کد خبر: ۱۶۷۲
تاریخ انتشار: ۰۹:۴۴ - ۳۱ فروردين ۱۳۹۲ - 2013April 20
شفا آنلاین : همان طور که آمارهای طلاق نگران کننده است. آمارهای افزایش سن ازدواج هم نگران کننده به نظر می رسد و هر دو پدیده بیانگر این واقعیت است
 به این خبر توجه کنید: «دو و نیم میلیون نفراز جمعیت تهران مجرد هستند».این آمار زمانی از منظر بررسی ناهنجاری های اجتماعی بیشتر تهدیدآمیز به نظر می رسد که مدیر سازمان جوانان استان تهران در گفت وگو با خبرنگاران بیشترین طلاق را برای زنان بین سن ٢٠ تا ٢٤ سال و برای مردان بین ٢١ تا ٢٩ سال اعلام می کند.به طور کلی آمارها نشان می دهد که تعداد جوانان مجرد و بیکار در استان تهران رو به ازدیاد است و این در حالی است که یک جوان در دوران جوانی با بحران های مختلفی روبه رو است.حال سوال اساسی این است که تبعات این امر برای یک شهر و کشور چیست؟ تبعات فردی و اجتماعی  وقتی سن ازدواج جوانان افزایش می یابد و جوانان به دلایلی نمی توانند در زمان مناسب ازدواج کنند، تنش های روحی و روانی به شکل اضطراب و پرخاشگری در رفتار فرد ظاهر می شود و فرد در مسیر اهداف فردی و حتی اجتماعی با موانع زیادی برخورد خواهد کرد. زیرا اضطراب، افسردگی و پرخاشگری ناشی از بحران های جوانی و مجرد بودن، جوانان را از رسیدن به اهداف، بازمی دارد یا این که زمینه های انحراف از مسیر اصلی زندگی را برای آنان باز می کند.وی می افزاید: جوانی که مجرد است و دچار بحران شده به طور مرتب ممکن است که نیازهای خود را جابه جا کند و حتی ممکن است نیازهای مقطعی و کاذب را جایگزین نیازهای اصلی خویش کند که در این جابه جایی بیشتر مواقع، انحراف به وجود می آید. به عنوان مثال جوانانی که به سمت گروه های شیطان پرست یا به سمت خرافه پرستی می روند به دلیل همین انحراف ها در جابه جایی نیازهاست.در واقع وقتی جوانان به دلیل مجرد بودن دچار مشکلات عدیده می شوند و احساس می کنند که نمی توانند به اهداف اصلی خود در زندگی برسند، به ناچار ماسک بر چهره خواهند زد و با ناامیدی منتظر حوادث می مانند. در این بین، افرادی که آستانه تحملشان تمام می شود، ممکن است به اعتیاد رو آورند تا به خیال خود به آرامش برسند. بنابراین آثار روانی مجرد بودن به شکل پرخاشگری، اضطراب و ناآرامی در زندگی فرد ظاهر می شود و در نهایت نیازهای او را جابه جا می کند و بستر انحراف را برای شخص فراهم می آورد.  وقتی تعداد جوانان ناآرامی که از مشکلات روحی رنج می برند در جامعه افزایش می یابد چیزی جز ناامنی اجتماعی را نباید انتظار داشت. بدون تردید جوانان پرخاشگر در جامعه دست به رفتارهای ضداجتماعی خواهند زد. در واقع وقتی تعداد این جوانان در یک شهر و کشور زیاد باشد، هرچه اعتبارات، صرف کارهای آموزشی برای جلوگیری از کج روی آنان شود، نتیجه عملکرد آن ها معکوس خواهد شد و تشدید رفتارهای نابهنجار فاصله جوانان را از جامعه زیادتر خواهد کرد. بدین ترتیب گاهی به مرحله ای می رسیم که اگر هرچه هم بودجه صرف کارهای آموزشی کنیم باز به نتیجه مطلوب نخواهیم رسید. اگر بخواهیم به عنوان یک نمونه بحث ازدواج جوانان روستایی را با شهری مقایسه کنیم جوانان در روستاها زندگی آرامی دارند؛ چون سن ازدواج در روستاها نسبت به شهرها بسیار پایین تر است و کمتر جوان روستایی است که اضطراب، تنش و دغدغه ازدواج را داشته باشد. لذا یک جوان روستایی دچار جابه جایی نیازهای خود نمی شود و با تامین نیازهای اصلی به سمت اهداف خود حرکت می کند. اما در شهرها وقتی سن ازدواج جوانان به ٢٥ یا ٢٩ و حتی ٣٥ سال می رسد، پرخاشگری در رفتار تعداد قابل توجهی از آنان امری طبیعی است و به شکل رفتارهای ناهنجاری در آن ها از قبیل گرایش به اعتیاد، سرقت، قتل، نزاع و... بروز می کند. بنابراین نباید نسبت به آمارهایی که درباره افزایش سن ازدواج، طلاق و مجرد بودن اعلام می شود بی تفاوت باشیم. این آمارها را جدی بگیریم و برای حل مشکل برنامه ریزی کنیم. تغییر نگرش یک سوم جمعیت کشور جوان است و در این بین تعداد مجردها کم نیست و آسیب های ناشی از مجرد بودن جوانان می تواند بر دامنه ناهنجاری های اجتماعی بیفزاید.