دلتنگی ابدی
مادرش را وقتی هشت ساله بود، از دست
داد، آن هم بعد از یک دوره چندساله بیماری هم زمان ام اس با تومور مغزی.
مرسده، خاطره چندانی از مادرش ندارد؛ چون آن روزها با عمه اش در خانه
مادربزرگش زندگی می کرد. وقتی مادرش رفت هم، به خانه برنگشت. کنار
مادربزرگش ماند و پدرش هم آمد همان جا. سه سالی گذشته بود که کرونا شایع
شد. از درس و تحصیلش عقب ماند اما خیلی هم برایش مهم نبود تا آن اتفاقات
غم انگیز افتاد. پدرش کارمند یکی از ادارات دولتی بود و سال1400 در زمان
شیوع سویه دلتا، به کرونا مبتلا شد. یک هفته بعد هم مادربزرگش. چندروز بعد
هردویشان در بیمارستان امام رضا(ع) بستری بودند؛ به مدت یک ماه.
نسیم،
عمه مرسده، تعریف می کند: یک ماه بستری بودند اما روزبه روز حالشان بدتر
می شد تااینکه در کمال ناباوری خبر دادند برادرم فوت کرده است. می خواستیم
خبر را نگوییم و صبر کنیم مادرم مرخص شود تا مایه دلگرمی مان باشد اما یک
هفته نشده مادرم هم تمام کرد. دنیا روی سرم خراب شد. نمی دانستم مراقب
مرسده باشم یا برای عزیزانم عزاداری کنم، آن هم چه عزاداری ای
که نمی توانستیم کسی را در آغوش بگیریم و زار بزنیم و خیلی ها هم، مریض
بودند و نیامدند و ترسیدند از ما کرونا بگیرند. سر مزار برادرم تعداد
همکارانش از فامیل بیشتر بود.
هرطور بود، مراسم را برگزار کردند اما
غم را چه می کردند؟ نسیم ادامه می دهد: از آن روز به بعد، مرسده بچه دیگری
شده است؛ نه با کسی حرف می زند، نه دوست پیدا می کند. نمره هایش هم خراب
است. شش ماهی مدرسه هم نمی رفت تااینکه به کمک روان شناس به مدرسه برگشت.
بیشتر وقت ها داروهایش را نمی خورد. برای جلسات مشاوره هم گاهی به زور
می برمش و خیلی وقت ها حریفش نمی شوم. هردوی ما مصیبت دیده ایم و دیگر
هیچ چیز خوشحالمان نمی کند. خودم هم حال بدی دارم، ولی باید زندگی مان
را اداره کنم. لعنت به کرونا!
ماندن در اتاقک تنهایی
افسانه قبل از حرف وحدیث
کرونا هم وسواس داشت که خودش اسمش را گذاشته است وسواس ریز: «من وسواس نظم
داشتم، آن هم فقط در مرتب کردن اشیا و محیط کار و زندگی ام.
از به هم ریختگی بدم می آمد. من از آن حد وسواسم راضی بودم. اطرافیانم هم
زیاد معترض نبودند. اما زمان کرونا روزبه روز حالم بدتر شد؛ چون وسواس شستن
هم به مشکلاتم اضافه شد. من از همان هایی شدم که پلاستیک خوراکی ها
را می شستم».
اوضاع او آن قدر وخیم شد که شش ماه نگذشته از کرونا،
تصمیم گرفت اتاقش را از پدر و مادر و بقیه اعضای خانواده جدا کند: «یک اتاق
کوچک در زیرزمین داشتیم که زمان کنکور آنجا درس می خواندم. چون احساس
می کردم اعضای خانواده ام نمی توانند درست شیوه نامه های بهداشتی را رعایت
کنند، وسایلم را جمع کردم و رفتم آنجا. شاید باورتان نشود تا آخر کرونا
اجازه ندادم کسی به داخل اتاقم بیاید. اگر می شنیدم کسی از خانواده ام
کرونا گرفته است، زیر در اتاق را پارچه و دستمال می گذاشتم که وقتی برای
دکتر رفتن از حیاط رد می شوند، ویروس ها وارد اتاقم نشوند».
حالا
نه اینکه به اندازه زمان کرونا، وسواسش شدید باشد اما خیلی هم خوب نیست
و می گوید: به اصرار والدینم از اتاق بیرون آمدم اما تا مدت ها دلم شور
می زد. دعواهایمان تمامی نداشت. من می گفتم باید وسایل را بشویید، همه
می گفتند کرونا تمام شده است. همچنان اتاقم را نگه داشته ام و گاهی چندروزی
آنجا می مانم. از نظر من، خانه پدرم آلوده است و نظافت بقیه را هم قبول
ندارم. حال روحی خودم هم که خوب نیست. مدام احساس ناتوانی و خستگی می کنم.
دلم می خواهد همه جا را بسابم ولی توانش را ندارم. نه غذایی که می خورم،
لذت بخش است، نه جایی که می روم. از آن موقع به بعد خیلی منزوی تر
شده ام.
