به گزارش شفا آنلاین،
انسان و طبیعت دو جزء تفکیک
ناپذیر هستند اما سبک زندگی نوین و تغییرات شیوه زیستن در قرن حاضر باعث
پدید آیی شکاف میان آنها شده و به بسیاری از مشکلات و دغدغههای خاص انسان
دامن میزند. در واقع نو شدن و تغییر سبک زندگی در بهار، بخش انکار ناپذیر
زندگی هر وجودی در چرخه حیات است، این در حالی است که انسان به عنوان
پیچیدهترین ارگانیسم طبیعت ناخواسته با این اصل مخالفت میکند و نیاز به
تازه شدن و تغییر را از یاد میبرد.
مدیریت تغییر
دکتر بهزاد رمضانی روان شناس، میگوید همواره باید از خود بپرسیم چقدر به
تغییر فکر میکنیم، آیا مایل به تغییر هستیم؟ آیا تصمیم گرفتهایم تا عادتی
قدیمی و ناخواسته را پشت سر گذاشته و رفتار نو و جدیدی را جانشین آن کنیم و
به طور کلی دست به کار جدیدی زده و تغییری در خود ایجاد کنیم؟
تغییر همواره با نو شدن همراه است. مطالعات نشان میدهد تغییر در بسیاری
از موارد وقتی با درک و شناخت همراه میشود گامی به جلو است. تغییرات سطحی
نه تنها تازگی و نو شدن و طراوت را با خود به همراه نمیآورد بلکه ممکن است
باعث رنجش، نارضایتی و حتی افسردگی شود. بنابراین افراد تا پیش از آنکه
تکنیکی برای تغییر برگزینند تا تغییر را مدیریت کنند لازم است مطمئن شوند
چه میخواهند و دوست دارند چه چیزی را تغییر دهند. یعنی بیندیشند تغییری که
مایل به انجام آن هستند واقعی یا کاذب بوده است، سطحی یا عمیق است. اگر
تغییر اساسی، واقعی و عمیق است؛ چه کوچک باشد چه بزرگ و فرد با اندیشه و
درایت به آن رسیده باشد، مسلماً با تغییر پایداری روبهرو است. اگر تغییری
سطحی، کاذب و از روی میل و هوس باشد، احتمال وقوع آن با سختی بیشتری همراه
خواهد بود. بنابراین شاید پیش از هر چیز لازم است به این بپردازیم که چه
چیزی را باید تغییر داد و آنگاه متوجه این مسأله شویم که چگونه تغییر را
مدیریت و اجرا کنیم.
اصول بازنگری درون
مطالعات نشان میدهد نیاز به تغییر و نوشدن لازمه رسیدن به رشد روانی
اجتماعی در همه افراد از کودکی تا بزرگی است. خانواده نیز به عنوان
کوچکترین پایگاه اجتماعی نیاز به تغییر و رشد در مسیری مثبت دارد. یکی از
فاکتورهایی که این عنصر رشدی را به سرانجام میرساند، منظم بودن و مصمم
بودن در توجه به نیاز به نو شدن و تعیین زمانی مشخص برای پرداختن به این
مسأله است.
دکتر رضا معدنی، روانپزشک در این باره معتقد است، برای ایرانیان که تغییر
کردن و شکوفا شدن از دوران باستان به عنوان یک شیوه و سبک زندگی به حساب
میآمده است، توجه به این نیاز چشمگیرتر است. افرادی که در زندگی احساس
رضایت درونی دارند، به داستانهای غم انگیز و تأسف بار گذشته فکر میکنند و
حسرت میخورند، در زندگی شاد بودن را فراموش کردهاند، به دنبال راهی برای
بهتر بودن میگردند و با احساس ساکن بودن و راکد بودن دست و پنجه نرم
میکنند، بیش از هر کسی نیاز به تغییر شیوه زندگی خود دارند. در واقع این
تلاش برای تغییر و نو شدن است که روابط بین فردی را گسترش میدهد و انسان
را از کرخت بودن و انجام رفتارهای پرخاشگرانه انفعالی رهایی میبخشد. این
متخصص ادامه میدهد، امروزه در خانوادههایی که والدین بیتوجه و نا آگاه،
کودکان را قربانی مشکلات خود کرده و معمولاً زمینه ساز پیدایش مشکلات جسمی و
روانی بیشماری در آینده فرزندان شان میشوند بیش از هر زمانی نیاز به
تغییر سبک زندگی دارند.
