پیش از سال ۹۰ گفته میشد که نزدیک به ۱۶ درصد از مردم دچار اختلال روانی هستند. پس از این سال آمار اختلال روانی بنا بر پژوهشهایی ملی بالاتر رفت. نتیجه پایشی در سالهای ۸۹ تا ۹۰ که جمعیتی ۷ هزار و ۸۸۹ نفری را مورد مطالعه قرار میداد، اعلام کرد که ۲۳.۶ درصد از جمعیت ۱۵ تا ۶۴ ساله کشور به یکی از اختلالات روانی مبتلا هستند. استرس در این آمار به زعم مسئولان و روانپزشکان نقش عمدهای ایفا میکند؛ از استرسهای زندگی روزمره گرفته تا استرسهای بزرگتری ناشی از جنگ در خاورمیانه.
به گفته ایرج حریرچی، قائممقام وزارت بهداشت در نشستِ چند روز پیش، استرسهای محیط کار در این میان اهمیت زیادی دارند. عباسعلی اللهیاری، رییس سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور نیز معتقد است ۹۰ درصد از مردم ما برای امرار معاششان دچار استرس هستند.
نتایج یک تحقیق دیگر در این باره عوامل استرسزا در زندگی ایرانی را روشنتر نشان میدهد. نتایج بررسی عوامل موثر بر ایجاد فشار روانی بین مردم ایران نشان داد از بین ۲۲ عامل تاثیرگذار بر استرس شهروندان تورم و هزینههای زندگی با میانگین ۴.۱ از ۵ عامل موثرِ فشار روانی بر مردم کل کشور است.
جدول زیر شاخصهای این تحقیق و نتیجه بررسی هرکدام از این شاخصها را نشان میدهد:
با نگاهی به این جدول باید از خودمان بپرسم چرا ترس از سختیِ ازدواج، مشکلات اداری و اخلاقی، آلودگی هوا و غیره باید تا این حد ما را دچار استرس کند؟
یک روانشناس میگوید ترس از آینده و انواع فشارهای طولانیمدت بر مردمِ ایران، افرادی با استرس بالا بار آورده است. این روانشناس همچنین به مفهومی به موازات استرس اشاره میکند که کار را برای سلامتِ روان ایرانیها سختتر کرده و آن مفهومِ دردسرهای زندگی است که در ایران بسیار نمود دارد.
مهدی ملکمحمد در گفتوگو با فرارو دو واژه استرس و اضطراب را از یکدیگر جدا کرد تا این دو را یکی نگیریم. او گفت: استرس وضعیتی است که ما در آن با موقعیتِ فشار مواجه هستیم. البته همه آدمها به اندکی استرس نیاز دارند که به آن استرس خوب گفته میشود اما ما از استرسی بد در اینجا سخن میگوییم.
او یکی از تبعات قرارگیری افراد در استرس بد یا منفی را اختلال در عملکرد دانست. این روانشناس در ادامه درباره اضطراب گفت: اما اضطراب وضعیتی مربوط به حال نیست. اضطرب ترسِ از آینده است. ما میترسیم در آینده در وضعیتی بد گیر بیافتیم و دچار تنش شویم. ذهن ما در این حالت به ما میگوید که در خطر خواهیم بودیم. نمود استرس و اضطراب مشابهتهایی نیز دارد. حالتهای فرد دچار استرس شبیه به فرد مضطرب است.
ملکمحمد همچنین درباره دستیابی به آمار استرس توضیح داد: در جامعه ایرانی اما به طور کلی رسیدن به آماری از اختلال روانی کار سادهای نیست؛ به خصوص درباره مواردی مانند استرس که اختلال روانشناختی در نظر گرفته نمیشود. در نتیجه تشخیص استرس نیازمند تحقیقات زیادی است.
دردسرهای روزمره
او در ادامه به مفهومِ دردسرهای روزمره اشاره کرده و در این باره نیز توضیح داد: اما پیش از استرس بد نیست به اصطلاحی به نام Hassle بهمعنای دردسرهای روزمره در روانشناختی بپردازیم که در ادبیات روانشناختی دنیا به آن پرداخته میشود. به گفته او دردسرهای روزمره محرک استرس نیستند و هنوز فرد را به نتایج روانی و فیزیکی منفی استرس نمیرسانند اما این دردسرها در مجموع میتواند بدل به استرسی بزرگ شود.
این کارشناس در تعریف دردسرهای روزمره گفت: دردسرهای روزمره یعنی آن که هر روز مجبور باشید ایرادهای رییس یا نگاههای همکارتان را تحمل کنید. یا آن که هر روز اخباری درباره کشندگی آلودگی هوای تهران بشنوید و حتی این که دائم نگران ترافیکِ راه برگشت به خانهتان باشید... . دردسرهای روزمره از آن جا که هر روز رخ میدهد، خطری بیش از استرس دارد. این در حالی است که عوامل استرسزا مانند طلاق، از دست دادن یک عزیز، شکستهای اقتصادی و ورزشی و غیره بیشتر دیده میشود.
وی با ابراز نگرانی درباره تجمیع دردسرها و استرسها ادامه داد: زمانی را در نظر بگیرید که دردسرهای روزمره و این استرسها با یکدیگر جمع شوند. این حالت همان وضعیت نگرانکننده است که جامعه ایرانی با آن روبهروست.
مهدی ملکمحمد همچنین تاکید کرد این مختص به گروه یا قشر خاص نیست؛ همه جامعه ایران با استرس مواجه است. جامعه ایرانی به اندازهای استرس را تجربه میکند که به استیصال رسیده است.
