درعصرقاجار تعامل ایرانیان با اروپاییان ضمن گسترش، وجوه گوناگونی نیز پیدا کرد. ورود پزشکان اروپایی به ایران که از جدیدترین یافتههای دانش پزشکی آگاه بودند، با برخورداری از حمایت دولتهای خود و وجود کمپانیهای مستقردرشرق، بیشتر شد وازطرفی دیگر ایران که در این دوران وارث آشفتگیهای پس از سقوط صفویه بود، نسبت به دانش نوین پزشکی غرب احساس نیازمی کرد.
شفا آنلاین:درعصرقاجار
تعامل ایرانیان با اروپاییان ضمن گسترش، وجوه گوناگونی نیز پیدا کرد. ورود
پزشکان اروپایی به ایران که از جدیدترین یافتههای دانش پزشکی آگاه بودند،
با برخورداری از حمایت دولتهای خود و وجود کمپانیهای مستقردرشرق، بیشتر
شد وازطرفی دیگر ایران که در این دوران وارث آشفتگیهای پس از سقوط صفویه
بود، نسبت به دانش نوین پزشکی غرب <New Western Medicine>احساس نیازمی کرد.
به گزارش شفا آنلاین:طبیبان فرنگی در کنار
شغل طبابت به تحقیق و کنکاش لایههای مختلف جامعه ایران پرداختند. در میان
این پزشکان، شمار طبیبان انگلیسی و فرانسوی بیش از دیگران بود. در آغاز
روزگار قاجار به سبب همسایگی ایران با هندوستان تحت امربریتانیا، نمایندگان
زیادی از سوی لندن و دولت انگلیسی هند به ایران وارد شدند. بهطورمعمول
درهرهیئت سیاسی یا تجاری یک یا چند پزشک یا جراح حضور داشت. در دربار شاهان
قاجار بهویژه محمدشاه و ناصرالدینشاه طبیبان فرانسوی ازنظرشماروجایگاه
علمی برترازرقیبان خود بودند. عدم آگاهی از علل اصلی رواج بیماریهای شایع
وغیررایج و تسلط فرهنگ خرافی، موجب ایجاد فضایی رعبآور برای مردم از هجوم
امراضی شده بود که هرساله شمار زیادی را به کام مرگ میکشاند. همچنین طب
سنتی موجود در اجتماع، آنطور که بایدوشاید نمیتوانست سدی در برابر از بین
رفتن بیماران ایجاد کند.
بهداشت نامناسب عمومی
ازجمله
نمودهای وضعیت نامناسب و بغرنج بهداشتی عصر قاجار، نبود آب آشامیدنی سالم
بود. حتی در تهران پایتخت، آب سطح شهر که از قناتها تامین میشد، با
مجراهای نیمه پوشیده یا بدون پوشش در میان خیابانها جریان مییافت. از
همین آب برای شستشوی عمومی، انتقال آب باران و فاضلابها استفاده میشد و
این خود بیشازپیش برآلودگی آبها میافزود. زبالهها و اندامهای
غیرقابلمصرف حیوانات ذبحشده درمعابرانداخته میشد و اقدام مناسبی در جهت
نظافت راهها انجام نمیگرفت. آن چه مزید بر علت شیوع امراض میشد، استفاده
سبزیکاران از زبالهها و فضولات حیوانات بود که چرخه حیات عوامل
بیماریزا را بهنوعی کاملتر میکرد. حمامهای موجود نیز علیرغم وظیفهای
که درتمیزی و نظافت داشته، از چهره و سیمای پاکیزهای برخوردار نبودند،
یکی از دلایل این بود که همه افراد جامعه اعم از سالم و بیمار از یک آب
برای استحمام استفاده میکردند.
عوامل طبیعی و بیماریهای شایع
از دیگر عوامل بلایای طبیعی مانند زلزله و خشکسالی بود که هرساله عده زیادی را به کام مرگ
میکشاند. وقوع زلزله، باد و طوفان، هجوم ملخها و بروز سیل نیز در خرابی
اوضاع زیستی مردم تاثیرنسبتا زیادی داشت. این تغییرهای زیانآور باعث کشته
شدن بخشی از جمعیت و شیوع برخی از بیماریهای واگیرمی شد. در نبود امکانات
کافی بهداشتی و آگاهی افراد جامعه برای مراقبت از سلامتی خویش، بیماریهایی
چون وبا، طاعون، آبله و تیفوس در مناطق مختلف، جمعیت ایران را به میزان
قابلتوجهی کاهش میداد. در مقابل هجوم بلایای طبیعی و امراض، تنها اقدام
سران حکومتی، گریختن از شهر و تنها گذاشتن مردم بود.
وبای
سال 1263 ه.ق./ 1862 م. که از مشهد آغازشده بود، شهرهای تهران، اصفهان،
شیراز، بوشهر و نواحی اطراف آن را درنوردید. آن چه مشکلات را دوچندان
میکرد، بروز قحطی و خشکسالی بود. بهطوریکه در سال 1288 ق برابر با 1871
م. مردم از فشار گرسنگی به خوردن زباله و فضولات حیوانات روی آوردند. علاوه
بر امراض مسری و همهگیر درکشورنظیر آنفلوانزا، هر ایالت نیز تحت
تاثیرشرایط اقلیمی، بیماریهای شایع خود را داشت. در گیلان انواع روماتیسم،
بیماریهای معدی، مالاریا، سیفلیس و انواع بیماریهای پوستی شیوع داشت. در
ایالت فارس چشمدرد، ورم ملتحمه، استسقا ازجمله امراض رایج به شمارمی رفت.
در این میان آن چه بستر مناسبی برای اقدامات بهداشتی و پیشگیرانه آینده
فراهم میآورد، تلاشهای امیرکبیر در مایهکوبی آبله و ایجاد قرنطینه بود.
پیشرفت
و ترقی دانش پزشکی غرب در مقایسه با طب سنتی ایران برخی از پزشکان اروپایی
حاضردرجامعه ایران عصر قاجار علیرغم کمبود ابزار کار خود، روشهای نوین
درمانی را به میزان نسبتا خوبی در معالجه بیماریها به کارمی بردند.
بهعنوانمثال
میتوان از نخستین عمل جراحی همراه با بیهوشی بیمار بهوسیله دکتر جاکوب
ادواردپولاک اتریشی و دکتر فوکتی، داروساز ایتالیایی نام برد. دکتر پولاک
علاوه برانجام نخستین کالبدشکافی، جراحیهایی نیز برای بیرون آوردن سنگ
کلیه انجام داد. در مقابل، بیشتر طبیبان ایرانی هم چنان برطب سنتی و قدیم
تاکید میورزیدند. آنها شیوههای درمان بر اساس دستورهای طب جالینوس، طب
سینایی و زکریای رازی را با درنظرگرفتن حالتهای چهارگانه انسان (حرارت،
برودت، رطوبت، یبوست) در درمان بیماریها به کارمی بردند. از طرفی خوگیری
مردم به درمانهای سنتی که با عقاید خرافی نیز آمیختهشده بود، مانع مهمی
در توجه جدی به یافتههای جدید پزشکی اروپا به شمارمی رفت. بنابراین
ناتوانی درمان گران سنتی با ورود پزشکان اروپایی به ایران بیشازپیش احساس
شد. درمان ناخوشی فتحعلی شاه وهمسرمحبوبش تاج الدوله توسط دکتر مک نیل
انگلیسی، ناکارآمدی روشهای درمانی طبیبان ایرانی دربار ناصرالدینشاه در
درمان شاه و موفقیت دکتر فوریه، در این امر نمونههایی ازآغازرویارویی طب
جدید و قدیم در جامعه ایران بود، تقابلی که حاصل آن برتری روزافزون روشهای
نوین درمانی بود. در میان ایلات و عشایر نیز تقاضاهایی برای معاینه شدن
بهوسیله پزشکان خارجی به وجود آمد بهطور مثال، محمدتقی خان بختیاری پس از
ناتوانی طبیبان در درمان فرزندش ازدکترلایاردانگلیسی، درخواست نمود مداوای
فرزندش را بر عهده بگیرد. موفقیت لایارد در این کار علاوه بر حفظ جان او،
باعث گسترش و تقویت دیدگاه مردم در باب توانایی پزشکان اروپایی در درمان
انواع بیماریها شد.
کمبود طبیبان حاذق و کاردان
تلاشهای
عباس میرزا در فرستادن دانشجو به اروپا برای تحصیل علوم مختلف ازجمله طب و
کوششهای امیرکبیر در بهبود وضع بهداشتی وتاسیس بیمارستان، همگی از نبود
سازمان و ساختار منظم و فراگیر بهداشتی درمانی در دوره قاجار خبرمی دهد. تا
اوایل سلطنت ناصرالدینشاه، طبابت به همان شیوه سنتی صورت میپذیرفت و
شاگردان برای یادگیری دانش طبابت میبایست مقدمات اولیه، صرف و نحو و حکمت
الهی (فلسفه) را فراگیرند. پسازآن درمطب پزشکان معروف حکمت طبیعی (فن عملی
طب) را بیاموزند و به دنبال این مراحل هرکس میتوانست خود را طبیب بنامد و
به طبابت مشغول شود. درروستاها و ایلات هم دربیشتراوقات پیرزنان پزشک،
دامپزشک و ماما بودند.