یک سال مشاوره لازم است
از 30بهمن سال1398 تا
دوازدهم خرداد سال۱۴۰۱ روزگار عجیبی بر مردم ایران و دنیا گذشت؛ بیش از دو
سال خیلی سخت. ناگهانی و طولانی. قبل از آنکه فرد کرونا بگیرد، یاد گرفت
که از دیگران فاصله بگیرد. بیمار شدن در تنهایی، غذا را پشت در گذاشتن
و سوگواری بدون حضور عزیزان، از دست دادن شغل، کار کردن درمیان بیماران
و زندگی بدون مهمانی و دورهمی و سفر و حبس شدن در خانه و تنهایی، بعضی
دردهای این چند ماه بود و همه ما با هر نوع روحیه و حال درونی افتادیم میان
این همه رنج، بدون آنکه قوی باشیم و آماده.
کرونا آهسته پایش
را از روی گلویمان برداشت و رفت اما اثر حضورش هنوز ما را رنج می دهد. ما
ماندیم و کلی حال روحی خراب، غم، بی حوصلگی و رفتارهای خشن. چرا حالا
که کرونا رفته است، از خانه بیرون نمی آییم؟ مثل روزهای قبل خوشحال
نمی شویم و خبرهای بد را فراموش نمی کنیم؟ کرونا عوارض روحی و روانی
دردناکی به جا گذاشت که به گفته یک روان شناس برای درمانش «باید دست کم یک
سال تمام مشاوره بگیرید و دارو بخورید».
نجمه اسماعیلی، با مدرک
کارشناسی ارشد روان شناس بالینی، سابقه کار در حوزه های مختلف پیش
از ازدواج، زوج درمانی، درمان اختلالات جنسی و مشاوره فردی را دارد. علاوه
بر روان شناس بودن آنچه از تجربه کاری اش برایمان جالب بود، کار کردن
در یکی از آزمایشگاه های مشهور شهر آن هم در زمان کرونا بود. هم بیمار
مبتلا زیاد دید، هم همکارانی که در استرس های مداوم بودند.
او عوارض
روحی باقی مانده از روزهای کرونا را به چنددسته تقسیم می کند: عده ای
به وسواس فکری عملی مبتلا شدند. مثل نظافت کردن یا استفاده از ماسک
که می بینید چقدر رایج شده است. برخی دیگر مدام در جسم خودشان دنبال علائم
بیماری می گردند و به اصطلاح خودمان، خودبیمارانگاری دارند. با یک سرفه
می گویند کرونا گرفتم. گروهی دیگر به شدت مشغول خوددرمانی هستند. از بس
سایت ها را جست وجو و استفاده کرده اند، خودشان بیماری را تشخص میدهند
و دارو می خورند. آن ها که عزیزی را در کرونا از دست داده اند، هم
می توانند جزو هرکدام از این دسته ها باشند و ترس همراهشان باشد.
این
روان شناس یکی از مصداق های تأثیرات روحی و روانی کرونا را شرح می دهد: بعد
از کرونا تمایل خانواده ها به تزریق واکسن آنفلوانزا خیلی بیشتر شده است.
همیشه این طور رایج بود که سالمندان و بیماران خاص واکسن بزنند اما امسال
شاهد این بودیم که از هر سن وسالی واکسن می خواهند. همه به شدت به مصرف
داروهای مکمل روی آورده اند و خوددرمانی بیشتر شده است.
اسماعیلی
در پاسخ به این پرسش که آیا این واکنش ها پس از همه بحران ها رخ می دهد
و طبیعی است یا خیر، می گوید: طبیعی است و ما هم تجربه ای از اتفاقی همچون
کرونا نداشتیم. قبل از آن، بیماری هایی مربوط به گروه های خاصی بود
که درگیر آن بودند، نه به این شکل. هنوز خیلی ها آموزش های دوران کرونا
را از یاد نبرده اند؛ هرچند که بعدها برخی از آن ها نقض شد؛ مثلا مدام ماسک
می زنند. حتی کسانی را می بینیم که توی جیب و کیفشان اسپری الکل دارند
و هرچیزی را ضدعفونی می کنند؛ یعنی هنوز نگراناند.
یکی از آسیب های
روحی رایج برای افرادی است که عزیز خود را از دست داده اند. او اضافه
می کند: وقتی فردی با مرگ نزدیکان مواجه می شود، باید پنج مرحله انکار،
عصبانیت، مذاکره، افسردگی و فرایند سوگواری را برای پذیرش از دست دادن
تجربه کند. نبودن مراسم تشییع جنازه و آداب و رسوم آن در ایام کرونا باعث
ایجاد درد روحی می شد و آسیب های عاطفی را بیشتر کرد. درد ناشی
از ضربه روحی، می تواند عواقب جسمی فوری و طولانی مدت همچون اختلال استرس
پس از سانحه ایجاد کند.