در واقع وقتی جوانی مجرد است و به هر دلیلی توان ازدواج ندارد بدون تردید تامین نیازهای خود را در جای دیگری جست وجو خواهد کرد و طبیعی است اگر برنامه ریزی در این زمینه نداشته باشیم درصد زیادی از جوانان با جابه جایی نیازهای خود، در مسیر انحراف قرار خواهند گرفت و با مشکلات روحی و روانی که دامنگیر آنان می شود، هر روز باید شاهد افزایش آمار اعتیاد، بزهکاری، بی بند و باری، بداخلاقی، پرخاشگری و شیوع انواع بیماری های جسمی و روحی در بین جوانان باشیم. در حل مشکل ازدواج جوانان، دولت به تنهایی نمی تواند کاری انجام دهد. باید از نظر فرهنگی در بین خانواده ها و جوانان تغییر نگرش به وجود آید و جامعه نسبت به این مقوله حساس شود؛ یعنی مردم همان طور که به عنوان مثال خطر بیماری «وبا» را جدی می گیرند، نسبت به افزایش سن ازدواج و مجرد ماندن جوانان حساسیت نشان دهند، چون آسیب های فرهنگی و اجتماعی این موضوع می تواند از نظر انسانی و فرهنگی به مراتب خطرناک تر از هر تهدید دیگری برای جامعه جوان کشور باشد. در این مقطع خانواده ها نباید به مقوله ازدواج به دیده یک معامله اقتصادی نگاه کنند بلکه باید نگاهی اسلامی و انسانی به این قضیه داشته باشند تا از تجمل گرایی ها و سخت گیری های بی مورد کاسته شود.  در واقع در این که اشتغال و مسکن به عنوان دو مولفه مهم در ازدواج نقش دارد، تردیدی وجود ندارد. اما باید بپذیریم که اگر تغییر نگرش نسبت به ازدواج از یک امر ظاهری به یک امر ضروری باطنی و فرهنگی صورت نگیرد و خانواده ها به این موضوع به عنوان یک ضرورت فطری نگاه نکنند، هر روز با سخت گیری های بی موردی که از طرف خانواده ها صورت می گیرد، بسترهای ازدواج برای جوانان کمتر فراهم خواهد شد. در این حال تبعات آن به شکل آسیب ها و ناهنجاری های اجتماعی دامنگیر جامعه می شود و این روند خانواده ها را با ناهنجاری های اجتماعی ناخواسته بیشتری روبه رو می کند. بیکاری، بزرگ ترین مشکل بی شک برای اصلاح وضعیت موجود باید با علت های آن مبارزه کرد و بزرگ ترین علت بروز چنین معضلی بیکاری است. برای حل مشکل ازدواج جوانان باید شرایط مناسب را فراهم کرد و این شرایط با تغییر نگرش خانواده ها، نبود تجمل گرایی، ساده زیستی، حل مشکل اشتغال و مسکن و پرداخت وام های ازدواج ممکن می شود. در واقع دولت و خانواده ها باید این مشکل را خوب ببینند و برای حل آن فکر کنند. بدون تردید در شرایط کنونی بزرگ ترین مشکل جوانان موضوع کار آن هاست. وقتی جوانی بیکار است چگونه می تواند تشکیل خانواده بدهد؟ یک جوان بیکار اگر ازدواج هم بکند بعد از مدتی دچار مشکل خواهد شد و اختلاف های خانوادگی، مشکلات او را بیشتر خواهد کرد.  باید زیرساخت ها را درست کرد و برای حل مشکل اشتغال چاره ای اندیشید. کمیسیون امور اجتماعی تا به حال چندین بار با وزیر کار و امور اجتماعی درباره بررسی راهکارهای اشتغال زایی نشست داشته است؛ ولی با رویه ای که بانک ها در پیش گرفته اند بسیاری از طرح های تولیدی و صنعتی معطل و نیمه تمام مانده است. با این وضعیت اگر جوانان ازدواج هم کنند، با مشکلات بیشتری روبه رو خواهند شد و باید نگران این وضعیت باشیم و آن را جدی بگیریم. به هرحال همان طور که آمارهای طلاق نگران کننده است. آمارهای افزایش سن ازدواج هم نگران کننده به نظر می رسد و هر دو پدیده بیانگر این واقعیت است که چه جوانانی که ازدواج کرده اند و مجبور به طلاق شده اند و چه جوانانی که ازدواج نکرده اند و با بیش از ٢٥ تا ٢٩ سال سن هنوز به دلیل مشکلات مالی توان پهن کردن سفره عقد را ندارند، هر دو گروه بر تعداد جمعیت مجردها اضافه می کنند و به همان نسبت بر آمار ناهنجاری های اجتماعی می افزایند. لذاافزایش این جمعیت به هیچ عنوان به مصلحت یک کشور نیست و به همان میزان باید شاهد ناهنجاری ها و آسیب های اجتماعی بیشتر در جامعه باشیم. بنابراین آمارهای اعلام شده را باید جدی گرفت و از نظر جامعه شناسی و روان شناسی تجزیه و تحلیل کرد تا گرهی را که با دست باز می شود با دندان باز نکنیم. دکتر سعید محمدی ،جامعه شناس  
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: