رسانهها تا چه حد در تصمیم گیری گذر جوامع از مراحل مختلف تاریخی تاثیر داشتهاند؟
تراکم جمعیت در جامعه باعث ظهور، بروز و تاثیرات اجتماعی رسانه بر افراد شد. در این شرایط جامعه از حالت ساده به پیچیده تغییر کرد، به این ترتیب به دلیل عدم مناسبات رودررو با انسانها نیاز به میانجی و واسطه وجود دارد. البته سادهترین رسانه زبان است، اما زبان شفاهی فقط پاسخگوی صحبتها و ارتباطات رو در رو است نه ارتباطات در جامعه گسترده و پیچیده امروز. جمعیت انبوه در جوامع نیازمند تغییر زبان شفاهی به زبان نگارش است. با بررسی تاریخ این نیاز بشر در قالب انقلاب چاپ تا حدی برطرف شد. صنعت چاپ در قرن ۱۶ یک نوع انقلاب ارتباطات محسوب میشود که در نتیجه آن شاهد بروز صورتهای نوین بودیم. چاپ روزنامه و مطبوعات از پیامدهای صنعت چاپ محسوب میشود. مطبوعات و روزنامهها بهطور وسیع جوامع را با قومیتها و مشاغل متعدد در یک چهارچوب به یکدیگر متصل میکنند. مطبوعات امکان ساخت دولت-ملتهای جدید را نیز فراهم میکنند.
روند تاثیرگذاری رسانهها بر افکار عمومی در طول تاریخ را چگونه ارزیابی میکنید؟
در واقع شکل گیری دولت مطلقه و دولت- ملتها و انقلابها از سوی مطبوعات آغاز میشود. در ضمن تلگراف در ایران نیز در روند ایجاد ارتباطات تاثیر گذار بود. برای مثال استفاده و به کارگیری از ابزار تلگراف در دوره ناصرالدین شاه امکان ارتباط گروههای مختلف را با یکدیگر فراهم میکرد و به این شکل افراد در دیگر نقاط کشور میتوانستند با استفاده از این وسیله از اخبار، تحولات و... آگاهی یابند. در طول تاریخ بعد از گذشت مدتی برای عامه مردم امکان ارتباط با یکدیگر از طریق تلگراف موثر شد. در این اقدام امکان ارتباطات داخلی و خارجی نیز ایجاد شد. برای مثال ارتباطات بین ایران- نجف و تاثیرات آن بر انقلاب مشروطه و استفاده از استفتای علما در شکل گیری جنبش مشروطه تاثیرگذار بود. این امر یک تاثیر دو سویه داشته است، از یک سو دولت را به هم پیوسته و قدرتمند میکند و از سوی دیگر به شکل گیری ملت میانجامد. این اقدام نشانه بارز رسانه در تعامل نیرو در انقلاب مشروطه است. برای مثال نقش رادیو بی بی سی در آغاز حکومت محمدرضا پهلوی، استعفای رضاشاه و پیروزی انقلاب اسلامی نمونه بارز تاثیر رسانه است. در روند پیروزی انقلاب اسلامی ایران نوار کاست هم به عنوان یک کانال ارتباطی خرد مطرح شد، در چنین شرایطی سخنرانی شخصیتهای سیاسی و رهبران انقلاب از خارج به داخل و برعکس منتقل میشد. بعد از آن هم با پدیده ویدئو و تاثیرات آن مواجه بودیم. در دهه ۷۰ به نحوی با باز شدن فضای رسانهای و مطبوعاتی جنبش اصلاحات از طریق رسانهها ایجاد شد و در آن دوره هر تحولی منوط به فعالیتهای رسانه قلمداد میشد. برای مثال در سال۷۸ و تحولات مربوط به آن روزنامه سلام تعطیل شد و مطبوعات نیز در تدوین قانون مطبوعات، نحوه برخورد با مطبوعات، دادگاههای مطبوعاتی و جرایم مطبوعاتی به موضوع اساسی تبدیل شدند. از اوایل دهه ۸۰ هم رسانه مجازی و مساله اینترنت پدید آمد و بعد از دهه ۹۰ هم با ظهور شبکههای اجتماعی مواجه بودیم.
هنگامی که وب به جامعه انسانی راه یافت کسی تا این حد تصور تغییر و تحول را نداشت تا حدی که با وجود آسیبهای ناشی از آن نتوان زندگی بدون آن را تصور کرد. امروزه گسترده ترین ارتباطات تعاملی درون شبکههای اجتماعی مجازی صورت میگیرد.انواع شبکههای مذکور با وجود تفاوتهای ساختاری و کارکردی شان ویژگیهای مشترکی دارند. تاثیر کانالهای ارتباطی بر حاکمیتها را چگونه ارزیابی میکنید؟
هریک از این کانالهای ارتباطی در جریان ارتباطات و حتی در شفافیت حاکمیت، دولتمردان و سیاستگذاران تاثیرگذارند. تحول رسانهها به جایی رسیده که دیگر حاکمیتها و نهادهای پاسخگو چیزی برای پنهان کردن ندارند. برای مثال بسیاری از دادگاهها با فعالیت دیوان محاسبات، حسابرسی، سازمان بازرسی کل کشور، قوه قضائیه، دادگاه کارکنان دولت، دادگاه ویژه جرایم اقتصادی و انواع و اقسام نهادها، دادگاهها و قوانین و مقررات برای ایجاد شفافیت تشکیل میشوند، اما هیچ یک از آنها به اندازه شبکههای اجتماعی تاثیرگذار نیستند. چون شبکههای اجتماعی به دیدهبان اجتماعی تبدیل شده و این ابزار به طور طبیعی مسائل را پایش و کنترل میکند. باید دانست این شبکهها به طور طبیعی و بدون هدف پیگیری مسائل و بدون بینش سیاسی خاص این شبکهها با شفاف سازی عملکردها به فعالیت میپردازند و پردازش سریع اطلاعات را موجب میشوند. باید دانست که این ابزار فقط در اطلاعات و اخبار جای ندارد، بلکه با موجی از واکنشهای مردم همراه است. در این شرایط با هر گونه اتفاقی نهادهای ذیربط نیز باید پاسخگو باشند و این پاسخگویی هم به شکل طبیعی ایجاد میشود.
عمده کاربرد شبکههای اجتماعی در بین عامه مردم چیست؟
با بررسی فعالیت شبکههای اجتماعی میتوان گفت که درصد قابل توجهی از کاربران در این شبکهها برای ارتباطات خانوادگی، دوستانه، ارتباط با همکاران و... ایجاد شده است. در ضمن صرفا شبکههای اجتماعی با هدف خبرسازی تشکیل نشده است، بلکه هدف واضح آن آگاهی از احوال و ارتباط یکدیگر است. به طور معمول وقتی یک شبکه تشکیل میشود افراد به دنبال آورده در این شبکه هستند. در این اقدام انسانها به نحوی احساس مسئولیت میکنند تا خود را به تولید کنندگان اخبار و اطلاعات تبدیل کنند و به نحوی فرایند هر شهروند یک خبرنگار محقق میشود. در این شبکهها هر فرد در تلاش برای کسب آورده است. این آوردهها نیز با اشکال مختلفی همراه است. برای مثال پیامهای منتشر شده دراین رسانهها میتواند در برگیرنده پیامهای بهداشتی، سلامتی، خصوصی، شخصی و... باشد، اما با گذشت زمان رفته رفته رسالت این شبکهها فراتر شده و پای اخبار در آن به میان کشیده میشود.
این شبکهها تا چه حد قابل اعتماد هستند؟
نکته قابل توجه هم این است که این شبکهها به چه میزان اعتماد پذیر هستند. آیا میتوان به این شبکههای خرد اعتماد کرد یا خیر؟ باید بررسی کرد که این شبکهها زمینه ساز ایجاد و رواج شایعه هستند یا فقط به انتقال اخبار و اطلاعات میپردازند؟ بنده بر این باور هستم که با فعالیت شبکههای اجتماعی به نسبت میزان شایعه پراکنی کاهش یافته است. در گذشته شایعه در بین مردم بیشتر رواج داشت. هر یک از ما در شرایط کنونی عضو شبکههای اجتماعی هستیم. برای مثال هر کانال چندین نفر عضو دارد، به نسبت هر فرد اطلاعاتی در آن شبکهها منتشر میکند و به این ترتیب یک فرد در این شبکهها به درج اطلاعات میپردازد. در این اقدام دیگر افراد به طور طبیعی کنترل کننده یک فرد انتشاردهنده خبر یا مطلب در این شبکهها هستند. در برخی مواقع سوالهایی مبنی بر منبع خبر انتشاردهنده از فرد انجام میشود. طبیعتا فرد انتشاردهنده اطلاعات در صورت انتشار خبر کذب اعتبار خود را از دست میدهد. به طور طبیعی مجاری کنترل در شبکههای مجازی شکل گرفته میشود. چون در این شبکهها اغلب اعضا همکار، هم رشته با علاقهمندی به قلمرو خاص اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، ورزشی، هنری و... هستند. بر این اساس افراد بر اساس علاقهمندی خود در این شبکهها جذب میشوند. دیگر عضویت در شبکهها به این نحو نیست که افراد هر خبر و مطلب را در شبکههای اجتماعی منتشر کنند. در ضمن شاید افراد تحلیل خود از شرایط را منتشر کنند، اما انتشار شایعه در این شبکهها به ویژه در شبکههای شناسنامه دار امکانپذیر نیست. برای مثال مشاهده میشود که در این شبکهها مدیر گروه اجازه حذف یا عضوگیری افراد را دارد. فرد باید با موافقت مدیران شبکهها در گروه عضو شود و به نسبت مدیران نیز با تعیین چهارچوب برای افراد نکات رعایت شده در این شبکهها را برای اعضا تدوین کنند. در این شرایط فرد تخطی کننده از قوانین از گروه حذف میشود و به این ترتیب نظام کنترل در شبکههای اجتماعی بدون نظارت دولت شکل میگیرد. شبکههای عمومی از سوی عامه مردم شکل میگیرند. شاید شبکههایی براساس مبانی دیگر تشکیل شوند، اما عمده شبکههای اجتماعی تشکیلدهنده از سوی عامه مردم یک نظام اجتماعی عاری از شایعه را شکل میدهند. در این شبکهها با نوعی کنسرو شدن، پالایش و اعتباریابی، اخبار و اطلاعات رو به رو هستیم و به نسبت میزان شایعه پراکنی در این شبکهها کاهش مییابد.
بحثی که مطرح است این است که رسانههای حرفهای با خبرنگار حرفهای به نسبت توانایی تحلیلها و جهت دهیهای حرفهای به اخبار را دارند، اما در شبکههای خرد اغلب اعضا عامه مردم هستند، به نظر شما این امر باعث تنزل سطح تحلیلها یا نشر تحلیلهای نادرست نمیشود؟
این گفتههای شما به این معناست که برخی بر این باور باشند که نباید افکار عمومی شکل بگیرد. این در حالی است که افکار عمومی متشکل ازعموم مردم است و اغلب این افراد نیز غیر حرفهای هستند. در این زمینه باید بین روشنفکران و عامه فرهیخته تفکیک ایجاد کرد. برخی از افراد نیز به دلیل عدم اطلاعات یا تحلیل با مسائل احساسی برخورد میکنند که به عنوان عوام الناس تلقی میشوند. گروه عامه فرهیخته یا عامه متوجه به افراد و گروههایی که گفته میشود به تشکیل حوزه عمومی در حوزههای مختلف میپردازند. آنها افکار عمومی را در جامعه میسازند. روزنامه نگاران حرفهای و آموزش یافته نیز جزو روشنفکران جامعه هستند، این قشر میتوانند بر افکار عمومی تاثیرگذار باشند. در اصل افکار عمومی از چهارچوب و ضوابط خاص خود تشکیل شده و شکل مییابد. در این شرایط افکار عمومی منتظر نمیشود تا فرد به رسمیتشان بشناسد. دیگر با درج اطلاعات و اخبار اینکه فرد حرفهای یا غیر حرفهای است چندان مدنظر قرار داده نمیشود. در واقع افکار عمومی بر اساس مسائل مختلف شکل گرفته و تحلیلهای موجود در شبکههای اجتماعی بر آن دامن میزند.
بروز شبکههای اجتماعی چه تاثیری بر مخاطب داشته است؟
مصرف کنندگان اخبار و اطلاعات در شبکههای اجتماعی امروزه دیگر به تولید کننده محتوای رسانهها تبدیل شده اند. برای مثال در گذشته افراد فقط با روزنامه خوانی، گوش دادن به رادیو، تماشای تلویزیون و... از اخبار مطلع میشدند، اما هماکنون تولیدکنندگان محتوا شده اند و این امر تمرینی برای مخاطب محسوب میشود. این امر انتظار مخاطب را افزایش داده است. در چنین شرایطی باید استانداردهای روزنامه نگاری حرفهای متناسب با استانداردها و فرایندههای جدیدی ارتقا یابد، چون دیگر مخاطبان تولید محتوا با هر متن و محتوایی راضی نمیشوند. بخش عامه فرهیخته در کشور ما تولید محتوا کرده و حتی درباره استانداردهای حرفهای هم اظهار نظر میکنند. این قشر خود را در حدی میداند که حتی از متن مطبوعات نیز انتقاد کند. بنابراین قشر فرهیخته برای خود حق اظهار نظر قائل است.
آمارها نشان میدهد، فیسبوک،توئیتر و دیگر شبکههای اجتماعی بر کیفیت سواد آموزی دانشآموزان تاثیر منفی گذاشته است و مشارکت در شبکههای اجتماعی بدون یادگیری فرهنگ حضور در شبکههای آنلاین، افراد را به سمت بیسوادی سفید پیش برده است. محققان ادعا میکنند، با وجود افزایش شمار افرادی که در مقاطع بالای تحصیلی موفق به کسب مدرک شدهاند، کیفیت سواد با مدرک اخذ شده همخوانی ندارد و افراد با گشت و گذار افراطی در فضای مجازی و روخوانی مطالبی که برای هر یک کمتر از ۱۰ ثانیه وقت گذاشته میشود، دچار توهم همهدانی و دانشاندوزی کاذب میشوند. علاوه بر این از آنجا که تایید منابع قابل استناد به طور کامل امکانپذیر نیست، رد و بدل اطلاعات ممکن است در مسیر نادرستی پیش رود و منجر به خدشه دار شدن کیفیت سواد در خوانندگان شود. پس در این شرایط باز هم میتوان گفت که ابزارهای جدید ارتباطی سطح رسانههای مکتوب را میتواند ارتقا دهد؟
بله، فعالیت این شبکهها باعث ارتقای جایگاه رسانهها شده است. برای مثال برخی از شبکهها برای فعالیت در رسانه از سبک و سیاق خاصی تابعیت میکنند. در شبکههای اجتماعی محدودیتهایی همچون کوتاه نویسی مشاهده میشود. این امر را میتوان نقطه ضعف این رسانه تلقی کرد. درضمن بر اساس گفتههای کارشناسان این امکان وجود دارد تا در بین کاربران شبکههای اجتماعی یک نوع بی سوادی ادبی بروز کند. برای مثال مشاهده میشود که در برخی مواقع برخی واژهها در این فضا به شکل جدید و نادرست نوشته میشود یا شاهد اظهارنظرهای شتابزده هستیم. در اصل تاثیر شبکههای اجتماعی بر مخاطب به شکل پیچیدهای لحاظ میشود. افراد مولد محتوا در این رسانهها نیز مشاهده میشوند. برای مثال در یک گروه حرفهای ۲۲۰۰ نفر در شبکه اجتماعی عضو بودند، اما بعد از اینکه امکان ایجاد کانال در یکی از شبکههای اجتماعی مهیا شد میتوان گفت که حداقل ۱۰ تا۲۰درصد آن افراد در شبکههای اجتماعی کانالهای مجازی دارند و به این ترتیب با نگارش مناسب میتوان روی نوشتههای آنها حساب کرد.
