آدم هر قدر در کارش بهترین باشد، کمتر از خودش تعریف میکند. وقتی کسی واقعاً در کارش حرفهای باشد، این دیگران هستند که میگویند طرف چقدر حرفهای است!
شفاآنلاین>اجتماعی> به ما یاد دادهاند در زمینه حرفهای، مدام از خود تعریف کنیم و لاف بزنیم، اما این توصیه خوبی نیست.به گزارش شفاآنلاین، آدم هر قدر در کارش بهترین باشد، کمتر از خودش تعریف میکند. وقتی کسی واقعاً در کارش حرفهای باشد، این دیگران هستند که میگویند «طرف چقدر حرفهای است!»، اما حرفهایها در مورد خودشان چنین حرفی نمیزنند. این کار جلوی پیشرفتشان را میگیرد. آنها مجبور نیستند و اصلا نمیخواهند چنین کاری بکنند.کسانی که مدام در مورد مدارک تحصیلیشان در شبکههای اجتماعی مرتبط با تجارت و جاهای دیگر لاف میزنند، در واقع میترسند که نکند هیچ دستاوردی نداشتهاند. به همین خاطر شروع به استفاده از واژهها و عبارتهای قلمبهوسلمبه میکنند، اما در حقیقت هیچکس برای آنها احترام قائل نیست.آنها متوجه نیستند که آدمهای با اعتمادبهنفس(Self Confidence) و درجه یک، تنها زمانی به آنها احترام میگذارند که خودشان برای خودشان احترام قائل باشند. صداقت شماست که شما را شایسته احترام میکند، نه واژهها و عبارتهای تمجیدبرانگیزی که پروفایلتان را با آنها پر کردهاید.لیز رایان (Liz Ryan) از نویسندگان موفق حوزهی نیروی انسانی معتقد است، هرگز نباید این ده عبارتی را که در ادامه بیان شده در مورد خودتان بگویید؛ البته برخی از آنها جز عبارتها و شعارهایی هستند که انگلیسیزبانها با خود به حوزه برندسازی شخصی آوردهاند، اما بیشترشان در وبسایتهایی همچون لینکداین از سوی فارسیزبانها هم بسیار استفاده میشوند.۱. قاعدهشکنی میکنماین بدترین انتخابی است که میتوان در حوزه برندسازی یا برندینگ داشت! میگوید «من وارد نظامهای فعلی میشوم و قواعد آنها را برهم میزنم.» کسی که در مسیر است، به سوی هدف مشخصی حرکت میکند؛ یعنی چشماندازی برای خودش تعیین کرده و مسلما دوست ندارد شما در نظامی که ایجاد کرده است اخلال ایجاد کنید. «قاعدهشکن» احمقانهترین انتخابی است که میتوان در برندسازی داشت. همین حالا فراموشش کنید!۲. مأمور تغییر هستماین هم کلیشه مضحک دیگری در برندسازی است که باید از بین برود. اگر میدانید کجا میروید، به کجا آمدهاید و آمدنتان بهر چیست، پس درباره همان برای ما حرف بزنید. نگویید کارتان این است که وارد شرکت شوید و به درخواست رئیس بزرگ تغییر ایجاد کنید. اگر چنین کاری میکنید، یعنی تمام قدرتی که دارید، از سوی شخص دیگری به شما داده میشود. این باعث می شود شما نوچه محسوب شوید، نه «مأمور تغییر«.۳. استاد، متخصص یا کارشناسی درجه یک در حوزه خودم هستمبگذارید دیگران شما را متخصص(Expert) خطاب کنند. اگر به آنها در حل مسئله ای که با آن روبهرو هستند کمک کنید، با کمال میل این کار را انجام میدهند. از خودتان تعریف نکنید. این کار همه قدرت تان را خواهد گرفت!۴. خلاقمبگویید چه خلاقیتی داشتهاید، ما خودمان تصمیم میگیریم که خلاق هستید یا نه.۵. در کل کشور شناختهشده هستم، در دنیا مشهورمگفتن این جملهها دربارهی خودتان احمقانه و شرمآور است، زیرا اگر واقعا درست باشد، به گفتنش نیازی ندارید. بگویید چند مرده حلاج هستید، نه اینکه دیگران در مورد شما چه فکری میکنند.۶. در حوزهی خودم پیشرو محسوب میشوممُشک آن است که خود ببوید، نه آنکه عطار بگوید.۷. فارغالتحصیل فلان مدرسه و کارمند بهمان شرکت بودمدر سی، چهل یا پنجاه سالگی، ارزش شما برای دنیای پیرامونتان در مدارسی خلاصه میشود که از آنها فارغالتحصیل شدهاید، و شرکتهایی که برایشان کار کردهاید؟ برای خودتان هم که شده، امیدوارم اینطوری نباشد! مسلما اینها بخشهای مهمی از داستان شما هستند، اما شما بدون این مدارک و گواهینامهها هم فوقالعاده خواهید بودید، سؤال اینجاست که «چرا؟» چه چیزی شما را متمایز میکند؟ دربارهی آن حرف بزنید.۸. ویراستار/ نویسنده/ تهیهکننده/ طراح وب و… هستممشکلِ این تخصصهای فراوانی که در برندسازی پشت هم ردیف میکنید، این است که توانایی شما را به تعداد این مهارتها خُرد میکند. مسلما شما خیلی بیشتر از این حرفها هستید! بگویید با آن مهارتها چه میخواهید بکنید. بگویید آن مهارتها چگونه میتوانند در کنار هم قرار بگیرند تا به شخص دیگری در رشد کسبوکارش کمک کنند.۹. سختکوشماگر کسی صرفا بهخاطر سختکوشی قصد استخدام شما را داشته باشد، بهنظر من نباید قبول کنید. سخت کوشی مفهومی است که وقتی انقلاب صنعتی جای خود را به اقتصاد مبتنی بر دانش داد، قسمت اعظمی از معنای خود را از دست داد. برای کسی کار کنید که به ذهن فوقالعاده و ایدههای باورنکردنی شما احترام میگذارد، نه به اینکه شما تا پای جان کار میکنید!۱۰. نتیجهگرا هستماین یکی آنقدر عمومی و مطلوب نیست که شما را بهعنوان یک شخص، بدون زاویهی دید و بدون ویژگیهای شخصیتی تبدیل به برند کند. در عوض از آنها استفاده کنید و داستان انسانیِ سادهای برایمان بگویید. مثلا:من با دورهی کارآموزی در بخش روانپزشکیِ بیمارستان وارد حوزهی بازاریابی درمان شدم. از آن زمان به بعد، به برندهای درمانی کمک کردهام دیده شوند و به صورت آنلاین و همینطور از طریق رسانههای سنتی با مصرفکنندگان و کسبوکارهای مربوط ارتباط برقرار کنند.امروز، روز جدیدی است. هر چقدر اعتمادبهنفس بیشتری داشته باشید، برندسازیتان شکل انسانیتری به خود خواهد گرفت. هر چقدر برندی که میسازید انسانیتر باشد، خوانندگان حرفهایتری را به خود جلب میکنی.