شفا آنلاین>اجتماعی>گفتن انتظارات نیاز به تعیین شیوهای روشن دارد. برخی از اعضای خانواده تصور میکنند که سایر اعضا میدانند آنها چه میخواهند. این تصور اشتباهی است و به دلیل این تصور اشتباه گاهی از برخی انتظاراتشان منصرف میشوند.
به گزارش
شفا آنلاین،به نقل از سپید بهترین
راه این است که از هرگونه تهدید خودداری شود. به طور مثال گفته نشود «من
میخواهم تو هر روز دوش بگیری.» وقتی به این روش گفته شود، این نوع بیان
برای طرف مقابل مسئولیت ایجاد میکند که حتما آن کار را انجام دهد. در این
جا انتظار حالت دستوری و امری پیدا میکند.
معمولا
در این وضعیتها اعضای خانواده تمایل دارند که برای برآورده شدن
انتظاراتشان به زور متوسل شوند. وقتی که این تمایل شدید باشد، ممکن است یکی
از اعضای خانواده به بیمار بگوید که «اگر هر روز دوش نگیری، من تو را
مجبور خواهم کرد تا دوش بگیری.»
یکی
از ایراداتی که این نحوه حرف زدن دارد مسئولیت بیمار را بر عهده گرفتن
برای انجام یک کار است. وقتی فرد میگوید اگر «تو» این کار را انجام ندهی،
«من» انجام میدهم، یعنی اگر تو این کار را نکنی مسئولیت کار تو با من هست.
دومین
مشکلی که این روش بیان ایجاد میکند، این است که بیمار بدون تمایل این کار
را انجام میدهد زیرا فشار روی او هست، نه تمایل به انجام کار.
بهتر
است اعضای خانواده درباره انتظار و تمایل خود بدون حالت اجباری سخن بگویند
و لحن درخواستی داشته باشند.
اجازه بدهید اعضای خانواده از عواقب طبیعی رفتار خود آگاه شوند و در واقع
به واقعیت نزدیکتر شوند.
افراد
با شخصیت مرزی اغلب گرفتار رفتارهای خطرناک میشوند که ممکن است برایشان
گران تمام شود. حمایت و امکانات مالی و عاطفی که خانواده فراهم میآورند،
میتواند برای آنها فوقالعاده باشد. با این وجود، خانواده میتوانند گاهی
آرزوهای آنها را برآورده کنند و خطر را رفع کنند یا از آنها در برابر
خجالتزده شدن محافظت کنند. ولی این راههای حمایتی، خیلی پیچیده است.
به
عنوان اولین نکته باید بگویم که رفتارهای رنجآور اگر از جانب خانواده
حمایت شود، پایدار میماند. ممکن است اگر اعضای خانواده حس کنند حمایتهای
آنها و هزینههایی که کردند، هدر رفته، خشمگین شوند و این گونه تنش در خانه
بالا میرود، اگر چه امید به اقدامات حمایتی برای جلوگیری از تنش باشد. در
همین حال میتوان در بعضی سطوح خشم متعادلی نشان داد تا توجه شخصیت مرزی
جلب شود، حتی اگر خشم شما بار منفی داشته باشد. در جملات بالا گفتیم
حمایتها تاثیرات فوقالعادهای دارند ولی تاثیر آنها پیچیده است. در اینجا
این پیچیدگی را میتوانید درک کنید. حمایت به این معنا نیست که صرفا توجه
مثبت شود. گاهی با واکنش نشان دادن به خشم آنها از آنان حمایت میکنید تا
به دنیای واقعی نزدیکتر شوند.
شخصیت
مرزی فقط در خانواده نیست. او بیرون میرود و در اجتماع قرار میگیرد و
رفتارهای پر خطر او میتواند منجر به خطر، آسیب و از دست دادن موقعیت یا
افراد شود. در سیستم خانواده خطراتی که در بیرون از خانواده هست، ممکن است
نباشد و معمولا نیست، بنابراین با حمایتهای افراطی، فرزند یا عضو خانواده
خود را بدون آماده شدن برای مواجه شدن با واقعیتهای اجتماع رها کردهاید.
او باید بداند ناکامیهایی در انتظار او ست. او باید بداند با نشان دادن
خشمهای افراطی یا آسیب زدن به دیگران، آنان سکوت نمیکنند و پاسخ متقابل
میدهند.
