می شود شخصی که مورد آزار جنسی قرار گرفته بتواند آزار کمتری به خودش بدهد این است که مورد حمایت افراد نزدیک قرار بگیرد و بداند که این آسیب و درد تنها برای خودش نیست و آدم های دیگری در این درد با او سهیم هستند».

باید رسانه ها این موضوع را در عرف جامعه جا بیندازند که قربانی آزار و تجاوز جنسی متهم نیست. او نیاز به حمایت دارد و باید در کنار حمایت نزدیکانش و از طریق قانون از بزهکار شکایت کند. سیستم قانونی هم باید قوانین مربوطه را ارتقا دهد تا در جهت حمایت بیشتر از این قربانیان باشد.قانون

نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: