چالش اساسی در شکل گرفتن رابطه صحیح بیمار پزشک از لحاظ مادی نبود سیستم بیمهای و سیاستگذاری پاسخگو در نظام سلامت است.
شفا آنلاین: درمان و تلاش برای توسعه سلامت از وظایف ذاتی حرفه پزشکی است
که با افتخار توسط اکثریت این صنف انجام گردیده، به همین سبب مورد احترام و
وثوق قاطبه افراد جامعه است.
مساله اساسی در طب
حفظ جان انسان هاست و هر چند بنابر مقتضیات اقدامات حرفهای و قوانین کشوری
تعریف تعرفه برای خدمات پزشکی نیز اجتناب ناپذیر بوده است، اما در حقیقت
این خدمات و مسایلی، چون شادی غیرقابل توصیف نجات یک بیمار، سوگ عمیق
ناموفق بودن تلاش درمانی و مسوولیت سنگین درمان یک بیماری ما به ازای مادی
ندارد.
به نظر میرسد
رابطه بیمار-پزشک برای حصول
بهترین نتیجه باید به گونهای شکل گیرد که رابطه مالی مستقیم میان پزشک و
بیمار با تقویت نظام بیمه و عزم واقعی در ساختار آن به حداقل ممکن کاهش
یابد.
از سویی ارزشگذاری خدمات پزشکی میبایست بر
پایه منبعی تجربه شده از نظر علمی و دارای تناسب بین رشتهای انجام شود و
از اعمال نظرهای سلیقهای پرهیز گردد.
چالش اساسی در شکل گرفتن رابطه صحیح بیمار پزشک از لحاظ مادی نبود سیستم بیمهای و سیاستگذاری پاسخگو در نظام سلامت است.
بدین
مفهوم که متولی سیاستگذاری سلامت طرح هایی را تعریف کند که در مقام عمل به
دلیل عدم کارشناسی کافی در زمینه منابع و زیرساختها با مشکلات در زمان
اجرا روبرو میگردد.
در چنین مواردی پرداختن به علتها و طرح اقدامات موثری، چون:
الف:افزایش منابع حمایتی طرح
ب:تعدیل تعهدات طرح و اولویت دادن به صدکهای اقتصادی آسیب پذیر جامعه
ج:صرفه جویی در هزینهها و اقدامات غیرلازم در تشخیص و درمان (که با تهیه گایدلاینهای علمی در سطح رشتهای به خوبی قابل رفع است)
د...
از جملهی راه حلهای منطقی به نظر میرسد.
اما گاهی و در سطوحی از سیستم روشهای غیرموثر ولی راحتتر برگزیده میشود
که با فرافکنی سعی در رودررو قرار دادن دو طرف رابطه درمان یعنی بیمار و
پزشک نموده و با این روش در جستجوی حاشیه امن برای خود میگردند.
واقعیت،
اما این است که نظام بیمه با حق بیمههای اخذ شده از بیمه شدگان و
بودجههای عمومی مصوب کشوری مسوول تامین منابع و زیرساختهای سلامت جامعه
است.
سوالاتی زیر در مورد ابهام در وجود عزم راسخ برای ارتقا سلامت جامعه از بیمهها وسیاستگذاری کلان سلامت وجود دارد:
١ -با کدام دلایل علمی به طور روز افزون پوشش بیمهای داروهای تجویزی و
خدمات توسط پزشکان عمومی که رکن اصلی درمان هستند و سایر رشتهها محدود
میگردد و به طور غیر مستقیم تخصص گرایی در جامعه رواج داده میشود که هم
به سلامت جامعه و درمان از طریق اختلال در اجرای درست سیستم ارجاع ضربه
وارد میکند و هم هزینههای غیرضروری زیاد به نظام سلامت تحمیل میکند؟
٢ -چرا در کوریکولومهای آموزشی ضوابط و خطوط جداکننده روشن برای بسیاری
از رشتهها تعریف نشده تا زمینه ایجاداختلافات بین رشتهای نگردند؟ و چرا
گایدلاینهای مناسب برای انجام بهترین و مقرون به صرفهترین اقدامات تشخیصی
و درمانی تهیه نشده است؟
٣ -چرا در زمینه محاسبه
ارزش نسبی خدمات پزشکی و تعرفهها به جای استفاده از روشهای آزمون شده
جهانی از نظر کارایی و عدالت به روشهای سلیقهای روی آورده شده است؟
٤ -بر طبق کدام قوانین بالادستی به تغییر دوباره همین نظام تعرفهای یک
بار مخدوش شده روی آورده میشود و به جای استفاده از روش علمی فوق الذکر از
اعمال نظر سلیقهای جدید در امرسلیقهای قبلی استفاده میگردد؟
جامعه
پزشکی به دلیل وظیفه درمانی و مسوولیت در برابر جامعه، مخالف هرگونه فشار
مالی بر بیمار میباشد، چون میداند که روبروبودن با رنج بیماری به اندازه
کافی سخت و طاقت فرساست و حداقل حقوق افراد جامعه این است که در زمان
بیماری از آرامش خیال نسبی برای تامین هزینههای درمانی برخوردار باشند. به
این مساله در اصل ٢٩ قانون اساسی نیز به طور مصرح تاکید گردیده است.
پشتیبانی و تامین مالی سلامت و درمان جامعه وظیفه سیاستگذاران سلامت و سازمانهای بیمه گر است.
فشار
غیر منصفانه به بیمار یا پزشک در این عرصه برای فرار از مسوولیتهای اولیه
و ذاتی سازمانی تصمیم سازان مالی و اجرایی سلامت جز نومیدی گروه درمانگر و
استیصال جامعه درمانجو سودی نخواهد داشت. نتیجه این اقدام از بین رفتن
تدریجی گوهری به نام اعتماد میان بیمار و پزشک است که بدون آن سیستم درمانی
جامعه متحمل آسیبهای مخرب و گاهی برگشت ناپذیر میگردد.
اگر
کمبود منابع تامینی یا هزینههای غیر لازم در قسمت هایی از نظام سلامت
وجود دارد باید مسوولانه به سراغ آن رفت و به یاد داشته باشیم که تصمیمهای
به ظاهر ساده مقطعی برای حل یک مشکل میتواند عوارض بلند مدت و جبران
ناپذیری برای سلامت یک جامعه در پی داشته باشد که مسوولیتش قطعا با تصمیم
گیرندگان آن خواهد بود. یادداشت-
دکتر
بابک خطی