یکم: ایدز از آن دسته بیماریهایی است که پیوست اخلاقی بلند بالایی دارد، چنان که گاه به نظر میرسد فرع فرهنگی و اخلاقیاش بر اصل بیماری سایه انداخته است.
شفا آنلاین:اعتیاد و بی مبالاتی در رابطه جنسی دو متهم ابتلا به این بیماریاند.
از این رو وفادار بودن و اصلاح نفس دو توصیه مهم رفتاریاند که با
پیشگیری از ایدز عجین شدهاند.
دوم:کسانی
که
بیپروایی جنسی میکنند یا به دامن مواد مخدر پناه میبرند بیش از آنچه
که فکر میکنند در تیررس ابتلا به ایدز قرار دارند. اما از آن طرف هرکس که
مبتلا شد،آن چنان نکرده است. حواسمان باشد به قول منطقیون دچار تعمیم
شتابزده نشویم.
سوم:
ایدز بیش از هر بیماری دیگری مستعد قضاوت اخلاقی است. انگ زنی یکی از
بداخلاقیهای حوزه سلامت است. به هماناندازه که باید بر پاکیزگی جنسی و
سلامت اراده و مذمت اعتیاد تاکید شود، باید از برچسب زدن و انگ زنی پرهیز
کرد. انگ زنی، گاهی میتواند با مخفی کردن یک بیماری به گسترش آن بینجامد.
چهارم:
در قبال کسانی که رفتار پرخطری نداشته و به این بیماری مبتلا شدهاند،
همچون قربانیان کوچک ایدز و آن کسان که از بد حادثه به پناه آمدهاند نیز
وظیفه اخلاقی حداکثری و سنگینی متوجه جامعه است.
پنجم:
اینکه من به واسطه سبک خاص زندگیام، مستحق ابتلا به ایدز بودهام یا نه،
مسئلهای خارج از صلاحیت و حوصله حوزه سلامت است. در سپهر عمومی، البته
معلمان و متولیان سلامت باید نهیبی مدام بزنند و فرجام رفتارهای پرخطر را
پیش چشم مردمان آورند. از آن سو ویژگی ممتاز و متمایز اهل سلامت آن است که
درمان و ارائه خدمت را موکول به قضاوت در باب خوبی یا بدی آدمها نمیکنند.
از یاد نبریم که نگاه طبیبانه هرگز از بلندای قضاوت نیست.
ششم:
بدیهی است که مثلا وزارت کار، متکفل کسانی نیست که نمیخواهند تعهد کاری
داشته باشند. وزارت بازرگانی نیز متکفل دزدها و قاچاقچی ها نیست. اما وزارت
بهداشت و به طور عام حوزه ی سلامت ، هم زمان هم متکفل آدم خوب هاست هم
متکفل مجرمین و آدم بدها! ؛ بماند که ارزیابی آدم ها در ترازوی خوب و بد
اخلاقی کار من و شما نیست. ما حسابدار حساب و کتاب عالم نیستیم.
هفتم:
حمایت از معتادان و سایر گروههای مبتلا به رفتارهای پرخطر به معنای
مماشات یا تایید آن شیوه ی زیستن نیست. مادر ترزا میگفت من معتادها را
دوست دارم اما از اعتیاد متنفرم. یادمان باشد حمایت حوزهی سلامت از
مبتلایان به رفتارهای پر خطر ، به آن رفتارها و کژراههها مشروعیت نمیدهد.
هشتم:
خرده معلومات در باب HIV/ ایدز، گاهی به منزوی کردن نامعقول و غیرمنصفانه
مبتلایان به آن منجر میشود. تبعیض علیه این مبتلایان در محیط کار یا تحصیل
یا هر جا که بیماری فرد ، خللی در عملکردش ایجاد نمی کند، امری مذموم و
غیر اخلاقی است. آگاهی رسانی در این خصوص وظیفهای اصیل بر دوش
رسانههاست.
نهم:
مبتلایان به ایدز را ایدزی ننامیم. ایدز جزئی از جسم آنهاست نه همه
وجودشان! بیماریها ما را به خودشان تبدیل نمیکنند بلکه طفیل زندگیاند.
گاهی آنها بر ما غلبه میکنند و کارمان را میسازند و گاه ما غلبه میکنیم و
از روزگارمان بیرونشان میکنیم. گاهی هم به ویژه در مورد نوع مزمنشان،
با آنها به تفاهم میرسیم و عمری را با هم به سر میبریم.
دهم:ما
همه در برابر هم مسئولیم و در برابر بیماران ، ناتوانان و درماندگان مسئول
تر. درنگ کنیم، مبتلایان به HIV و ایدز حق زندگی اجتماعی دارند.
سپیدحمیدرضا نمازی