هرچه بالاتر میرویم هوا خنکتر و بوی دریاچه بیشتر میشود. انگار جاده هراز به سمت خزر. بعد از دژبانی محوطه سد 10 کیلومتر دیگر راه داریم و هنوز نه از سد خبری هست و نه آب. دقایقی دیگر دریاچهای عظیم و سدی که تماشایش نفس را بند میآورد پیش چشم ماست. ماشین، سمت تونلی میپیچد که قرار است ما را به ساختمان اصلی سد ببرد. مرکز کنترل و ژنراتورها. مهندس سعید رئوفی نسب مدیر عامل سد و نیروگاه دز، آنجا منتظر ماست تا از لحظههای رعبآور شب سیل بگوید و آن ساعات دلهره و تصمیم.
سه یا چهار کیلومتر در تونل تاریک و دستساز سد، پیچ و تاب میخوریم و پیش میرویم؛ جاده هرازی دیگر اما اینبار در دل کوه و محصور در تونلی باریک. ارتفاع سد 203 متر است و ما آنقدر پایین میرویم تا به کف برسیم.
اتاق فرمان پر از مانیتور و تلفن و مدارهای عجیب و غریب است. صدای دو ژنراتور به وضوح به گوش میرسد.
سعید رئوفینسب با اشاره به هشدار سازمان هواشناسی میگوید: «مدیریت بحران
از قبل 16 شهر را در منطقه تعطیل کرده بود. اما چهارشنبه یعنی 25 فروردین
باران نیامد. برای همین هم خیلیها جدی نگرفتند. باران پنجشنبه شروع شد و
هر لحظه به شکل حیرتآوری ورودی آب زیاد شد. استان خوزستان در سال به طور
میانگین 250 میلیمتر باران دارد اما همین مقدار در عرض 24 ساعت بارید.
این را هم در نظر داشته باشید که رودخانههای لرستان و کرمانشاه و ایلام همه وارد این سد میشوند و دز همیشه در حالت عادی وضعیت خوبی دارد مخصوصاً به نسبت سد کرخه. طول دریاچه پشت سد 65 کیلومتر است و 3 میلیارد متر مکعب ظرفیت دارد. قبل از سیل 2 و نیم میلیارد متر مکعب آب داشتیم و با 500 هزار متر مکعب دیگر پر میشد. حالا فکر کنید در عرض چند ساعت 3 متر آب به طول 65 کیلومتر وارد سد میشود و با موجهای مدامی که وارد میکند به سینه سد فشار میآورد. اگر خدای ناکرده سد میترکید 70 درصد خوزستان زیر آب میرفت.»
با او به سمت دریچههای خروجی میرویم و درست در چند متری رنگین کمانی میایستیم که از پودر شدن آب در هوا شکل میگیرد. زیر پایم میلرزد و ته دلم خالی میشود. آب با قطر 25 متر به سمت صخرهای در 50 متری پرتاب میشود و از آنجا در شیار کوه راهش را به سوی دشتهای خوزستان پیش میگیرد. نمیتوانم واژهای در توصیف حال خودم و آنچه میبینم پیدا کنم جز آنکه بگویم عظمت سد چنان مرا گرفته که خوف کردهام. معنای وحشت و خوف را حالا بخوبی میفهمم. کارکنان سد شب سیل را چگونه گذراندند؟
آنها همه یک حرف میزنند. اینکه در آن لحظات خوف و هراس نه به فکر خود
بودهاند و نه خانواده. آنها هر لحظه به مردم خوزستان فکر میکردهاند و
اینکه اگر تا دقیقهای دیگر سینه سد بشکافد و دریاچه راهش را به سوی شهرها و
روستاها باز کند، چه فاجعهای رخ خواهد داد. اگر چنین اتفاقی میافتاد
آنها نخستین کسانی بودند که با انفجار آب به صخرهها کوبیده میشدند. بیش
از این تحمل ایستادن در کنار دریچه را ندارم. برمیگردیم. سعی میکنم به
انبوه ماهیهایی فکر کنم که هنگام ورود در سطح آب دیدهام تا شاید زیبایی
طبیعت چنین تصورات وحشتناکی را از سرم بیرون کند.
رئوفینسب وضعیت سد و شب هول و هراس را این گونه توصیف میکند:
«آن شب فقط در لرستان 230 میلیمتر باران آمد. یعنی حدود مجموع بارندگیهای
یک سال کل استان خوستان. بیشتر بارندگیها هم بالای سد دز بود. این پدیده
لااقل در 70 سال گذشته بیسابقه است و ما هم هیچ وقت چنین چیزی را تجربه
نکرده بودیم. فکر میکردیم در نهایت آورده سد 4 هزار متر مکعب بر ثانیه
باشد. این را هم بگویم وقتی جایی سد میسازند قبلاً اقلیم آن منطقه را در
نظر میگیرند. این سد را هم 50 سال پیش ایتالیاییها ساختهاند و با اینکه
دومین سد قدیمی ایران است، یکی از بهترین و سرحالترین سدها هم هست. ضخامت
بتن قطر تاج سد 4 و نیم متر است که در کف به 27 متر میرسد. یک سد دو قوسه
محکم که هم با دستگاههای اندازهگیری دقیق میشود سلامت آن را مدام
مانیتور کرد و هم این امکان هست که وسط سد راه رفت و به شکل چشمی دیوارهها
را دید تا اگر خدای ناکرده ترکی وجود داشته باشد، با تزریق بتن ترمیماش
کرد.»