استرس چه عواقبی دارد؟
عضو انجمن روانشناسی ایران درباره عواقب استرس گفت: ما از کشورهایی هستیم که در آن بیماریهای قلبی رتبههای اول را دارند. سکته قلبی در آن در سنین پایینتر از میانگین جهانی رخ میدهد. این یکی از عواقب استرس است. اما عواقب دیگر استرس به امید به زندگی برمیگردد. میانگین امید به زندگی در ایران نسبت به بسیاری از کشورها همچنان پایین است و با توجه به تلاشهای علم پزشکی به نزدیک ۷۵ سال رسیده.
ملکمحمد شایع بودن بیماریهای روانتنی در ایران را از دیگر تبعات استرس دانسته و گفت: خیلی از افراد به دلایل سردرد و مشکلاتی گوارشی به پزشک مراجعه میکنند؛ در حالی که دلیل آن استرس است. اما جز عواقب مربوط به بیماری، عواقب بیشتر بر کیفیت زندگی اثر میگذارد و آن را کاهش میدهد. کیفیت زندگی موقعی کم میشود که هر فرد حتما ۲ تا ۳ ساعت از ۲۴ ساعت در روزش را استرس دارد. یکی از دلایل افزایش استرس در میان ایرانیها این است که ما به مرور آدمهای تنهاتری شدهایم. تنهایی به این دلیل است که افراد از روابطشان آرامش نمیگیرند بلکه استرس میگیرند و در نتیجه روابط را کاهش میدهند.
به گفته این مشاور، استرس همچنین مانع عملکرد افراد در زندگی خواهد شد. همچنین ملکمحمد معتقد است یکی از دلایل پایین آمدن آمار ازدواج در جامعه ایران استرسی است که افراد نسبت به این موضوع تجربه میکنند. افراد آرامش ندارند و نمیتوانند به دورنمای خوبی فکر کنند.
این روانشناس در ادامه با اشاره به مفهوم «انتظارگرایی» گفت: جامعهای که به آینده امید نداشته باشد، جامعه پراسترسی خواهد بود.
ملکمحمد همچنین معتقد است «اگر منِ نوعی بدانم که در آینده اتفاق خوبی انتظارم را نمیکشد، استرس زیادتری را تجربه خواهم کرد؛ مثلا زمانی که من از کار اخراج شده باشم و بدانم پس از این آینده کاری خوبی در انتظارم نخواهم بود.»
استرس فقیر و ثروتمند نمیشناسد
او همچنین تاکید کرد: نکتهای که در این میان وجود دارد این است که استرس حاکم را همه افراد جامعه تجربه میکنند. تفاوت فقیر و ثروتمند این میان در حوضچههایی است که فرد ثروتمند دارد تا خودش را نجات دهد؛ حوضچههایی مانند تفریح. به طور کلی اما همه اقشار جامعه استرس حاکم را تجربه خواهند کرد و همین باعث خشمگین شدن، ابتلای به بیماری و نارضایتی خواهد شد و جلوی حرکتِ رو به جلوی ما را خواهد گرفت.
اضطراب از استرس تخریبکنندهتر است
اما این روانشناس در ادامه به تاثیرات اضطراب بر جامعه ایرانی نیز پرداخت. او معتقد است مفهوم اضطراب در ایران نتایج بدتر داشته و دارد. قاعدتا فردی که اضطراب زیادی را تجربه کند احتمال تجربه استرس بیشتری نیز خواهد داشت. به گفته ملکمحمد وضعیت اضطراب در جامعه ما از وضعیت استرس به مراتب بدتر است؛ چرا که اضطراب مربوط به آینده است و جامعه ایرانی به آینده خوشبین نیست.
این کارشناس با ذکر مثالی ادامه داد: کافی است در یک دبیرستان از آینده شغلیای که آنها برای آیندهشان متصور هستند بپرسی تا بفهمی که دانشآموزان چقدر آینده را غمبار میبینند.
ملکمحمد همچنین میگوید شاید بتواند در استعاره استرس را مانند پلنگی دانست که حمله میکند و اضطراب را موریانهای که فرد را آرامآرام میخورد.
این روانشناس و مشاور دلیل این که چرا وضعیت اضطراب در جامعه ایران بدتر است، چنین تحلیل کرد: «واکنشها نسبت به استرس جدیتر بوده و ماجرا برای ما ملموستر است. ما برای کنترل استرس کارهای بیشتری انجام میدهیم؛ هر چند ممکن است موفق نباشیم و آموزش کمی درباره کنترل آن دیده باشیم. اضطراب اما، چیزی است که ما آن را با خودمان حمل میکنیم. به همین دلیل فرد به طور کلی تبلوری از حال بد ندارد اما ناگهان سر یک درگیری کوچک دست به قتل میزند که نتیجه اضطرابهای خاموش است که در بسیاری از رفتارهای خشونتبار و قتلها در ایران میبینیم.
وی با ذکر مثالی این موضوع را تشریح کرد: به برخی دیالوگها که میان افراد در جامعه رخ میدهد، توجه کنید. دوستی از دوستی میپرسد چه خبر؟ و او در پاسخ میگوید: «اِی... بد نیست. خبری نیست. میگذره! یا این که میگوید: «حوصله ندارم.» یا «حال ندارم.»
این کارشناس همچنین معتقد است در بسیاری از موارد چنین گفتمانی به اضطرابهای فرد برمیگردد و این که او آیندهای برای خودش متصور نیست.
مهدی ملکمحمد در انتها با اشاره به شادی در جامعه نتیجه گرفت: «شادی در جامعه مضطرب دیده نمیشود، چون شادی حسی خوب نسبت به آینده است. خیلی اوقات نیز بسیاری از شادیها در جامعه ما شادیهایی عصبی است و عمیق نیست.»