انتظار میرود با پیشرفت دنیای دیجیتال، سطح سواد افراد جامعه نیز همگام با آن پیش رود و به معنای واقعی خود نزدیک شود. امروزه سواد رسانه و فرهنگ استفاده از دنیای دیجیتال نیاز اصلی برای کاربران روز افزون نسل امروز محسوب میشود. اما بسیاری از کاربران با تکیه بر دانش آموختههای پیشین و آموزشهای نادرستی که میراث نسلهای گذشته است در فضای مجازی حضور پیدا میکنند و کیفیت دانش، فرهنگ و ادبیات آن جامعه را دستخوش آسیب میکنند. باید توجه داشت قبل از استفاده از فناوریهای نوین، باید سواد آن را آموخت، برای نمونه سواد ارتباطات و آگاهی از برقراری روابط اجتماعی آنلاین، در نسل امروز باید از دوران کودکی پایه گذاری و فرهنگسازی شود. تاثیر شبکههای اجتماعی را بر ارتقای کارایی افراد چطور ارزیابی میکنید؟
۲۰ درصد از کاربران در شبکههای اجتماعی از لحاظ کاری ارتقا مییابند. اما اغلب افراد این چنین نیستند. در اصل بسیاری از افراد در پیاده روهای شبکههای اجتماعی فقط بیننده هستند و نقش منفعل و مصرف کننده خود را ایفا میکنند. برخی دیگر از کاربران نیز با کیفیت پایین به انتشار اخبار میپردازند که فقط یک نوع بی سوادی را ترویج میکنند. با توجه به پیچیدگی قضیه باید ابعاد مختلف در نظر گرفته شود، اما در بسیاری از موارد میتوان در ارتقای سطح رسانهها در فضای رسمی توجه داشت. برای مثال در بین افراد تشکیل دهنده کانال بعضا مشاهده میشود که مطالب این افراد در مطبوعات مورد استفاده قرار گرفته میشود. این افراد کمکم به شکل حرفهای از طریق شبکههای اجتماعی به مطبوعات و دیگر رسانههای خبری راه مییابند که این امر یک نوع موفقیت برای آنها محسوب میشود.
ارزیابی شما از ارتباط میان رسانههای خرد و کلان چیست؟
در اصل شبکههای خرد در برخی موارد تولید کننده خبر هستند.
برای مثال با تحقق یک حادثه شبکههای مجازی به عنوان یک رسانه به شکل معجزه
آسا آن را روایت میکنند. در این گونه اتفاقات افراد نزدیک به صحنه با
تهیه عکس یا متن آن را در اسرع وقت در شبکههای اجتماعی منتشر میکنند و به
تدریج این اطلاعات در شبکههای اجتماعی منتشر و در فضای واقعی منعکس
میشود. ممکن است حتی یک خبر از سوی مجراهای رسمی چندان رغبتی برای انتشار
آن وجود نداشته باشد، اما شبکههای اجتماعی با اعمال فشار از پایین باعث
انعکاس اخبار و اطلاعات در سطح رسانههای کلان میشوند. این شبکهها
میتوانند به دلیل اعمال فشار و گستردگی به خبر مذکور اعتبار دهند.
شبکههای اجتماعی میتوانند رسانههای کلان را تحت تاثیر قرار دهند. در ضمن
رسانهها در حاشیه به شکل کلان به فعالیت میپردازند و میتوانند در جریان
رسانههای رسمی کشور قرار گیرند. در اصل این نوع رسانهها را جزو
رسانههای دیگر اندیش و به نحوی تحت سانسور قرار دهند. برخی رسانههای کلان
همچون شبکههای رادیویی که مجوز رسمی ندارند در حاشیه با پخش اخبار در
رسانهها، آنها را موظف به چاپ مطالب مورد نظر میکنند. در این اقدام
رسانههای خرد و شبکههای اجتماعی خرد یک نوع میانجی برای انتقال اخبار و
اطلاعات از رسانههای کلان غیررسمی به رسانههای کلان رسمی هستند. برای
مثال موضوع طوسی در ابتدا از طریق رسانههای کلان غیررسمی مطرح شده است.
مقوله ای تحت عنوان املاک شهرداری نیز در ابتدا توسط یک رسانه کلان مطرح
شد، اما این امر تا مدتها در رسانههای رسمی هیچ نوع بازتابی به همراه
نداشت. در این اقدام با یک نوع دیالکتیک در سطح خرد و کلان مواجه هستیم و
از سوی دیگر شاهد دیالکتیک بین رسانههای رسمی و غیر رسمی نیز هستیم. این
امر پویایی فضای گردش اطلاعات و اخبار را در کشور شکل میدهد.آرمان امروز