این مثال باعث روشن شدن موضوع است:
تصور
کنید دختری را که در حضور مادرش یک مشت قرص در دهانش میریزد. مادر دست
دختر را میگیرد و سعی میکند تا قرصها را از دهانش بیرون بیاورد. این روش
معقول است که از آسیب جسمی جلوگیری شود. سپس مادر زنگ میزند به آمبولانس
تا دخترش را که سعی کرده خودکشی کند، نجات دهد. از طرفی خطر خودکشی او وجود
دارد، اگر چه این موضوع عواقب منفی هم دارد مثلا اینکه دیگران آمبولانس را
دم در ببینند یا متوجه خودکشی دختر او شوند. در این شرایط دختر نمیخواهد
به بیمارستان برود و خشم او خارج از کنترل میشود. در این شرایط مادر به
شدت وسوسه میشود که به آمبولانس زنگ نزند تا از قهر دختر خود در امان
بماند و تصویر خانواده را در برابر همسایهها خدشهدار نکند.
او
ممکن است که خود را این طور متقاعد کند که دخترش در معرض خطر جدی قرار
ندارد و لازم نیست برای کمک به او عجله کند ولی اولین مشکل این انتخاب آن
است که دخترش نمیتواند از کمکهایی که به شدت نیاز دارد، بهره ببرد. دختر
هنوز در معرض خطر خودکشی است و همچنان به کمک نیازمند است. اگر مادر زنگ
نزند در واقع به انکار دخترش کمک کرده است. متخصص نیاز دارد که بداند چه
زمانی دختر در معرض خطر خودکشی است و ممکن است به خودش آسیب برساند. اگر
دختر برای ژستهای خودکشی خود به قدر کافی توجه نگیرد، ممکن است که
واکنشهای شدیدتری انجام دهد، مثلا ژستهای بیشتر و شدیدتر خودکشی و ممکن
است در مقابل مادر به خودش آسیبهای جسمانی بیشتری برساند. ممکن است او
مادر را تهدید کند که اگر به آمبولانس زنگ بزند، به خودش آسیب میزند، ولی
اگر مادر نزند، در واقع این پیام را به او میدهد که تو با خشم و تهدید من
را کنترل میکنی. او نباید بتواند با ژستها و تهدیدهایش مادر را کنترل
کند.
رفتارهای توهینآمیز و بدرفتاریها را تحمل نکنید. مانند داد و بیداد
کردن، قشقرق راه انداختن، ضربه زدن و ... در این گونه مواقع از آنان دور
شوید و پس از این رفتارها به بحث کردن درباره آنها بپردازید.
قشقرقهای
عیان و علنی قابل تحمل نیستند. راههایی برای محدود کردن آنها وجود دارد.
در صورت وجود قشقرق ملایم، خارج شدن از اتاق کافی است، برای اینکه او
نتوانسته باشد جلب توجه کند. در صورت دیدن ژستهای بیشتر و شدیدتر بیمار،
باید به آمبولانس زنگ زده شود. متاسفانه خیلی از خانوادهها خوششان نمیآید
که به آمبولانس زنگ بزنند چون از قضاوت مردم نگرانند یا میترسند خشم
بیمار بیشتر شود. بله مهم است که حریم خصوصی خانواده حفظ شود، ولی به چه
قیمتی؟ به قیمت خودکشی عضوی از خانواده؟ این که او خارج از کنترل شود،
امنیت را به خطر نمیاندازد؟ گریهای که زود شنیده نشود تبدیل به فریاد
میشود.
درباره
استفاده از تهدید و اتمام حجت محتاط باشید. این روشها آخرین راه حلها
هستند. لطفا از تهدید و اتمام حجت برای تغییر افراد استفاده نکنید. شما
نمیتوانید با این روشها کسی را متقاعد کنید که تغییر کند.
وقتی
برای مدت طولانی رفتار یکی از اعضای خانوادهتان را تحمل میکنید، در
نهایت مجبورید از اتمام حجت استفاده کنید تا او دست از کارهایش بردارد.
یعنی وقتی کسی که شخصیت مرزی دارد در خانواده با شما و سایر اعضا هماهنگ
نمیشود، شما در نهایت از این روش برای تغییر او استفاده میکنید. مثلا
دختری که دوش نمیگیرد و قبلا به او تذکر داده شده، حالا برای او از این
روش استفاده میکنید و میگویید «اگر دوش نگیری باید بروی بیرون.» در این
مواقع تهدیدها خیلی عملی نیست و حتی عملی بودنش هم سودمند نیست. بنابراین
اصل اتمام حجت کردن و تهدید کردن هم لوث میشود. با روش زور و تهدید هیچ
تغییر خوبی اتفاق نمیافتد. وقتی افراد آخرین پیشنهاد شما را میپذیرند و
عمل میکنند که واقعا به آن تمایل داشته باشند. در دادن اتمام حجت جدی
باشید. اگر واقعا میگویید اگر این کارها را انجام دهی، این کار را می کنم،
حتما در مورد آن واکنش از قبل فکر کرده باشید و انجام دهید.
محسن حافظی
روانپزشک، رواندرمانگر