روان شناسی زرد، درمان نیست
اسماعیلی ادامه
می دهد: علت دیگر افزایش اختلالات روحی و شدت یافتن آن ها، این است که ما
بحران بزرگی را از سر گذراندیم و دچار مشکلات روحی شدیم اما برای درمانش
اقدامی نکردیم. با همه حالات روحی بد، هنوز بسیاری از افراد حاضر نیستند
به روان شناس مراجعه کنند یا هزینه آن را گران می دانند یا روان شناس
را قبول ندارند و به جای همه این ها از اطلاعات اغلب غلط دنیای مجازی
استفاده می کنند.
به گفته او دنبال کردن های میلیونی صفحات روان شناسی
زرد یعنی آن مخاطبان نیاز به راه چاره و درمان دارند اما سراغ درمانگر
واقعی نمی روند. سخنرانی ها و همایش هایی را گوش می کنند که شرایط هر فرد
را درنظر نمی گیرد و تنها جملاتی زیباست.
این روان شناس درباره اینکه
این گونه اطلاعات گرفتن اشتباه است، توضیح می دهد: کارهایی که آن بلاگرها
می گویند، مخاطبانشان انجام می دهند اما حالشان خوب نمی شود. در اینستاگرام
زیاد می بینم که نوشته اند: «تراپی ممنوع! فلان کار رو انجام می دم». درست
کردن غذا، پختن کیک و بازی کردن با حیوان خانگی شاید حال را به طور موقت
خوب کند اما درما ن کننده نیست. درمان واقعی و اصولی حال درونی نمی شود.
برای درمان آسیب های روحی که در مدت کرونا به همه ما وارد شده است، باید
دست کم یک سال مداوم در جلسات مشاوره شرکت کنید و دارو بخورید تا درمان
شوید.
او اضافه می کند: شاید اکنون سیستم عصبی شما قوی باشد و بتوانید
فشارهای روحی را تحمل کنید اما دو سال بعد این ها به بخش های بدن آسیب جدی
می زند. این دردهای روحی از 35سال به بالا آسیب هایش را نشان می دهد.
اسماعیلی
ادامه می دهد: گوش کردن به چند جلسه سخنرانی و لایواینستاگرام برای مردم
جذابیت دارد؛ چون رایگان است و دیگر اینکه درد آن ها را بیان می کند اما
باقی ماندن روی این اختلالات، عواقب دارد. صوت ها را می خرند و گوش
نمی دهند. کلاس ها را هم شرکت می کنند اما درنهایت به جایی می رسند
که دردهای زندگی بیشتر می شود. اگر به مطب روان پزشکان حاذق شهر مشهد
مراجعه کنید، می بینید چقدر شلوغ تر شده اند؛ به ویژه جوان ترها. آدم های
بسیاری نیاز به مشاوره دارند ولی به جای مراجعه به روان شناس با این و آن
حرف میزنند. برای درمان عوارض روحی کرونا باید نسخه خود را بگیرید و درمان
آن در مصرف مکمل نیست.
اختلالات روحی، دردهای جسمی
«آ ن ها
که اختلالات روحی داشتند و درمان نگرفتند، به تدریج دچار بیماری های جسمی
شدند». این جمله را کارشناس ارشد روان شناسی بالینی می گوید و ادامه
می دهد: برخی پیوسته در قسمت های مختلف بدن خود، احساس درد می کنند که پس
از بررسی معلوم می شود بیماری خاصی در کار نیست. وقتی مشکلات روحی خیلی
عمیق شود، با عوارض جسمانی مانند پادرد و کمردرد و دردهای مبهم شکمی، خودش
را نشان می دهد. این دردها روحی است و اثر آن شرایط سخت طولانی.
او
یادآوری می کند: به خیابان های احمدآباد که سر بزنید، می بینید مطب های
پزشکان چقدر شلوغ است. بخشی از شلوغی آنجا یا همان خودبیمارانگاری است
و وسواس در پدیدار کردن بیماری یا دردهای مبهم ناشی از اختلالات روحی.
بیشتر وقت ها فرد اظهار بیماری و درد می کند و نمی پذیرد که برای تسکین
دردهایش باید داروی آرام بخش بخورد. از نگاه او آمار خودکشی در سنین پایین،
قتل، خشونت و اختلافات به شدت افزایش یافته است و درباره آن می گوید: گاهی
باید همه اعضای یک خانواده دارو بگیرند. یکی از پزشکان می گفت الان
در 99درصد نسخه ها چند داروی آرام بخش هست و به عقیده او باید یکی
از آ نها را در آب شهری بریزند که همه مصرف کنند؛ زیرا اختلالات همه گیر
است. حرفش درست است. در شرایطی که فرد مشاوره نمی رود، باید دارو بخورد.
هرچند توصیه ما به افراد، حضور هم زمان در جلسات تراپی و مصرف داروست.
عوارض روحی باقیمانده از کرونا
ابتلا به وسواس فکری
وسواس خودبیمارانگاری
خوددرمانی
برخی از مصادیق تأثیرات روحی و روانی کرونا
استفاده مداوم از ماسک
نظافت کردن افراطی
تمایل افراطی به تزریق واکسن آنفلوانزا
دردهای جسمانی مبهم ناشی از اختلالات روانی
درمان آسیبهای روحی کرونا
دستکم یک سال حضور در جلسات مشاوره
مصرف داروهای موردنیاز