اعمال
نظارت برکارطبیبان و کنترل اقدامات درمانی آنان نیز تا اواخر دوران
قاجاریه صورت ناقص و ضعیف اجرا میشد واگربیمار فوت مینمود، تنها بیسوادی
برچسب مخصوص طبیب معالج میشد.
بیماری شاهان و شاهزادگان قاجار
یکی
از مهمترین عوامل بسترساز ورود پزشکان خارجی به ایران، علاقه و استقبال
شاهان قاجار نسبت به دستاوردهای دانش پزشکی غرب بود. این تمایل و تقاضاها
از دوره ناصری بیشتر شد. بهطوریکه دردربارهرکدام از شاهان قاجار چندین
پزشک از ملیتهای مختلف فعالیت میکردند. شاهان قاجار هم مانند سایر قشرهای
جامعه در آغاز با دیده تردید به حضور و اقدامهای پزشکان اروپایی
مینگریستند. فتحعلی شاه باوجود دردهای حاصل از بیماری مزاجیاش، تنها پس
از موفقیت دکتر مک نیل در درمان تاج الدوله همسر محبوب شاه، تن به مداوای
پزشکان خارجی داد؛ اما عباس میرزا دیدگاهی منعطفتر نسبت به پدرش داشت. او
حتی در برخی مواقع از پذیرش طبیبان محلی امتناع میکرد. نایبالسلطنه به
درمانهای دکتر مک نیل اعتقاد بسیاری داشت ودراثراین عقیده قسمخورده بود،
هرگز بدون همراه داشتن یک پزشک انگلیسی مسافرت ننماید. عباس میرزا که از
بیماری التهاب شدید کبد رنج میبرد، پزشکان دیگری چون دکترکورمیک و دکتر
کمپل را که آنان نیز انگلیسی بودند، در رکاب خود داشت. این پزشکان درسفرهای
جنگی ولیعهد را همراهی میکردند. محمدشاه نیز چندین پزشک مخصوص فرانسوی،
انگلیسی، روسی و طبیبان ایرانی را در دربار خود داشت. بیماری محمدشاه را
پزشک مخصوص او، دکترلابات فرانسوی، مداوا کرد؛ اما یکی از شاهان قاجار که
بسیار بهسلامتی خود اهمیت میداد، ناصرالدینشاه بود. او علاوه بر دکتر
طولوزان (Dr. Tholozan) فرانسوی که پزشک مخصوص او بود، پزشکان دیگری چون
دکترکلوکه، دکتر اشنایدر، دکتر فوریه و نیز چندین طبیب ایرانی چون حاجی
میرزا بابای شیرازی (ملک الاطبا)، سلطان الحکما (ابوالقاسم خان نائینی) و
غلام علیخان شاملو (صدرالاطبا) را به خدمت خود درآورده بود. درنهایت
مظفرالدین شاه که اکثرعمرخود را درناخوشی و بیماری گذراند، از حضور پزشکان
خارجی چون هیوادکاک انگلیسی، بیبهره نماند.
حضور پزشکان خارجی در ایران برای دولتهایشان نیز منافعی دربی داشت. رقابت
گستردهای میان سه کشور روسیه، انگلستان و فرانسه درزمینه های سیاسی،
اقتصادی و اجتماعی در ایران عصرقاجاردرجریان بود. این منازعات خاموش در
حیطه سیاست، در عرصه طبابت خود را در قالب انتخاب پزشک اول شاه نمایان
میساخت، از طرفی طبابت پزشکان هر کشور در میان مردم جامعه بهنوعی میزان
مقبولیت ظاهری آنان را درنزدایرانیان میافزود. امری که بسیار موردتوجه
انگلیسیها قرارمی گرفت. همچنین اطلاعات و اخباری که هر یک از این پزشکان
در خاطرات دوران اقامت خود در ایران یادداشت میکردند، منبع خوبی برای
تحلیل اوضاع سیاسی اجتماعی ایران توسط سیاسیون کشورهایشان بود. دکترکمپل
انگلیسی، پزشک مخصوص عباس میرزا در جریان تحولهای سیاسی نظامی ایران که با
روسیه در حال نبرد بود، قرار داشت. پس از مرگ کمپل جایگاه پزشک مخصوص
ولیعهد هم چنان در دست انگلیسیها باقی ماند؛ اما با ورود جان مک نیل
رویکرد سیاسی این گروه بسیاربیشترازقبل شد. مک نیل کارخودرا از سمت پزشک
مخصوص فتحعلی شاه آغازکردوآن چه در تعیین مک نیل بهعنوان سفیر بریتانیا در
ایران عصر محمدشاه قاجار نقش تعیینکنندهای داشت، آشنایی بسیار زیاد او
با زبان فارسی و اخلاقیات ایرانیان بود. یکی از مهمترین اقدامات او، تلاش
برای منصرف کردن محمدشاه از تصرف هرات با همکاری دو تن دیگر از پزشکان
انگلیسی یعنی دکتر کلارک و دکتر ریاچ بود.