مقایسههای غیر عادلانه کودک با همسالان و سرزنش و سختگیریهای مداوم باعث
میشود تا فرزندان در لاک تنهایی فرو روند و مشکلاتی مانند غرق شدن در
دنیای تخیل و کاهش ارتباط با واقعیت، کمرنگ شدن خلاقیت، از بین رفتن عزت
نفس و علاقهمند شدن به رفتارهای پرخاشگرانه و انتقامجویانه آینده آنها را
تهدید کند و زمینه ساز ابتلا به افسردگی خواهد شد. چنین کودکانی معمولاً
برای برقراری ارتباط عزلت طلب شده و از ترس آسیب دیدن با اطرافیان رابطه
برقرار نمیکنند. همچنین ممکن است فرد از تکنیکهای دیگری مانند برتری طلبی
و مهر طلبی که در آن گستاخی و خشم و پرخاشگری یا تابع بودن و دم نزدن برای
دفاع از خود در برابر اضطراب استفاده کند که در نهایت احتمال سرخوردگی و
بروز علائم افسردگی را افزایش میدهد. در این مواقع تنها تلاش برای
تغییرکردن و الگوبرداری از شیوههای صحیح زندگی افراد موفق است که از یک
فاجعه پیشگیری میکند. دکتر بهزاد رمضانی روان شناس، تغییر و تحول بدون
اندیشه و شناخت را ناکار آمد معرفی کرده و معتقد است، زمانی که فرد با خود
قرار میگذارد تا افکار و رفتارهای کهنه و قدیمی و ناکارآمد و رفتاری
محدودکننده و مخرب یا جلوههایی از خود را کنار گذاشته و روش جدید و نویی
را بپذیرد مطمئناً درباره آن خوب اندیشیده و جوانب آن را سنجیدهاست زیرا
تغییر و تحول بدون اندیشیدن و شناخت وضعیت موجود و آگاهی به معضلات و
محدودیتها و پیامدهای آن، ممکن است شرایطی را پیش آورد که از قبل بهتر
نباشد یا حتی مسائل تازهای را تحمیل کند. انسانی که مایل است تغییر درستی
را پشت سر گذارد الزاماً از دو ایستگاه «اندیشه و تفکر» و «نیاز به رشد و
نمو» گذشته است. در بسیاری از موارد هنگامی که فرد احساس میکند زندگی معنی
خود را از دست داده و یکنواخت شده یا هیجان کافی ندارد یا دچار روزمرگی
شدهاست ممکن است به تغییر به عنوان یک راهحل مناسب بیندیشد. احساسی که
ممکن است درست یا نادرست باشد.
این روان شناس ادامه میدهد، باید توجه داشت همه افراد این استعداد و
موقعیت را دارند تا رشد کرده و گامی به پیش بردارند. روانشناسان هدف و
انگیزه انسان برای حرکت و زندگی را خلاف زیستن حیوانی که در ابعادی محدود
فعالیت میکنند، بسیار گسترده و تقریباً نامحدود میدانند. انگیزه و حرکت
انسان نه تنها در مسیر زنده ماندن است. بلکه دو ویژگی خاص را نیز در خود
دارد؛ اول اراده برای کنترل نیروی زندگی و دوم جهت دادن این انرژی در
راستای رشد.
صاحبنظران به طور کلی زندگی را موهبتی میدانند که باید از آن حفظ و حراست
شود و از حضور در آن لذت برد. این نشانگر آن است که ما به طور غریزی موظف
هستیم تا با شناخت غریزه مرگ و ابعاد مختلف آن مانند پرخاشگری و رفتارهای
مشکوک و پرخطر که از شادیهای ماندگار میکاهد فاصله بگیریم. این رویکرد
مستلزم آن است تا هر یک از ما در استمرار به معنا بخشی به زندگی، به یقین
برسیم و تا جایی که میتوانیم از دوگانگیها و تنشها فاصله بگیریم و با
دستانی پرتوان و هنرمندانه تغییر مناسب را به بهترین وجه تدوین و اجرا کنیم
و به شکوفایی برسیم.
عوامل متضاد با نوشدن
نیستی، محدودیت، ثبات، کهنگی، عادت و روزمرگی، همه عاملی را به اشتراک
دارند که با نو شدن و تازگی در تقابل است. دکتر بهزاد رمضانی روان شناس
تأکید میکند، در این رابطه رسیدن به مراحل بالاتر در زنجیره تکامل مستلزم
زندگی آگاهانه ورای محدودیتهایی است که در مقابل رشد قرار میگیرد. از
الزامات دیگر رشد وجود زمینه لازم برای فعالیت ارادی در راستای زندگی و
زیستن فاخر است. در شرایطی مفهوم رشد به معنای داشتن انتخابی آزاد برای
عبور از عادتها و روزمرگیها و رسیدن به تازگی است. این حالت متبلورکننده
عزت نفس به معنی احساس تأثیرگذاری و افتخار و اقتدار و مهم شمرده شدن و
حرمت داشتن خواهد بود.ایران