بهداشت روانی به مفهوم عام خود یعنی سلامت فکر و تعادل روانی و دارا بودن خصوصیات مثبت روانی و نیز راههای دستیابی به سلامت فکر و روان که تکامل فردی و اجتماعی انسانها با پرداختن به آن روشن میشود.
شفا آنلاین: آنچه
مسلم است، اینکه استرسهای محیطی همیشه وجود دارد؛ اما چه باید کرد تا
استرسها کنترل شود؟ رسیدن به بهداشت روانی و جسمی باید از اولویتهای
دولتها و فرد فرد افراد جامعه باشد. اما آیا این مهم حاصل شده است؟ مردم
تا چه اندازه به مهارتهای زندگی آگاهی دارند؟
به گزارش
شفا آنلاین:به نقل از سپید بهداشت روانی به مفهوم عام
خود یعنی سلامت فکر و تعادل روانی و دارا بودن خصوصیات مثبت روانی و نیز
راههای دستیابی به سلامت فکر و روان که تکامل فردی و اجتماعی انسانها با
پرداختن به آن روشن میشود. تعریف سازمان جهانی بهداشت از سلامت فکر، عبارت
است از قابلیت ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران، تغییر و اصلاح محیط فردی و
اجتماعی و حل تضادها و تمایلات شخصی به طور منطقی، عادلانه و مناسب. اما
هر انسانی توانایی حل و فصل این تضادها و کاربرد عادلانه تمایلاتش را دارد؟
قطعا پاسخ منفی است.
بنابراین نقش تسهیلدهندههای رسیدن به ارامش روانی
پرررنگتر میشود. روانشناسها میتوانند، هر فردی را قبل از رسیدن به
مرحله حاد اختلال روانی نجات دهند. فردی از سلامت روان برخوردار است که ضمن
سازگاری، به لحاظ هیجانی و رفتاری دارای ثبات نسبی و حدی از اعتدال باشد و
از زندگی خود و بودن با دیگران احساس لذت و رضایت کند. بهداشت روان در
درون مفهوم کلی بهداشت جای میگیرد و بهداشت یعنی، توانایی کامل برای ایفای
نقشهای اجتماعی، روانی و جسمی. بنابراین، سلامت تنها به معنای نبود
بیماری یا عقب ماندگی نیست، چه بسا که نبودن سلامت و بهداشت روانی منجر به
بیماری جسمانی شود.
در
دنیای امروز با استرسهای مختلفی روبرو هستیم، که بعضی از این استرسها
مختص محیط کار است. نزاع با یک همکار، محروم شدن از پاداش، دیر رسیدن به سر
کار و فشار هیات مدیره یا روسای سازمان به مدیر را میتوان نمونههایی از
استرسهای محیط کار نامید. مدیران برای اینکه بهداشت روانی محیط کار را
تامین کنند، باید با مفاهیم اساسی بهداشت روانی آشنا شوند و سلامت روانی
کارکنان تنها با رعایت اصول بهداشت روانی در سازمان حاصل میشود. چراکه در
مواجهه با چالشها و مشکلات روزمره، ما بر اساس ویژگیهای روانی خود با آن
ها برخورد میکنیم، هر چه از سلامت روانی بیشتر برخوردار باشیم، به یقین
آسیبپذیری ما کمتر خواهد بود. از مشخصات یک سازمان سالم آن است که سلامت
جسمی و روانی کارکنان آن به همان اندازه مورد توجه و علاقه مدیریت سازمان
قرار گیرد که تولید و بهرهوری مدنظر است. فشار عصبی و روانی به شکلهای
گوناگون دیده میشود. همه ما با آنچه استرس هیجانی نامیده میشود و در
نتیجه واکنشهای عصبی پدید میآورد آشنایی داریم، اما استرس علاوه بر آن
ممکن است، در نتیجه عوامل مکانیکی، فیزیکی، غذایی، شیمیایی و نیز تابش اشعه
پدید آید. اما نکته اینجا است که زمان رسیدگی و پیشگیری از ایجاد اختلالات
روانشناختی، به بزرگسالی موکول نشود. گاهی زمینه برخی از تعارضات در کودکی
است. محیطی که کودک در آن به دنیا آمده و پرورش پیدا میکند، در پرورش
شخصیت آیندهاش مهم است.
روانشناسان
در ایجاد هماهنگی بین محیط پرتنش، حل ناملایمات بیرونی و ایجاد تناسبات
فردی سهم بسزایی دارند. اما گویا کمرنگ انگاشتن آنها به ضرر مردم تمام شده
است. روانشناسی و خدمات آن میتواند به عنوان عامل پیشگیرانه از بروز
بسیاری از اختلالات روانشناختی و به تبع آن بیماریهای جسمی جلوگیری کند.
یک روانشناس در ویزیت خود بیمار را آنالیز کرده و نیازهای روانیاش را
میسنجد و چنانچه نیاز به ارجاع به روانپزشک داشته باشد، ارجاع میدهد تا
فرد در مراحل ابتدایی بتواند، به سلامت روانی برگردد. هماکنون هزینههای
بدون بیمه این خدمات، مردم را از مراجعه به روانشناس گریزان کرده و به جز
عدهای اندکی سایر مردم، دریافت اینگونه خدمات را الزامی نمیدانند.
پس
از شروع جنگ تحمیلی، روانشناسی ایران باید خود را با الزامات زمانه همراه
میکرد. ارائه خدمات به کسانی که در جبهه حضور داشتند و کاهش خسارات
روانشناختی ناشی از جنگ در پشت جبهه اولویت روانشناسی دهه شصت بود. هنوز
روانشناسی خود را جمع و جور نکرده بود و با نیازهای ناشی از بروز جنگ کاملا
منطبق نشده بود، که ورود به عصر انفجار اطلاعات و بحرانهای روانشناختی
ناشی از زندگی در فضای مجازی هم به معضلاتمان اضافه شد.
اکنون
شرایط به روایت آمارهای رسمی و غیررسمی بدین قرار است، تعداد زیادی از
جوانان در سن ازدواج یا ازدواج نمیکنند، یا در ازدواج باقی نمیمانند یا
اگر هم میمانند، خوشبختی این پیوند را تجربه نمیکنند؛ مراقبت از فضای
شهری و رعایت قوانین شهروندی مثل رانندگی، تفکیک زباله و غیره برای بسیاری
از افراد جزو ارزشی یا نگرشی زندگیشان محسوب نمیشود و درمواردی احترام به
قوانین زندگی شهری نوعی ضد ارزش محسوب میشود. تغذیه سالم، ورزش، مطالعه
جدی و رفتارهایی از این دست غریب و دور بهنظر میرسند! ما مردمان این دیار
همانند مردم سایر مناطق دنیا، زندگی مجازی داریم، بیآنکه بلد باشیم از
سلامت روانی خود در این فضاها مراقبت کنیم. شیوع مصرف یا سوءمصرف مواد با
الگوهای متعدد خطرناک یک موضوع جدی در نظام سلامت است. بیانگیزگی تحصیلی
در تمام مقاطع مشکلی جدی است. بیتعهدی در محل کار آسیبهای جدی بهبار
آورده است. آمار خشونت خانگی، رفتارهای خودآسیبرسان، روابط بینفردی
معیوب، افسردگی، اضطراب و هنجارشکنی هیجانی نگران کننده است. و این داستان
همچنان ادامه دارد...