دکترطولوزان
فرانسوی سر پزشک مخصوص ناصرالدینشاه نیز تا حدودی در مسیر تحقق برخی
اهداف سیاسی و اقتصادی غرب در ایران گام برمیداشت. اعتمادالسلطنه، طولوزان
را دوست انگلیسیها میدانست واو را از عوامل موثردر واگذاری امتیازهای
تاسیس بانک انحصار تنباکو میدانست. همچنین او را در اعطای امتیاز ساخت سد
اهواز به کمپانی فرانسوی موثرمی دید.
هیوادکاک
پزشک مخصوص مظفرالدین شاه نیز بسان دیکسن مامورارتباطات محرمانه سفارت
انگلیس و شاه قاجار بود. پزشکانی چون توماس اولدینگ وا.آر. نیلیگان نیز
همزمان با انجام خدمات پزشکی در کنسولگری بریتانیا به طبابت اعیان و
خانوادههای سرشناس تهران میپرداختند وازلین طریق در جریان امور سیاسی
واداری کشور قرارمی گرفتند. اما اهمیت اقتصادی حضور پزشکان انگلیسی در
ایران ازحضورو فعالیت آنان در مناطق جنوبی ایران و کرانههای خلیجفارس
آشکار میشود. افرادی مانند جراح بریگز، دکتر جوکز، مک نیل و... که برخی
تمام و بعضی مدتی از دوران خدمت خود را در بوشهر و مناطق تحت اختیار کمپانی
هند شرقی گذراندند.
تلاشهای
ایشان در کنترل اوضاع بهداشتی و مبارزه با بیماریهای واگیر مانند وبا و
طاعون باعث تداوم رشد اقتصادی و تجاری کمپانیهای انگلیسی در خلیجفارس
میشد. شرکت نفت انگلیس وایران نیز پزشکانی در اختیار داشت. دکتریانک پزشک
کارکنان شرکت نفت انگلیس و ایران بود که در سال 1908 م./ 1325 ه.ق. به
ایران آمد. او علاوه بر درمان اعضای شرکت با معالجه بیماران دیگر نیز وجهه و
نفوذ زیادی بین سکنه محل به هم زده و شیوخ و روسای عشایر به حذاقت اوایمان
و اعتقاد کامل داشتند و هر موقع که نیاز به درمان داشتند، فقط به او
مراجعه میکردند. دکتریانگ همچنین توانست اعتماد خانهای بختیاری وزنان
آنها را طوری به دست بیاوردکه شرکت نفت ازاوهم بهعنوان کارمند سیاسی و هم
بهعنوان کارمند پزشکی استفاده کند. تحقیقات جامعهشناسانه دکتر
چارلزجیمزویلس، در عهد ناصری، نمودی از دقت نظر پزشکان خارجی به موضوعات
اجتماعی و فرهنگی ایران، ورای مسایل طبی و درمانی است. ویلس در طول پانزده
سال اقامت خود در ایران علاوه برکارطبابت، کتابهایی را در باب اوضاع
گوناگون ایران که حاصل مسافرتهایش به نقاط مختلف کشور بود به رشته تحریر
درآورد. از آن جمله میتوان به سرزمین شیر و خورشید (The Land Of Lio- and
Sun) و تاریخ اجتماعی ایران در دوره قاجاریه اشاره کرد. دکتر آلبو آلمانی
نیز تلاشهایی در زمینه ایجاد قرنطینه برای کنترل وضعیت بهداشتی مناطق غربی
ایران ازجمله کرمانشاه انجام داد. او به سبب قرار داشتن این ایالت در مسیر
زوار ایرانی بهسوی شهرهای زیارتی عراق، کوششهای زیادی در جهت جلوگیری از
ورود بیماریهایی چون و با و طاعون به درون ایران صورت میداد. هنری
اوستین لا یارد که طی دهه 1840 م./ 1256 ه.ق. در ایران حضور داشت، با آنکه
اطلاعات طبی کمتری در مقایسه با دیگر همکاران خود داشت، توانست با مداوای
مردم بهویژه ایلات بختیاری، اعتماد آنان را به دست آورد و از این طریق
آسان تربه مطالعه اوضاع جغرافیایی و آثار باستانی نواحی جنوب غربی ایران
بپردازد.
منبع: عوامل و موانع موثر بر حضور پزشکان اروپایی در جامعه ایران عصر قاجار/حمید حاجیان پور، اکبر حکیمیپور