او ادامه میدهد: «یک روز قبل از سیل یعنی 25 فروردین آورده رودخانه افزایش پیدا کرده بود و از 200 تا 300 متر مکعب در حالت عادی به 700 متر مکعب در ثانیه رسیده بود. این نشان میداد که در بالا دست اوضاع مساعد نیست. ساعت 12 ظهر پنجشنبه این میزان به هزار و 300 متر مکعب رسید و 10 شب به 2 هزار. البته تا ساعت 2 شب نگرانی نداشتیم و تا 4 هزار متر مکعب را هم پیشبینی کرده بودیم و پیشبینی کرده بودیم به 4 هزار متر رسید. همین طور برای پیشگیری از بروز حادثه خروجی و دورریز آب را هم به 1250 متر بر ثانیه رسانده بودیم.
تا آن زمان نیازی نبود به روستاهای پایین دست اطلاع داده شود. اما لحظه لحظه وضعیت وحشتناک شد. توی اتاق فرمان هر لحظه باید محاسبات دقیقی برای بالانس کردن ورودی و خروجی انجام میگرفت. قاعدتاً تنش هم به وجود میآمد. هر کسی نظری داشت و در نهایت باید تصمیمی جدی گرفته میشد. ساعت 3 نیمه شب هر لحظه ارتفاع آب بالا میآمد و سیل با شدت 6 هزار مترمکعب وارد سد میشد. سرریز آب را باز هم افزایش دادیم ولی ساعت 4 صبح ورودی به 8 هزار متر رسید. چنین چیزی هرگز نمیتوانست اتفاق بیفتد و هیچ کسی فکرش را هم نمیکرد.»
وضعیتی که مهندس رئوفی نسب توصیف میکند، دقیقاً مثل آن است که بگوییم به
جای یک رودخانه دز، 27 رود دز با هم وارد دریاچه پشت سد شود آن هم با سرعتی
رعبآور و امواجی که هر لحظه بر سینه بتنیاش میکوبد. در این لحظه آژیرها
به صدا در میآیند و بسرعت از طریق رادیو، تلویزیون، شبکههای اجتماعی،
بلندگوهای مساجد و... به شهرها، روستاها و ایلات پایین دست هشدار داده
میشود که هرچه سریعتر از بستر رودخانه فاصله بگیرند و خانههای خود را
ترک کنند و به ارتفاعات بروند.
همه محاسبهها و گفتو گوها و تنشهای
مهندسان و کارکنان به انتخاب یکی از این دو راه ختم میشود؛ باز کردن همه
خروجیها و نجات سد یا خریدن زمان برای مردم و رها کردن سد تا لحظه انفجار
بزرگ:
«هر لحظه به رئیس آب منطقه خوزستان گزارش میدادیم و مطمئن شده بودیم که
با این وضعیت حتماً سد آسیب میبیند. اگر میخواستیم سد را نجات دهیم، باید
4 صبح خروجیها را باز میکردیم که آب با سرعت 3 هزار متر مکعب در ثانیه
خارج شود.
ین وضعیت مردم را غافلگیر میکرد. در نهایت ساعت 5 صبح تصمیم گرفتیم مقدار خروجی را بیشتر کنیم و همزمان به مردم اطلاع دهیم. سرریز را به 2 هزار رساندیم و 6 صبح به 3 هزار و 400. فرمانداریهای شوش، دزفول و اندیمشک را هم از موضوع مطلع کردیم. این حالت هم میتوانست تا حدودی بار سد را کم کند و هم سیل جدی و خطرناکی به وجود نیاورد. اطلاعرسانی درست و بموقع بود. طوری که همه باخبر شده بودند و تلفات و خسارت جدی هم به بار نیامد. شب سختی بود.»
میپرسم بستر رود کشش سیلاب سرریز سد را داشت؟ میگوید: «متأسفانه
رودخانههای ما لایروبی نمیشوند، اگر رودخانه دز لایروبی شده بود باید تا 6
هزار متر مکعب را هم تاب میآورد. خب سالهاست که رودخانه دز تمیز نشده و
به همین خاطر سیلاب راه افتاد. البته بیشتر کنارههای بستر رود تخریب شد و
خرابی آنچنانی به بار نیامد.»
طول تاج سد دز 212 متر است و وسعت دریاچه پشت آن همان طور که عنوان شد 65
کیلومتر که 130 هزار هکتار از زمینهای خوزستان را آبیاری میکند و 520
مگابایت برق به شبکه سراسری میفرستد. رئوفینسب میگوید: «ساعت 10 صبح
جمعه سد به ثبات رسید و توانستیم خروجی را به هزار و 300 متر مکعب
برسانیم.»
هنگام ترک سد خروجیها هنوز باز است و با هزار متر مکعب در ثانیه، آب را
به صخرههای کنارهها میکوبد. کارکنان سد با لبخندی که از فرونشست بحران
حکایت دارد مدام یک جمله را تکرار میکنند: «حال سد خوب است.» برای آخرین
بار به دریاچه نگاه میکنم؛ آب در لبه 30 سانتی سد نرم نرم تکان میخورد و
انبوه ماهیان پایین و بالا میپرند.ایران