شفا آنلاین>اجتماعی>سلامت> ارد عطارپور متولد ۱۳۴۱ تهیهکننده و مستندساز، فعالیت هنری خود را از سال ۱۳۶۷ با کارگردانی فیلم «تصویر گمشده» آغاز کرد.
به گزارش
شفا آنلاین،به نقل از سپید او تاکنون ۲۵ فیلم مستند
درباره وجوه مختلف سلامت ساخته است و از این جهت، شاید بتوان او را رکوددار
فرهنگسازی در حوزه سلامت دانست. با عطارپور درباره کارهای گذشته و
برنامههای آیندهاش به گفتوگو نشستیم.
شما تهیهکننده ۲۵ فیلم در حوزه سلامت بودهاید. تاکنون با چه کارگردانهایی کار کردهاید؟ حدود
سال ۷۴ بود که اولین فیلمهایم را در
حوزه سلامت ساختم. اولین کارم، یک
فیلم چهار قسمتی در مورد عمل پیوند قلب بود. کارگردان این کار آقای مهدی
چخماقی بودند. آن مقطع، عمل پیوند قلب مثل امروز جا نیفتاده بود. این فیلم
در مورد انبوه آدمهایی بود که در صف انتظار قلب بودند و داشتند لحظهشماری
میکردند، چون دیگر قلبشان نمیکشید و حیاتشان به مخاطره افتاده بود و
منتظر اهدای عضو بودند. ما این پروسه را دنبال کردیم.
داخل اتاق عمل رفتیم و
بعد سرنوشت آدمهایی که عمل پیوند قلب انجام داده بودند را تعقیب
میکردیم. یادم میآید که اولین کسی که عمل پیوند قلب را انجام داد، یک پسر
جوان آذری بود. عمل را آقای دکتر ماندگار انجام داده بود و ما در اتاق عمل
همراه ایشان و گروهشان بودیم. اهدای عضو مثل امروز ماجرای حلشدهای
نبود. این فیلم را برای شبکه ۴ ساختیم.
موضوع را شبکه پیشنهاد داد؟ نه، موضوع را من پیشنهاد دادم و آنها موافقت کردند.
از فیلمهای دیگرتان در این حوزه بگویید. ما
یک برنامه سیزده قسمتی ساختیم به اسم «طب حاشیه» که در مورد روشهای طب
جایگزین و طب مکمل بود. موضوعاتی مثل هومیو پاتی، انرژیدرمانی، یوگا،
موسیقیدرمانی، کایروپرکتیو، طب سوزنی و... داشت. در هر قسمت توضیح
میدادیم کسانی که این کار را انجام میدهند چه ادعایی دارند. مخالفین را
هم برای صحبت میآوردیم. این مجموعه را هم برای شبکه ۴ ساختیم که استقبال
خیلی گستردهای از آن شد. کسانی که از درمانهای متداول پزشکی ناامید بودند
آخرین امیدهایشان را در این روشها جستجو میکردند. تلویزیون این مجموعه
را بارها و بارها پخش کرد.
به نظرتان بهترین تریبون برای نمایش مستند کجاست؟ بهترین
تریبون همان تلویزیون است. هیچ جای دیگر این وسعت و گستردگی تلویزیون را
ندارد. کسی برای فیلم مستند در اکران خصوصی پول نمیدهد. بنابراین معمولاً
چرخه نقدینگی در سینمای مستند خیلی روان و سهل نمیچرخد. به همین دلیل
کسانی که در این حوزه سرمایهگذاری میکنند پولشان بهمخاطره میافتد.
تا جایی که میدانم شما فقط برای تلویزیون فیلم نساختهاید. بله،
من سه فیلم هم برای موسسه رسانههای تصویری ساختم. «آسم» به کارگردانی
شهرام درخشان بود و فیلم به این میپردازد که بیماری چطور رشد میکند و
مبتلایانش چه تواناییهایی را از دست میدهند یا وضعیت فیزیکی ریهها،
هنگام بیماری چه تغییری پیدا میکند و غیره. «چهره غمگین من» را خانم
فرحناز شریفی ساختند که یک فیلم خودبیانگر است در مورد افسردگی. فیلم «قند
تلخ» را هم آراد زند کار کرد که در مورد بیماری دیابت بود. این فیلم به
سوالات متعددی که یک بیمار دیابتی میتواند داشته باشد پاسخ میدهد. به
برخوردهای اجتماعی تلخی که ممکن است با این بیمارها شود اشاره میکند.
باور مردم یکچیز است و نگاه اکادمیک نسبت به این بیماری چیز دیگری است.
خیلیوقتها باور مردم در برخورد اجتماعی به واقعیت علمی غالب میشود.
مردم باورهای غلطی نسبت به مصرف مواد غذایی دارند مثلاً فکر میکنند چون
ماءالشعیر تلخ است برای بیماران دیابتی مشکلی ایجاد نمیکند.
شما برای اینکه این فیلمها بار اطلاعاتی درستی بدهند، مشاوره میگیرید؟ بله.
مثلا همان فیلمی که درباره جراحی قلب بود خود آقای دکتر ماندگار مشاور
ما بودند. یا در مجموعه طب حاشیه با وزارت بهداشت در تماس بودیم و اینجا یک
تناقضی پیش میآمد. وزارت بهداشت در آن زمان، این شکل از مداوای بیمار را
خیلی قبول نداشت. بنابراین آنجایی که لازم بود دو نگاه را کنار هم
میگذاشتیم و قضاوت را میگذاشتیم به عهده مخاطب.
مثلاً انرژیدرمانی یکی
از آن مواردی بود که وزارت بهداشت خیلی با آن مخالف بود. به همین دلیل ما
نظر معاون وقت وزارت بهداشت را بهعنوان نظر مخالف گذاشتیم و از آنطرف،
نظرات مردم و تجربههایشان از این درمان را نمایش دادیم. درجاهایی که
میخواستیم اطلاعات علمی بدهیم با انجمنهای بیماریها ارتباط برقرار
میکردیم مثل انجمن ایدز.
بهعنوان کسی که در این حوزه فعالیت زیادی داشتهاید، نقش سفارشدهنده و سیاستگذاران این حوزه را موثر میدانید؟ ابداً.
همهچیز بستگی به فرد دارد. این فیلمها باانگیزه شخصی ساخته میشود.
مثلاً الآن شبکهای داریم به اسم سلامت. شبکه خوبی هم هست و اطلاعات خوبی
میدهد ولی هنر در آن کمرنگ است. جای درام که باید توسط یک هنرمند تزریق
شود در آن خالی است، به همین علت سطح برنامهها تنزل پیدا میکند. ممکن
است یک پزشکی بیاید و در مورد علائم یک بیماری صحبت کند. به سوالات پاسخ
دهد، ولی اینکه یک برنامه کار شده، صیقلخورده با درام قوی که با همراهی یک
گروهی ساختهشده باشد و جوانب مختلف اعم از مصادیق و شواهد مختلف را ارائه
دهد، کمتر میبینم. به نظر من روش کنونی موثر نیست. اما اگر امشب یک مستند
در مورد دیابت پخش شود، خیلی از مردم مشتاقاند آن را ببینند چون درگیرند.
برنامهها باید از تماس تلفنی یک پزشک که در استودیو نشسته عبور کند. اگر
مخاطب خودش را جای شخص اول مستند بگذارد، ناخودآگاه درگیر میشود و احساس
میکند این مشکل میتواند مشکل خودش باشد.
من
سیاستگذاری درستی در این حوزه نمیبینم. مثلاً ما پیشنهاد میدهیم که
میخواهیم فیلمی در مورد طب حاشیه بسازیم، مردم به این موضوع علاقهمندند.
به مسئول مربوطه پیشنهادمان را میدهیم. اگر مدیر گروه همدلی باشد با ما
همکاری میکند. این مسئله فقط در مورد موضوعات پزشکی نیست در مورد همهچیز
است. مثلاً موضوعی که خیلی نظر مرا جلب کرده تصادفات جادهای است که به
مرگومیر و معلولیت میانجامد اما به آن پرداختنشده است. متاسفانه معمولاً
مسئولین را خیلی راغب برای سرمایهگذاری روی مستندها نمیبینم. فکر
میکنم بیشتر نگران چگونه بازتاب پیدا کردنش هستند تا مبادا سیاه نمایی شود
و مردم نگران شوند.